ساختن یک حزب کمونیست دست‌آموز، آرزوی نظام سرمایه‌داری- دینی جمهوری اسلامی!

image_pdfimage_print

مقاله ۸/۱۴۰۳
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۱۵ می ۲۰۲۴

 پیش گفتار

به تازگی کتابی به نام درس‌گفتارهای «کاپیتالِ» مارکس در تهران چاپ و پخش شده است. به گفته‌ی آقای قنبری که چاپ کننده این کتاب است، این کتاب ۱۷۰۰ صفحه‌ای از دست نوشته‌ها و نوارهای آموزشی زنده‌یاد جوانشیر در زندان اوین پیاده شده است. در پی پخش این کتاب شرق” به گفت‌وگو با آقایان موسی اکرمی و اکبر قنبری که گویای کارشناس اقتصاد و استاد دانشگاه هستند، به برجستگی درس‌گفتارهای جوانشیر درباره «کاپیتال» مارکس، پرداخته است.

این دو تن، چه هنگام سخن گفتن از رفیق جوانشیر و درون‌مایه کتاب و چه در آن هنگامی که از مقوله‌های اقتصاد مارکسیستی سخن می گویند، کاسه گرم‌تر از اش می شوند. آن ها با شور فراوان از خردمندی رفیق جوانشیر و درستی مقوله های اقتصادی مارکس سخن می گویند. به گفته آقای قنبری گفته‌های آموزشی رفیق جوانشیر به همه‌ی سران جمهوری اسلامی از ولی فقیه آن زمان، تا نخست وزیر و رییس قوه قضاییه می رسیده است.

به گفته آقای قنبری بسیاری از رهبران جمهوری اسلامی آن زمان از توانایی رفیق جوانشیر در واکاوی چالش‌های اقتصادی جمهوری اسلامی شگفت زده شدند. این دو تن کارشناس، درستی پیش‌بینی‌های اقتصادی چهل سال پیش رفیق جوانشیر در باره ی شرایط کنونی اقتصادی جمهوری اسلامی، را می ستایند.

هر مارکسیستی، هر ”چپ” انقلابی، هر توده‌ای با خواندن این همه ستایش از دانشمندی رفیق ارجمند مارکسیست خود، ان هم از سوی مسلمانان، به شور می‌آید.    

پرسش به جا ولی این است، چرا هم اکنون باد زندگی به این دست نوشته‌های در سیاه‌چال مانده وزیده می شود؟ چرا آقای قنبری پس از چهل سال به یاد چاپ این نوشته‌ها می افتاد، چرا وزارت ارشاد اجازه چاپ آن را می دهد؟ چرا از “سرمایه” مارکس به ناگهان با نکویی یاد می شود و آن را گرامی می دارند؟ آقای قنبری تا آن جا پیش می رود که می گوید که آقای خمینی گفت اقتصاد مارکسیستی سخنی برای گفتن دارد.

پرسش دیگر این است که چرا برای ستایش از “سرمایه” مارکس از اندیشمندی و هوش‌یاری یک رهبر توده ای به دار آویخته از سوی همین جمهوری اسلامی آفرین گفته می شود؟

بگذارید نخست برنامه نیروهای امنیتی رژیم ولایت فقیه را برای ساختن یک حزب دست آموز کمونیست بررسی کنیم. در دنباله این نوشته به دلیل‌های گزینش هم اکنونی زمان انجام این کار بپردازیم. در پایان در “چه باید کرد؟” به‌ترین راه‌های کارای نبرد با این برنامه ضدکارگری را جست‌وجو کنیم.

حزب کمونیست سرسپرده

باید به یاد داشته باشیم که دست‌گاه‌های امنیتی رژیم هر روز به دنبال نیرنگ و ساخت و پاخت نوینی علیه کمونیست‌ها و به ویژه حزب توده‌ی ایران هستند.  دست‌گاه امنیتی جمهوری اسلامی هیچ‌گاه دست از حزب کمونیست سازی دست برنخواهد داشت. ولی زنده کردن چنین برنامه‌ای هم اکنون با این که چند بار در گذشته شکست خورده است پرسش برانگیز است.

یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین کار دست‌گاه‌های امنیتی تهی‌سازی سرشت انقلابی گروه‌های ”چپ” انقلابی است. در کنار این کار، یکی از نیرنگ‌های همیشگی واپس‌گرایان ستم‌گر حزب توده‌ی ایران سازی است. تاریک‌خانه‌های امنیتی در پی پیاده کردن آرزوی دیرینه خود یعنی ساختن یک حزب کمونیستی آرام و “دست آموز” برای طبقه کارگر ايران هستند.

برای ساختن چنین حزبی باید کسانی را به بازار سیاست فرستاد که از آیین حزبی آگاه باشند و با نسخه برداری از راز جاودانگی حزب توده‌ی ایران، بتوانند حزبی  بی یال و دم و کوپال بسازند .  

نقشه این است که نمای و ساختار برونی این حزب مانند حزب توده‌ی ایران در دوران پس از انقلاب باشد. نقشه این است که با بهره‌جویی از نام‌های اندیش‌مندان پاک و رزمنده، آرم‌ها و نشان‌واره‌ها، مقوله‌های پایه‌ای، حزبی ساخت که در اندیشه سازمان‌دهی نبرد طبقاتی نیست، بل‌که با زدودن ویژگی پرولتری آن، به یک باش‌گاه برای دست زدن برای “نبرد ضدامپریالیستی” رژیم دگرگون شود. 

برای زمینه‌سازی این کار، به دور نیست که پس از به جا انداختن برنامه چاپ “کاپیتال”، به ناگهان دست نوشته‌ی دیگری به نام رفیق جوانشیر و یا به نام رفیق دیگری به دنیا بیاید که در آن از “نبرد جانانانه ضدامپریالیستی” جمهوری اسلامی ستایش می شود.

دست‌هایی رازناک با زبان‌هایی شیرین، با بدخواهی می خواهند که تا توده‌ای‌ها را از کانون نبرد طبقاتی بدور و درگیر روزه خوانی و امام‌زاده سازی کنند. می خواهند که حزب، یک امام‌زاده پارسا و شاخه‌ی مارکسیستی سپاه و دولت رئیسی شود. چنین حزبی شب و روز از افتخارهای گذشته می نویسد، از رهبران تیرباران شده و به دار آویخته شده ستایش می کند، ولی در برابر حاکمیت بورژوازی انگلی بی نیش و زهر است و به آفرین‌گویی نبرد “ضدامپریالیستی” می پردازد و گاهی هم “دلیرانه” به بورژوازی انگلی پند می دهد که طبقه کارگر را فراموش نکند.   

چنین حزبی که فانوس به دست، در روز روشن به دنبال پیدا کردن “دموکرات های انقلابی” می گردد و گنده‌گویی‌های “ضدامپریالیستی” بورژوازی تجاری و نظامی را فریاد می کشد، می تواند بورژوازی انگلی را خشنود و دلشاد کند.

چنين آموزه‌ی غم‌انگیزی را با پايان تلخ آن برای نمونه در حزب كمونيست در سوريه دیدیم، و هم اکنون دولت مادورو در ونزوئلا با فشار سنگین به حزب کمونیست در روند پاره پاره کردن آن و ساختن یک حزب کمونیست وفادار است. دست‌هایی در کارند که خرده‌ریزها را بزرگ کنند و اندیشه ما را از نبرد سنگین به بی‌راهه بکشانند. میهن ما در آتش گرسنگی، ستم و نادانی می‌سوزد. در این دوزخ سوزان آن‌ها از ما می خواهند همچو شترمرغی سر توی بوته پنهان کرده و چشم بر آتشی که دامن‌گیر مردم شده است ببندیم و تنها پرواز پهپادها و موشک‌های جمهوری اسلامی را به سوی آسمان اسراییل ببینیم.

چرا هم اکنون؟

هزاران صفت‌های ناپاک می توان در باره‌ی سرشت جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی آن به کار بود، ولی نادان بودن یکی از این صفت‌ها نیست. آن ها به درستی می دانند که برای چه، چگونه و در چه زمان باید یک کاری به این بزرگی (ساختن حزب کمونیست دست آموز) را انجام داد، تا بخت پیاده شدن پیروزمندانه داشته باشد.

به دو دلیل جمهوری اسلامی هم اکنون را برای انجام این کار برگزید؛ یک- بیماری و پیری رفیق عمویی دو- یورش پهپادی- موشکی جمهوری اسلامی به اسراییل.

