مقاله ۹/۱۴۰۳
۳ خرداد ۱۴۰۳، ۲۳ می ۲۰۲۴
پیشگفتار
پس از سرنگونی بالگرد و پیشآمد مرگ رئیسی، گریه و مویه رژیم ولایت فقیه گوش فلک را کر کرده است.
در میان نمازخوانان ما سید احمدعلمالهدی، صادق آملی لاریجانی، علی لاریجانی، سعید جلیلی، شمخانی، محسن رضایی، محمد محمدی گلپایگانی، محمدباقر قالیباف، غلامحسین محسنیاژهای، محمد مخبر، حسین سلامی، سید عبدالرحیم موسوی، اسماعیل قاآنی را می بینیم.
محسن رضایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: “شهادت آیتالله سید ابراهیم رئیسی در کنار آن همه تلاشهایی که کرد، دستاورد بزرگی برای ملت ایران بود”. روشن نیست که چرا کشته شدن یک تن در سرنگونی یک بالگرد که “شهادت” خوانده می شود “دستاورد بزرگی برای ملت ایران” است؟ آیا برای این است که مردم از دست گرانی، بیکاری و تورم رهایی می یابند؟
همچنین معاون پارلمانی پیشین گفت: حتی آزادیخواهان جهان سوگوار شدند. روشن نیست که این آزادیخواهان کی و در کجا هستند؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی لاریجانی، درباره “شهید” آیت الله سید ابراهیم رئیسی گفت: ایشان اخلاق و تواضع خیلی خوبی داشت و این موضوع خیلی جذاب بود.
شمخانی رایزن سیاسی ولی فقیه هم گفت: “رئیسی سخت کوش و مجاهد و خستگی ناپذیر و دوست داشتنی بود”. رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران و اصولگرایان او را «سید محرومان» و “شهید در خدمت” خواندهاند.
ناله و فریاد رژیم ولیفقیه برای رئیسی را می توان درک کرد. هر چه باشد، رئیسی خونهای بیشماری را برای پاسبانی از منافع بورژوازی انگلی بر زمین ریخته است. ولی سوگواری برخی از ”چپ”ها که میبایست جایگاه طبقاتی دیگری داشته باشند؛ که میبایست رویدادها را طبقاتی به بررسی کنند برای رئیسی شگفتانگیز است.
“ده مهر” “ایران را در شوک” می بیند و “یاران ما” از این هم فراتر رفته است و رئیسی را تا به اندازه چه گوارا و کاسترو بالا برده است!! هیچ کدام حتا “برای خالی نبودن عریضه”، یک واژه هم در بارهی به دار فرستادن هزاران کمونیست، از میان آنان دانشمندان رزمنده حزب تودهی ایران از سوی رئیسی ننوشته اند.
مانند همیشه هنگام داوری در بارهی خوبی و بدی هر کسی، چه مرده و چه زنده، باید گذشتهی او را در پیشههای گوناگون زیر ذرهبین بُرد و کارنامهی او را بررسی کرد.
آن چه که ما می دانیم و دادههای روشن نشانگر آن است، این است که رئیسی بیش از سه دهه در قوه قضایی کار کرد و نزدیک به ده سال پیش پای به دنیای سیاست گذاشت که نزدیک به سه سال آن را رییس جمهور بود.
بگذارد نخست به داوری پیشه قاضیگری او بپردازیم و پس از آن “دستاوردهای” سه سال رییس جمهوری او را بررسی کنیم. در دنباله نوشته نگاهی به چالش بورژوازی نظامی و بازرگانی برای یافتن جانشین شایسته برای رئیسی داشته باشیم. در “پایان سخن” با جمعبندی گفتهها و کردارهای رئیسی و دولتش نشان می دهیم که آیا سوگواری ”چپ”های هوادار جمهوری اسلامی برای او به جا است.
رئیسی قاضی
رئیسی تا پیش از شرکت در انتخابات رییس جمهوری در برابر آقای روحانی در سپهر سیاسی ناشناخته بود. ولی پیشینه سه دهه در کشتار جوانان دگراندیش میهن، بورژوازی نظامی و بازرگانی را بر آن داشت که او را برای در دست گرفتن رهبری آموزش دهد.
رئیسی پس از گذراندن دبستان، نخست در مشهد و پس از سال ۱۳۵۴ در قم در آموزشگاه بسیار واپسگرای حقانی که بسیاری از سران امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی را آموزش داده است، درس خوانده بود.
رئیسی، در بیست سالگی، در سال ۱۳۵۹، در کرج «دادیار» شد که سرآغاز دلسنگی و خونسردی او در دادن حکم مرگ هم بود. او در سه دهه دادستان تهران، دادستان کل کشور، دست یار اول رئيس قوه قضاییه و همچنین رییس قوه قضاییه بود. رئیسی در تابستان سال ۶۷ عضو هیئت مرگی بود که هزاران زندانی سیاسی را به جرم دگراندیشی به دار فرستاد. ایت الله منتظری در بارهی نقش رئیسی و سه تن دیگر در این کُشتار گفت که «نامشان را در میان جنایتکاران تاریخ مینویسند».
خود رئیسی در یک سخنرانی بدون نام بردن از کشتار سال ۶۷ آن رویداد را یکی از افتخارهای خود دانست که به دستور “امام عزیز” خود انجام داد. آقای روحانی هم هنگامی که رئیسی همآورد او در دستیابی فرمان رییس جمهوری بود گفت که ما برای رهبری کشور به کسانی نیاز داریم که کارهای بهتری از “حکم اعدام” دادن بلد باشند.
خانوادههای زندانیان سیاسی و جاندادگان راه آزادی و برابری او را به دلیل نقشی که در دهه شصت، بویژه شهریور ۶۷ در کُشتار زندانیها بازی کرد به خوبی می شناسند. مردم نام رئیسی را به حق «ایت الله اعدام» گذاشتهاند. فرزندان آن کُشتهشدگان خود امروز مردان و زنان میانه سالی هستند. رئیسی در سرکوب خیزش سال ۱۳۸۸، شورشهای دهه ۱۳۹۰ و نیز سانسور رسانهها نیز دست داشت. رئیسی با سرکوب و کشتار خیزش زن – زندگی، ازادی داغ بر دل بازماندگان کشتهشدگان گذاشت. رئیسی دستاش تا آرنج به خون مردم ما آغشته بود.
رئیسی ده سال پیش، به دستور آقای خامنهای سرپرست آستان قدس رضوی شد. پس از آن، فرماندهان و سران سپاه مانند محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه و قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، راهی مشهد شدند و در آن جا بود که بورژوازی نظامی او را برای رسیدن به هدفهای انگلی خود شایسته یافت و با او پیمان دوستی بست.
رئیسی رییس جمهور
پس از مرگ رئیسی، بورژوازی تجاری و نظامی و ”چپ” هوادار جمهوری اسلامی از سه دستآورد بزرگ او سخن می گویند.
دستآورد اقتصادی
خامنه ای به ستایش از دولت در بخشهایی مانند «کارهای زیربنایی»، «رشد شاخصهای کلان اقتصادی» و «سیاست خارجی»، پرداخت. روشن نیست که آقای خامنه ای از چه «کارهای زیربنایی» و «رشد شاخصهای کلان اقتصادی» سخن می گوید؟
نه تنها کشور در سه سال گذشته با کار تولیدی زیربنایی و رشد اقتصادی روبرو نبوده است، بل که ورشکستگی اقتصادی و نداری مردم افزایش نیز یافته است.
حتا عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن رضایی گفت: “ما صنایع زیادی داریم، اما صنعتی نشدیم. ما در یک بخش در حال صنعتیشدن هستیم که همان صنایع نظامی است. اما در کشاورزی و خدمات و دیگر موارد صنعتی نشدیم.”
آش به آن اندازه شور شده است که خان هم دریافته است. به گزارش “تسنیم” آیت الله مکارم شیرازی در دیدار با رئیس دفتر ویژه قوه قضاییه، گفت که “مردم از گرانی فوق العاده، رنج میبرند”.