بگذارید در زیر هر یک از این دو دلیل را بیش‌تر بشکافیم.

یک- رفیق عمویی از فردای آزادی از زندان از سوی آن‌هایی که هم‌واره از یک لایه بورژوازی در حاکمیت جمهوری اسلامی پشتیبانی می کنند، زیر فشار سنگین بوده است تا بپذیرد که رهبر حزب دست آموز توده‌ی ایران در درون کشور شود. رفیق عمویی در همه‌ی این سال‌ها با همه‌ی انتقادهایی که از حزب توده‌ی ایران به رهبری رفیق خاوری داشته است، زیر بار این کار نرفته است. تا رفیق عمویی زنده هست، چنین حزب جانشینی توده بدون پشتیبانی او بختی برای زنده ماندن ندارد. ولی هم اکنون رفیق عمویی هم بسیار پیر شده است و هم بیمار. دستگاه امنیتی رژیم هم اکنون با هم‌کاری گروه‌های هوادار جمهوری اسلامی که خود را “توده ای” می نامند، خود را برای فردای روز پس از عمویی آماده می سازد.    

دو- پس از کشتار ددمنشانه ارتش فاشیستی بورژوازی صهیونیسم در غزه، همه‌ی مردم جهان که ضد برنامه‌های استعماری اسراییل و امریکا در فلسطین هستند و حتا  نازک‌دلانی که نمی توانند کشتن کودکان بی گناه را ببینند، خشم ژرفی را در سینه‌ی دل نهفته کردند. آن‌ها با نومیدی کسی را نمی بینند که این خشم را فریاد کند. در این پهنه و زمانی که دست‌گاه رسانه‌ای و نهادهای گوناگون غرب صد در صد در پشت بورژوازی صهیونیسم و امپریالیسم ایستاده‌اند، جمهوری اسلامی به سوی اسراییل یورش  پهپاد- موشکی می برد. این کار شکسته‌دلان، ناامیدانی را که نه توان و نه خواست واکاوی چالش‌های پیچیده را دارند به دام بزرگ تور “ضدامپریالیستی” رژیم می اندازد. این به‌ترین زمان برای بهره‌برداری سیاسی از سوی جمهوری اسلامی است تا از این جو به سود سیاست‌های سرمایه‌داری- واپس‌گرایی خود در درون مرزها بهره‌جویی کند.

دست‌های ناپاکی گوش برخی از ”چپ”‌ها را برای شنیدن صدای ناله تیره‌روزان و صدای تازیانه بر پشت رنج‌بران، بانگ و اعتراض کارگران علیه خصوصی سازی، خروش رزم‌جویانه زنان آزادی‌خواه را کر کرده اند، ولی به جایش شنیدن نعره‌ی ناهنجار سپاه علیه “شیطان بزرگ” و گنده‌گویی‌های “ضداسراییلی” را آسان کرده‌اند. فریب‌کاران امنیتی چشم برخی از ”چپ”‌ها را برای دیدن کودکان گرسنه و صف دراز کلیه فروشان کور کرده‌اند، ولی به جایش چشم را برای دیدن موشک در هوا به سوی اسراییل را باز نگه‌داشته‌اند.  

برای گول زدن توده‌ای‌های خوش‌بین به جمهوری اسلامی، رژیم ولایت فقیه هم‌راه با پر رنگ کردن سرشت دروغین “ضدامپریالیستی” نیاز به آفرینش یک دسته “دموکرات های انقلابی” دارد تا به توده‌ای‌های خوش‌بین بباوراند که هنوز “نبرد که بر که” پایان نیافته است و آن‌هایی که درس‌نامه “کاپیتال” رفیق جوانشیر را چاپ و پخش کرده‌اند، بخشی از این گردان تازه زنده شده “دموکرات های انقلابی” هستند.

این گونه ”چپ”‌ها به جای افراشته کردن درفش کاویانی داد‌خواهی و پرچم آزادی‌خواهی زیر چتر یک لایه بورژوازی انگلی جای خوش کرده‌اند.