به گزارش “شرق” چند روز پیش از مرگ رئیسی آیتالله جوادیآملی به دولت گفت: “ما مردان بزرگی هستیم، [..] کشور نیز دارای سرمایه های عظیم خدادادی است، لذا در شأن مردم ایران نیست که کمیته امدادی و با “گرانی” اداره شوند.”
در همین زمان، نرخ تنگدستی به ۴۰ درصد رسیدهاست. کارشناسان خود جمهوری اسلامی بر پایه آمار می گویند که ۷۰ درصد جامعه در مرز تنگدستی هستند.
“ده مهر” مینویسد سیاست رئیسی “دستاوردهایی ارزشمند در راه استقلال سیاسی و اقتصادی کشور داشته است”!! (“ده مهر”، ایران در شوک …، ۱ خرداد ۱۴۰۳)
زمانی که یک اقتصاد، آن هم اقتصاد بیمار نظام سرمایهداری-دینی جمهوری اسلامی، تا به این اندازه به دلار وابسته است، سخن گفتن از “استقلال و خودکفایی” یک دروغ بزرگ است.
آزادی پول ملی از بند دلار یکی از خواستهای اقتصادی حزب توده ی ایران پس از انقلاب بود. یکی از نشانههای وابستگی به امپریالیسم نقش ویرانگر دلار در اقتصاد کشورها هست.
همهی اقتصاد ایران به ناف دلار بند است. بالا و پایین رفتن بهای دلار، بهای کالاها را حتا در خرده فروشیها دگرگون میکند و مردم هم چون به سیاست پولی رژیم باوری ندارند، با پول پسانداز خود دلار و یا طلا می خرند. یک سوم پساندازهای مردم به دلار است. یکی از شایستگیهای پیمان های بریکس و شانگهای رهایی از وابستگی به دلار است. برای نمونه، ۹۰ درصد دادوستد میان چین و روسیه غیردلاری است. همهی پهنههای اقتصاد جمهوری اسلامی از بها گزاری کالاها، خانهها و زمینها تا گردشگری به ارزش دلار امریکا وابسته است.
ذبیح الله اعظمی ساردویی، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس ایران، ۲۱ فروردین در گفتوگو با پایگاه خبری «جماران»، در بارهی بازار ارز و پایین آمدن ارزش پول ملی گفت: «شاهد دلاری هستیم که افسارگسیخته شده و از مرز ۶۴ هزار تومان عبور کرده است. فکر میکنم تا پایان سال به ۸۰ هزار تومان و در حالت بدبینانه امکان دارد به ۱۰۰ هزار تومان نیز برسد.»
وب سایت «جماران» نوشت که فرشاد مومنی، در نشست «موسسه مطالعات دین و اقتصاد» گفت «مقامات دولتی به راحتی می گویند نقشی در افزایش نرخ ارز نداریم و وزیر مسئول تولید، می گوید آنقدر واردات کرده ایم که گلوگاه های گمرکی بند آمده است». وی شیوه رهبری کشور از سوی دولت را «راهزنی» نامید.
وب سایت «امتداد» نیز در گزارشی از سعید اسلامی بیدگلی، اقتصاددان و تحلیلگر بازارهای مالی و مسائل اقتصادی، گفت که «اوضاع مسکن نیز مطلوب نبوده». مهدی کرباسیان، عضو هئیت رئیسه اتحادیه صنف مشاوران املاک تهران به دلیل پیوند بهای دلار با اجاره مسکن پیشبینی کرد که میانگین، اجاره بها ۲۵ تا ۳۰درصد افزایش خواهد یافت.
مهدی کرباسیان، در گفتوگو با وبسایت «تجارت نیوز» گفت: «بازار اجاره تحت تاثیر قیمت دلار قرار گرفته و دلاریزه شده است». کرباسیان افزود: در تهران نیز تورم قیمت از ۳۰ درصد کمتر نمیشود».