کارگردانان این برنامه و سربازان پشت پرده “امام زمان” با نام پژوهش‌گرانی که “نگاه به شرق” دارند و هم‌کاری نویسندگان خود دل‌باخته‌ای که خود را ”چپ” می‌دانند به پیاده کردن نمایشی می پردازند که هرچند پایانی شکست‌آمیز دارد، ولی دست کم با گردوخاک‌سازی و مشت تاریکی پاشیدن به روی آفتاب، جنبش را به سرگرم‌ شدن به جستارهای نازا که چهل سال ازگار بازگویی شده است وا می دارد و از پرداختن به چالش‌های بنیانی مانند نان، آزادی، کار و خانه به دور می کند.

بی ریب (بی شک) دست‌گاه زیرک و فریب کار امنیتی از گم‌راهان و کژراهه‌روان بسیاری برای نقش آفرینی در این نمایش سود می جوید و نخ‌های پشت پرده این نمایش را پنهان می کند و چاپلوسان، کاسه‌لیسان و روباه‌‌منشان را برای کارگردانی آشکار میدان می دهد. دست‌گاه دروغ افکن جمهوری اسلامی راه را برای خود شیفتگان بلندپرواز و خاطره‌نویسان شیرین سخن باز گذاشته است تا خونمایی کنند. بسیاری از این‌ها هنوز از خواب سنگین چهل ساله بیدار نشده‌اند و خود را بزرگ هم چون رهبران رزمنده و تیرباران شده ما می بینند، اگر چه دانشی اندک و دلی بزگونه دارند. آن ها  خود دوستی را به جای مردم دوستی؛ سازش‌گری را به جای باور به نیروی توده‌ها، بورژوازی را به جای طبقه کارگر گذاشته‌اند. این گونه ”چپ”‌ها در برابر ستایش و پیشنهاد دشمنان نرم می شوند. خواست و توان رزمندگی کوچک و دل‌بستگی به سازش بزرگ دارند؛ در آن‌ها عشق و هم‌بستگی انسانی می میرد و پرنده خودبالاکشی بال پرواز می گیرد. هشیاری طبقاتی جایش را به دام‌افتادگی در تور بورژوازی می دهد.

کناررفتگان دنیای سیاست اگر به راستی دیگر سیاسی نیستند، بهتر است بازنشسته بمانند. چرا که کارگردانان این نمایش می خواهند از سایه‌شان برای سرکوب جنبش سود جویند. آن‌ها می خواهند با این ترفندها حزب توده‌ها را از سرشت پربار طبقاتی و بار رزم‌جویانه و انقلابی آن تهی سازند. روشن است که همه‌ی گسترش دهندگان سیاست‌های نادرست از دشمنان نیستند، ولی هر اندازه بداندیشی گسترش یابد، یافتن راه از چاه دشوارتر حواهد شد

اگر ”چپ”‌های خوش‌بین به جمهوری اسلامی به ویژه آن‌هایی که خود را توده‌ای می خوانند، در این هوای گرگ و میشی و مه آلود و در این بیابان پر گرد و خاک راه درست را نیابند، جمهوری اسلامی پابرجا نمی ماند، بل که به دست نیروهای راست هوادار امپریالیسم سرنگون خواهد شد.

هنگامی که جمهوری اسلامی دهان رییس جمهورهای پیشین خود را بسته است؛ هنگامی که یکی از رییس جمهورهای پیشین در انتخابات شرکت نکرد و دیگران هم بدون کشش دل در آن شرکت کردند،  هنگامی که خواننده به مرگ محکوم می شود و دختر جوانی تنها برای آزادپوشی زیر مشت‌های گزمگان کشته می شود، این پنداربافان در اندیشه آزادی و کنش یک حزب مارکسیستی- کمونیستی در جمهوری اسلامی ستم‌زده هستند.

آیا آن‌ها در پیاده کردن این ‌نقشه پلید و ژیژ خود پیروز خواهند شد؟ بستگی دارد به هشیاری ما.

چه باید کرد؟

این که کسی بر این باور باشد که ”چپ” انقلابی در برابر دست‌گاه بزرگ امنیتی رژیم ولایت فقیه می تواند کار ضدامنیتی کند بسیار ساده‌اندیشی و پنداربافی هست. باید به یاد داشت که ما حتا آن زمانی که از کمک دستگاه ضدجاسوسی اردوگاه کمونیستی برای نبرد با جاسوسان فرستاده شده از سوی ساواک، امپریالیسم و جمهوری اسلامی برخوردار بودیم، نتوانستیم جلوی ضربه زدن جاسوسانی مانند عباس شهریاری، حسین یزدی و شاید هم پرتوی (اگر پیش از دست‌گیری خود را فروخته باشد)  به حزب را بگیریم. پس چگونه امروز ما می توانیم با دست‌گاه بزرگ چند میلیارد دلاری و چند صد هزار کارمندی سازمان امنیت رژیم ولایت فقیه نبرد ضدجاسوسی کنیم؟؟

”چپ” انقلابی در نبرد علیه  دست‌گاه بزرگ امنیتی رژیم ولایت فقیه یک جنگ‌افزار بیش‌تر ندارد. ولی این جنگ‌افزار به اندازه‌ای نیرومند و توانا هست که می تواند سازمان های ”چپ” انقلابی را پاک نگه دارد.

پافشاری بر سرشت طبقاتی و استقلال طبقاتی ”چپ” انقلابی، تنها راه کارساز نبرد با برنامه‌های رژیم ولایت فقیه  برای ضربه زدن به ما است.

سیاست درست طبقاتی آن است که که آماج‌های روشن ملی- دمکراتیک نزدیک و یا دور داشته باشد. در هم سنجی با آن، سیاست نادرست در بسته های زرینی پیش گزاری می شود که درونش تهی است؛ برنامه‌ای برای رهایی طبقه کارگر از بهره‌کشی ندارد. باید با چشم طبقه‌های بهره‌ده پدیده‌ها را دید و با ریزبینی سنجید که آیا سیاست‌ها و برنامه‌های حاکمیت بورژوازی انگلی، ما را  در هزارتوی بی پایان گم خواهد کرد و یا به کوچه ی بن‌بستی می کشاند، یا این که ما را به سر منزل مقصود نزدیک می کند. 

بررسی درست روی‌دادها و پدیده‌ها آن هنگام درست است که با خط مستقل طبقاتی انجام شود. یک خط مستقل طبقاتی دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است که در زیر بررسی می شود.

– نه کنار دست‌گاه سرمایه‌داری- دینی جمهوری اسلامی و نه در گردان امپریالیسم

برخی‌ها خواهان این هستند که  در جنگ میان امپریالیسم پرخاش‌گر و رژیم ستم‌گر، ”چپ” و حزب طبقه کارگر باید برای نیرومند کردن گردان “ضدامپریالیستی” در کنار بورژوازی تجاری و نظامی به رهبری ولایت فقیه بایستاد.

بارها گفته شده است که تضاد میان رژیم و  آمریکا تضاد میان خلق و امپریالیسم نیست. کشمکش‌جویی‌های جمهوری اسلامی در خاورمیانه با پرخاش‌گری و برنامه‌های امریکا در خاورمیانه در تضاد است؛ ولی با این که این دو در برابر هم ایستاده اند، ولی هر دو در پیکار با خیزش‌های مردمی در کنار هم ایستاده‌اند. تنش آفرینی در خاورمیانه زیر نظام “صدور انقلاب” با “شیوه ام‌القری” با سیاست امپریالیسم برای  یک خاورمیانه سرسپرده هم‌خوانی دارد.

تضاد میان حاکمیت و امریکا را نباید با یک سونگری آن چنان بزرگ کرد که در کنار بودن رژیم ستم‌گر سرمایه‌داری را روا دانست. روی‌دادهای جداگانه را باید در پیوند با خط کلان اقتصادی- اجتماعی فرمانروایان جمهوری اسلامی بررسی کرد. گنده‌گویی، نبرد ضدامپریالیستی نیست، بلکه دوری گزیدن از وابستگی اقتصادی به بورژوازی جهانی و گام گذاشتن در راه یک اقتصاد ملی- دمکراتیک، یک گام ضدامپریالیستی است.

هر ناسازگاری با امپریالیسم نبرد ضدامپریالیستی نیست و نباید آن را برای درست‌انگاری (توجیه) هم‌گام بودن با نیروهای ولایت فقیه به کار برد.