دوستی با همسایگان
یاداوری شود که کمونیستها همیشه از تنشزدایی میان همسایگان پشتیبانی کردهاند و خواهان گفتوگو در بارهی ناسازگاریهای مرزی میان همسایگان بودهاند. آن چه به جمهوری اسلامی بر میگردد، باید افزود که آشتی با همسایگان یکی از برنامههای دولتهای آقای روحانی هم بود، ولی در آن زمان بورژوازی تجاری و نظامی چوب لای چرخ این روند گذاشته بودند. آشتی با همسایگانی که در آن زمان آشتی با شیطانهای کوچک خوانده می شد، هم اکنون از دستآوردهای بزرگ این دولت شده است!!
نیاز به یادآوری است که دولت رئیسی در آشتی با همسایگان نقش برجستهای نداشته است. این کار در خانه ولی فقیه سازماندهی و پیاده شده است. رهبر این گفت وگو نه وزیر خارجه دولت، بل که شمخانی کارشناس امنیتی ولی فقیه و وزیر خارجه در سایه بوده است.
نگاه به شرق
برخی از کجاندیشان، بدون هیچ دلیلی مارکسیستی، “نگاه به شرق” رئیسی را مایه “استقلال اقتصادی” میدانند. “ده مهر” از “عضویت در سازمان همکاری شانگهای و کشورهای بریکس، گامهای مهمی در راه استقلال و خودکفایی ملی” سخن می گوید.(همان جا)
جمهوری اسلامی در سخنورزی و سخنهای پوچ و تهی گفتن در جهان از برترین کشورها است. هنگامی که سخن از “نگاه به شرق” می شود باید برایند این روند را بررسی کرد و نه سخن گفتن و پیمان بستن که هیچ هزینهای ندارد و به خودی خود بیارزش است.
جمهوری اسلامی برای فشار آوردن به غرب از آس “نگاه به شرق” سود جویید و همچنان بهرهبرداری می کند. به گفته رفیق زندهیاد کیانوری “به ”چپ” رهنما زدن ولی به راست پیچیدن” در سرشت جمهوری اسلامی است .
اگر جمهوری اسلامی در “نگاه به شرق” جدی می بود، ما میبایست برایند آن را در زندگی روزانه مردم، در خط اقتصادی جمهوری اسلامی و در گسترش صنعت تولیدی می دیدیم. جمهوری اسلامی چه کارخانه و چه خط بزرگ تولیدی را با همکاری و کمک بریکس و شانگهای در کشور پیاده کرده است؟ جمهوری اسلامی کجا و چگونه برنامه اقتصادی دور شدن از اقتصاد سرمایهداری را پیشگذاری کرد؟
راستش این است که در پانزدهمین نشست بریکس کشورهای گوناگونی مانند آرژانتین، مصر، ایران، اتیوپی، امارات متحده عربی و عربستان سعودی برای پیوستن به بریکس فراخوانده شدند.
در آرژانتین، مصر، اتیوپی، امارات متحده عربی و عربستان سعودی مانند جمهوری اسلامی نظام ددمنشانه سرمایهداری فرمانروایی می کند. هندوستانی که عضو بریکس است، همزمان همکاری نظامی با کشورهای امپریالیستی مانند ایالات متحده، ژاپن و استرالیا در پیمان کواد (Quad) دارد. برخیها این پیمان را ناتوی آسیایی می خوانند. تنها عضو بریکس که سمتگیری اقتصادی غیرسرمایه داری دارد جمهوری خلق چین است. در کنار آن نشانه هایی از نیرومندتر شدن سرمایه دولتی در روسیه دیده میشود.
پس از بیش از چهل سال، اقتصاد جمهوری اسلامی هنوز سخت وابسته به فروش نفت و فراوردههای آن است که نزدیک به ۶۰ درصد درآمد دولت و ۸۰ درصد صادرات کشور را فراهم می کند. رژیم زیر بار تحریمهای گسترده دستیابی به فن آوری نوین برای بهسازی صنعت نفت و گاز و پول سازی ندارد. برای همین، بزرگترین و برجستهترین هدف جمهوری اسلامی برای پیوستن به بریکس برای گریز از پیامدهای تحریم است. حمید پاداش دکترای اقتصاد دانشگاه تهران که از دستیاران هماهنگی اقتصادی و زیربنایی رئیسی بود می گوید ” آنهایی که تحریم شده اند ناگزیر باید مسیر تاریخ را تغییر دهند. از همین رو عضویت ایران، یک رویداد تاریخی محسوب میشود.”