– امید نداشتن به جناحی از رژیم

برخی از ”چپ”‌های خوش‌بین به جمهوری اسلامی، چون شرايط ذهنی برای انقلاب را شایسته نمی دانند، به بهانه “دفاع از تمامیت ارضی” کشور هر گونه سازشی با حاکمیت بورژوازی انگلی را روا می دانند

آن‌ها یادشان رفته است که فراهم کردن شرایط شایسته ذهنی کار برجسته نیروهای انقلابی هست. در هیچ کجای تاریخ، در هیچ جا، شرایط ذهنی خودبخود شایسته نمی شود. آگاه ساختن و سازمان‌دهی رنج‌بران برای  نبرد انقلابی، برای دگرگونی‌های ریشه‌ای، وظیفه ”چپ” انقلابی است.

یکی از وظیفه‌های بنیانی پیش‌آهنگان طبقه کارگر فراهم کردن شرايط ذهنی انقلاب و آماده کردن توده‌های رنج برای شرکت در نبرد طبقاتی است. پیکار ايدئولوژيک علیه سیاست‌های اقتصادی سرمايه‌داری و پیش گزاری برنامه سوسیالیستی برای جانشینی  از وظیفه همیشگی برای فراهم کردن شرايط ذهنی انقلاب است. برخی‌ها می خواهند آزادی و عدالت اجتماعی را از هم جدا کنند و به ما می گویند که میان آن دو به ناگزیر باید یکی را گزینش کرد. برخی‌ها می گویند که برای رسیدن به آزادی راه چاره دیگری فرای هم‌گام شدن با امپریالیسم و بخشی از نیروهای هوادار امپریالیسم در حاکمیت نداریم. انگار این یک جبر تاریخی است. گویا چون شرایط ذهنی انقلاب آماده نیست، پس ما باید به هر سرسپردگی طبقاتی، حتا در برابر امپریالیسم تن در دهیم.

برخی‌ها آزادی و عدالت‌اجتماعی را در بند پیروزی نبرد “ضدامپریالیستی” می بینند. آن‌ها با گزارش‌دهی شیوا از روی‌دادها و پدیده‌ها می خواهند هواداران طبقه کارگر را همیشه در سطح شناخت حسی پدیده‌ها  نگاه دارند و کار ساختاری و دگرگون کردن جامعه را به دست دیگران بسپارند تا هر ان چه را که به سود خود می دانند پیاده کنند.

آن‌ها چشم به روی راه اقتصاد سیاسی نئولیبرالیستی با پیامدهای مرگ بار برای طبقه کارگر می بندند و به “صدای غوکان برکه” خشنود هستند. هنگام واکاوی رویدادهای خرده‌ریزها، بزرگ‌راه را نمی بینند. برخی‌ها با بزرگ‌نمایی از شکوفایی این درخت و یا آن درخت سخن می گویند، ولی جنگل بزرگ در آتش را نمی بینند. نداشتن خط مستقل طبقاتی آن‌ها را وامی دارد که  گاهی زیر این لایه و یا آن لایه بورژوازی انگلی سنگر گیرند؛ برای روحانی دست بزنند و گاهی برای احمدی‌نژاد هورا بکشند و گاهی هم به سپاه آفرین گویند.

– انجام وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی

بی ریب گروهی از اصلاح‌خواهان به سوی رادیکال شدن می روند. آقای خاتمی در باره‌ی شرکت نکردن خود گفت که می خواهد این بار با مردم باشد و به آن‌ها دروغ نگوید. با این که به نبرد اصلاح‌خواهان رادیکال علیه رژیم ولایت فقیه باید خوش آمد گفت و از ایستادگی آن‌ها در برابر دست‌گاه ستم‌گرانه رژیم پشتبانی کرد. ولی باید هم‌زمان به یاد داشت که بسیاری از آن‌ها خواهان جمهوری اسلامی بدون شورای نگهبان هستند و در اندیشه درگیری آشتی‌ناپذیر با رژیم ستم‌گر و خون آشام نیستند و هنوز می خواهند که با همه‌پرسی (رفراندوم) و پند و اندرز و چانه‌زنی کارها را به راه راست بکشانند.

بسیاری از آن‌ها ضد راهبری اقتصادی نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی سرمایه‌داری که کارگران را بدبخت و رنج‌بران را بی‌کار و درمانده کرده است نیستند و هیچ‌گاه باوری به آتشفشان خشم توده‌ها و انجام انقلاب ندارند. افزون بر این،  بدبختانه بسیاری از آن‌ها خوش‌بینی پندارگونه ایِ در باره دوستی امپریالیسم با مردم میهن ما نیز دارند و برای همین بیشتر اصلاح‌خواهان نه تنها از کاربرد سخن درشت در برابر پرخاش‌گری‌های امپریالیسم و نواستعماری‌سازی میهن ما پرهیز می کنند، بل که بخشی از بدبختی توده‌ها را نیز در کاربرد مقوله‌های ضدامپریالیستی حزب توده‌ی ایران پس از انقلاب می دانند.

سیاست ”چپ”‌های انقلابی مانند دو بال پرواز سیمرغ است. هم بال دموکراتیک دارد و هم بال سوسیالیستی؛ اگر این دو بال هم‌اهنگ و به یک‌سان نیرومند نباشند، پرواز شدنی نیست. نبرد برای سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و نبرد علیه راه اقتصادی سرمایه‌داری نئولیبرالیستی حاکمیت جمهوری اسلامی در پیوند با هم هستند.

یکی از وظیفه انقلابی ”چپ” انقلابی نبرد دموکراتیک و برپایی اتحادهای اجتماعی در راستای حل تضاد عمده روز (تضاد مردم با ستم‌گری رژیم ولایت فقیه) است و وظیفه دیگر نبرد برای سوسیالیسم با سرشت نبرد طبقاتی (گام در راه حل تضاد اصلی) است. نبرد برای دست‌یابی به آزادی و آماده کردن و آموزش دادن گردان کار برای ساختن سوسیالیسم جدا از هم نیست.

رفیق جان‌داده راه آزادی و برابری، اصغر محبوب می‌گوید: «وظیفه‌ی ما در کل جامعه، ادامه‌ی مبارزات دموکراتیک، اما در میان طبقه‌ی کارگر، مبارزه‌ی پیگیر در راه تحقق خواست‌های کارگران است

آن‌هایی که به هر دلیلی در راه پیاده کردن این وظیفه دوگانه ”چپ” انقلابی گام نمی گذارند و یا حتا بدتر از آن چوب لای چرخ آن می گذارند نمی توانند از دوستان طبقه کارگر باشند. آموزه‌های دوران انقلاب به ما یاد می دهد که هنگام اتحاد با دیگر نیروهای اجتماعی چشم بسته نباشیم و بی برنامه گام به پهنه هم‌کاری نگذاریم. سیاست ما در نبرد دموکراتیک باید به گونه‌ای باشد که از یک سو به‌ترین و درست‌کارترین نیروهای دیگر اجتماعی را به سوی آرمان های رنج‌بران بکشاند و از سوی دیگر سیاست ما باید آن چنان چنان برّا و تیز و روشن باشد که توده‌ها بتوانند ما را از آن‌ها جدا کنند. وگرنه این نیروهای اجتماعی از پای‌گاه طبقاتی ما به سود هدف‌های غیر پرولتری خود بهره‌جویی خواهند کرد. برای همین سیاست اتحاد با دیگر نیروهای اجتماعی همیشه باید هم‌راه با نیش انتقاد باشد.

پایان سخن

این درس‌گفتارهای به خون رفیق جوانشیر آمیخته است. جوانشیر را جمهوری اسلامی، با دستور همان‌هایی که با آفرین‌گویی  به سخنان او گوش می دادند، در  تابستان ۱۳۶۷ هم راه با هزاران کمونیست دیگر کُشت.

تردیدی نیست که رفیقان به دار آویخته ما، از اندیش‌مندان و رزمندگان بزرگ تاریخ طبقه کارگر در میهن ما بوده اند. ولی ما نباید به جمهوری اسلامی سرمایه‌داری- دینی اجازه دهیم که از خون پاکشان برای یک حزب کمونیست سازی سرسپرده بهره‌جویی کند. آن چه که به نام این رفیق و یا آن رفیق، از دوران زندان پیش از طناب دار، از سوی این و یا آن نهاد امنیتی گفته، چاپ و پخش می شود، هیچ ارزشی ندارد.

رفیقان جان داده در راه آزادی و برابری ما، در درازنای زندگی پربار خود، نشانه‌های فراوانی از پای‌بندی خود به طبقه کارگر و باور خود به مقوله‌های مارکسیستی به جای گذاشته اند. هیچ کس را هیچ نیازی به شنیدن سخنان این و یا آن “کارشناس” جمهوری اسلامی نیست.  