“خانه سرمایه” مینویسد که “با عضویت در BRICS ایران میتواند از بانک توسعه نوین که بانکی چندملیتی است استفاده کند و از آن بهعنوان جایگزین سوئیفت که از آن محروم است، بهره ببرد.” و بدین گونه پیامدهای تحریم امریکا را کاهش دهد.
“مشرق نیوز” می نویسد که ” یک طیف، قائل به اتحاد و ائتلاف با غرب و پذیرش نظام ساختاری آن بودند و راه نجات مملکت را در پیوند با غرب و به ویژه آمریکا میدانند. این طیف در زمینه امنیتی، سرنوشت کشور را به برجام و احیای رابطه (ولو سلطه پذیر) با آمریکا گره میزنند و در زمینه اقتصادی نیز پذیرش FATF، پیوستن به سازمان تجارت جهانی و امثال این را تنها راهکار مؤثر و مفید میدانند. در مقابل، طیف دیگری قرار دارند که معتقدند غرب در آزمون کنش خود با ایران چیزی جز فرصت طلبی و منفعت جویی نشان نداده و آزمودن این آزموده، برای بار دیگر خطاست.”
این سایت در دنباله نوشته خود می نوسید که بیش تر کشورهای هم سایه مانند ترکیه و عربستان نیز درگیر دوگانگی پیوند با غرب و یا با شرق هستند.
آن هایی که از “نگاه به شرق” او سخن می گویند، یادشان می رود که رئیسی به دستور رهبر گفتوگوی کم و بیش پنهانی با امریکا و گرفتن پول های بلوکه شده را دوباره آغاز کرد. برنامه رئیسی سازش در بارهی برجام، بدون نام بردن از برجام بود. در ماههای گذشته نه بریکس و نه پیمان شانگهای از جای برجستهای در دولت رئیسی برخوردار نبوده اند. خود وزیر خارجه گفته بود که نگاه به شرق به معنای دوری از غرب نیست.
رئیسی بیشتر به خویشتنداری در برابر جنگ غزه و گفت و گوی پنهانی با غرب می پرداخت. در باره ی گفت و گوهای پنهانی در عمان با امریکا هم وال استریت ژورنال، نیوروک تایمز و “آکسیون” نوشتهاند. تلاش بر این بود که جمهوری اسلامی با آرام کردن نیروهای جانشینی خود در خاورمیانه، دست به کارهای جدی ضداسراییلی نزند و در برابر این خویشتنداری، امریکا برخی از تحریم ها را بردارد.
اقتصاد نئولیبرالیستی و ضدکارگری رئیسی و دولتش
خط کلان رهبردی جمهوری اسلامی با هم یاری همه ی لایه های بورژوازی انگلی برنامه ریزی و پیاده می شود. در زمان کوتاهی که دولت رئیسی سر کار بوده است دو برنامه بزرگ نئولیبرالیستی به نام های “مولد سازی” و “جهش تولید” به دستور خود ولی فقیه در روند پیاده شدن است.
همهی لایههای بورژوازی انگلی قانون کار را به سود سرمایهداران دگرگون کردهاند. همهی این لایههای بورژوازی انگلی از برپایی سندیکاهای مستقل کارگری جلوگیری کردهاند. همهی دولتهای نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی تلاش کردهاند که حتا “انجمن صنفی” که نه در رونما و سرشت (شکل و محتوا) مانند سندیکا هست را زیر بازرسی خود بگیرند، ولی دولت نئولیبرالیستی رئیسی در سیاست ضدکارگری خود چند گام از دیگر دولتها هم فراتر رفته است.
نمایندگان سیاسی بورژوازی انگلی در دستگاه دولت که جایگاه طبقاتی در طبقه بورژوازی دارند از منافع طبقاتی خود در برابر خواستهای کارگران پشتیبانی می کنند. هیچ کسی نمی تواند سرشت ضدکارگری نظام سرمایهداری- دینی به رهبری دولت رئیسی را پنهان کند.
دولت نئولیبرالیستی رئیسی برای کم توان کردن نیروی چانهزنی کارگران به دنیا آمد. کارگران کمینه دستمزد کارگران پذیرفته شده دولت را کنشی ضدکارگری و به سود سرمایهداران می دانند. گروه اتحاد بازنشستگان کمینه دستمزد کنونی را زیر مرز گرسنگی خواند. وب سایت «امتداد» نیز در گزارشی از سعید اسلامی بیدگلی، تحلیل گر بازارهای مالی و مسائل اقتصادی، نوشت که «همه افزایش حقوقی که دولت برای کارمندان و کارگران در سال ۱۴۰۳ در نظر گرفته در همین یک ماهه فروردین، پیشخور شده است».
به گزارش مثلث آنلاین، محمدرضا باهنر گفت: «عدهای میگویند وقتی تورم ۴۰ درصد است چرا حقوقها ۲۰ درصد افزایش می یابد نه ۴۰ درصد، باید گفت نمیتوان به اندازه تورم، حقوقها را افزایش داد».
شرایط کاری در سه سال رییس جمهوری رئیسی به آن اندازه بد و دست مزد به آن اندازه کم شده است که به گزارش روزنامه جهان صنعت نیروی کار ما به ترکیه، آذربایجان، عراق، عربستان، بحرین، کویت و امارات کوچ می کند. روزنامههای خود جمهوری اسلامی از مرگ و خودکشی پزشکان و پرستاران جوان به دلیل فشار کاری بیاندازه می نویسند.
چالش رژیم ولایت فقیه پس از مرگ رئیسی
در جمهوری اسلامی هر مهره سرسپردهای می تواند جانشین مهره از دست رفته شود . ولی نزدیک به ده سال کار پیگیر بورژوازی تجاری و نظامی برای به جای انداختن رئیسی در رهبری آینده بر باد رفت. بورژوازی نظامی و بازرگانی همهی تخم مرغ های خود را برای رهبری آینده در سبد رئیسی گذاشته بودند. برای همین پیدا کردن جانشین او کار سادهای نیست.
او اسفند ۹۷ نایب رییس و مرد نخست پس از احمد جنتی شد. در انتخابات رییس جمهوری شورای نگهبان نیز با نپذیرفتن نامزدی علی لاریجانی، محمود احمدینژاد، مسعود پزشکیان و اسحاق جهانگیری راه او را برای گزینش هموار کرد.
رئیسی، روحانی برگزیده و دوست داشتنی بورژوازی بازرگانی و نظامی در رهبری آینده بود. بورژوازی نظامی پس از پایان کاربرد آقای احمدی نژاد با شکیبایی ۵ سال برای جای انداختن رئيسی در پهنه سیاست، زمان به کار برد. نقشههای این دو لایه بورژوازی انگلی برای به دستگیری فرمان رهبری کشور با کمک رئیسی بسیار برجسته بود. پس از دو دوره رییس جمهوری، او می بایست رییس خبرگان و یا ولی فقیه آینده میشد. بی گمان او بزرگترین مهره و آس در دست بورژوازی نظامی برای جانشینی خامنهای بود.
یکی از چالشهای رژیم ولایت فقیه پس از مرگ رئیسی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است. زخم شکست سنگینی که حاکمیت جمهوری اسلامی از شرکت نکردن مردم در انتخابات مجلس خورده است، هنوز باز است. جمهوری اسلامی میترسد که شرکت در انتخابات حتا از شرکت در دوره دوم انتخابات مجلس هم کمتر شود. جمهوری اسلامی برای مردم تره هم خورد نمی کند، ولی برای مشروعیت خود در پهنه جهانی و در درون کشور هنوز نیاز به یک شرکت آبرومندانه دارد.
پایان سخن
همانگونه که در بالا نشان دادهایم، دلیل سوگواری ”چپ” هوادار جمهوری اسلامی برای رئیسی، “سخت کوش و مجاهد”، «سید محرومان» بودن او و یا “شهید در خدمت” شدن او نیست. او عملگرایی دستنشانده بود که نه “نگاه به شرق” را برای برپایی یک اقتصاد غیرسرمایهداری می خواست و نه سیاست را برای خدمت به رنجبران و کارگران. رئیسی هم گام با بورژوازی نظامی و بازرگانی برای زنده ماندن این لایههای انگلی هم به شرق نگاه می کرد و هم پنهانی با غرب گفت و گو می کرد.
تنها هدف او خدمت به نظام بود که برای رسیدن به آن حتا کُشتن انسانهای بیگناه را درست می دانست. هیچ تردیدی در آدمکُشی رئیسی نیست. تنها نواری که از ایتالله منتظری در بارهی کشتار سال ۶۷ در دست است می توانست مایه محکومیت رئیسی در یک دادگاه دادگر شود.
دستگاه رسانهای بورژوازی نظامی با سرپرستی سپاه پاسداران خیلی تلاش کرده است که یک چهره پاک و سادهزی از رئیسی بسازد. اگرچه هیچ پروندهای در بارهی آلودگی اقتصادی خود رئیسی در دست نیست، راستش ولی این است که هنگام سرپرستی آستان قدس رضوی که از نهادهای پولساز ولی فقیه است، پولخوری و دزدی زیر سایه خانواده عباس واعظ طبسی به اوج خود رسید. در همین سه سال نیز ما آلودگی دولت رئیسی را با برکناری وزیر کشاورزی که در دزدی بزرگ “چای دبش” نقش برجستهای داشت، را دیدیم.
او در سفرهای استانی خود در سه سال گذشته هدف خود را باز کردن کارخانههای تولیدی بسته و ورشکسته شده دانست. ولی اقتصاد نه تنها سروسامان که نگرفت که هیچ، بل که گرانی، بی کاری و تورم بدتر هم شد. رئیسی حتا در میان هواداران و چاکران ولایت فقیه انتقادگران جدی داشت. به گفته خود “اصول گران” او در کارهای دولتی و کشورداری کمدان و بیانگیزه بود.
افزون بر این، او یک واپسگرای درس خوانده در آموزشگاه حقانی بود که از فرماندهندگان نبرد با آزادپوشی زنان و جنبش زن، آزادی، زندگی بود.
همزمان، رئیسی شاید “ملیجک”ترین رییس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی بود. هیچ نشانی از آزاداندیشی و استقلال در برابر ولایت فقیه در او دیده نشد. دلیل نایستادن رئیسی در برابر خامنه ای را باید همانا در دلبستگی هر دو به بورژوازی بازرگانی و نظامی دانست.
تردیدی نیست که مرگ رئیسی مانند هر رخ داد بزرگ دیگری جامعه را دگرگون می کند، و به شکاف میان لایههای گوناگون بورژوازی انگلی میافزاید. جنبش انقلابی باید با خط مستقل طبقاتی خود از این شکاف برای پیروزی جنبش بهره جویی کند و نه این که زیر سایه یک لایه بورژوازی بایستد. ترسی که نهادهای امنیتی برای آگاهی از مرگ رئیسی و از جوشش خشم توده ها نشان دادهاند نشانگر ژرفش و گسترش جنبش به رهبری طبقه کارگر است که به این آسانیها از میان نمی رود.
باید به یاد داشت که شرایط عینی و ذهنی، روند اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی- سیاسی جامعه و چگونگی نقش پیشآهنگی “چپ”انقلابی روند پیشروی جنبشها را کند و یا تند می کند، نه تنها مرگ این و یا ان سردمدار ستمگر.
ده مهری ها آبروی توده ای را برده اند
مثل اینکه بعد از مرگ زنده یاد اردشیر جمنشان ۱۰مهر کاملا طرفدار جمهوری اسلامی شد و انتقاد آن موقع در مورد اقتصاد نولیبرالی دولت رئیسی الان اصلا فراموش شد. اتحاد و انتقاد