بی تردید این کار، چه با آگاهی و چه بدون آگاهی آقای قنبری، بخشی از برنامه‌ی بزرگ جمهوری اسلامی برای حزب کمونیست سازی دست آموز و سرسپرده است.

تنها پادزهر سودمند و کارا در برابر چنین برنامه‌های موزیانه، استقلال طبقاتی ”چپ”‌های انقلابی است. استقلال طبقاتی “چپ” تنها زمانی شدنی است که درهای سازمان‌های “چپ”انقلابی، به ویژه حزب طبقه کارگر برای دسته‌های خرده بورژوازی و بورژوازی باز نشود و همیشه بسته بماند، تا از پاکیزگی ایدولوژیک و سرشت طبقاتی این سازمان ها پاسبانی شود.

با دور شدن از استقلال طبقاتی، ”چپ” انقلابی مانند آونگی میان لایه‌های گوناگون بورژوازی انگلی در نوسان می ماند. سرشت مستقل طبقاتی ”چپ” انقلابی با پیوند روزانه‌ی نبرد پیگیر دمکراتیک- اتحادی و روشن‌گرانه- ترویجیِ سوسیالیستی شدنی است. ”چپ” انقلابی هم برای اتحاد طبقه کارگر با دوستان نزدیک و دور علیه دیکتاتوری می رزمد و هم برای آماده‌سازی  و سازمان‌دهی طبقه‌ی کارگر و دیگر رنج‌بران برای پایان دادن به وابستگی نواستعماری به اقتصاد جهانی شده‌ی امپریالیستی.

این پیوند دیالکتیکی همانا پای‌بندی به برنامه حداقل کارگری است.

5 Comments

  1. جمال حق گو

    آقای سیامک واقعا که حرفهایی حقی گفتی. اینها ما را مثل اینکه احمق گیر آوردند. آخر مرد حسابی اگه خمینی اقتصاد مارکسیستی را قبول داشت پس چرا بند جیم و دل را به نفع مالکان حذف کرد و تجار زالوصفت را زیر عباش جمع کرد. به حق حرفای نشنیده.

  2. محمد

    اگرچه در مقاله از مخاطبین خواسته نشده که این کتاب را نخوانند ، اما آنچه که مخاطب بطور تلویحی برداشت میکند این است که این کتاب را نباید خواند .
    فارغ از نیت پلید صادر کنندگان مجوز انتشار کتاب که در مقاله به آن اشاره شده و‌میتواند درست باشد ، بهر جهت باید این کتاب را خواند و نقد کرد
    من با نگارنده موافقم که « نباید جمهوری اسلامی سرمایه‌داری- دینی اجازه دهیم که از خون پاکشان برای یک حزب کمونیست سازی سرسپرده بهره‌جویی کنند »

    و نکته آخر اینکه ما در داخل منتظر این نیستیم که راه توده ، یا ۱۰ مهر و یا « توده ای ها» به ما بگویند کدام کتاب را بخوانیم و یا نخوانیم .‌

    1. توده ای ها

      با درود و سپاس از رفیق محمد،

      رفیق گرامی!
      کاملن حق با شماست. حزب توده ی ایران و به طبع آن توده ای ها همیشه در آزاداندیشی مشهور بودند. حزب در هیچ جا و هیچ گاه خواندن کتابی را ممنوع نکرد.
      مسلم است که کتاب هایی که جمهوری اسلامی از زبان این و یا آن رفیق رهبری در دوران زندان انتشار می دهد سندیت ندارد و باید همانطور که هر توده ای می داند آن ها را با چشم باز و همانطور که خود شما نوشته اید با ذهنی نقاد خواند.

      موفق باشید

  3. jafar

    برای علاقمندان به مطالعۀ “کاپیتال” کتاب اقتصاد سیاسی از رفیق جوانشیر توصیه می شود. فهم کتاب کاپیتال پس از خواندن اقتصاد سیاسی راحت تر است. در ضمن تناقض گویی در این درسنامه که مطرح شد بسیار اسنت و ابدا ربطی به رفیق جوانشیر ندارد.. شرقی ها مزدبگیر حکومت برای ضربه زدن به حزب تودۀ ایران درلباس روشنفکر چپ هستند.همه این را میدانند. پیروز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *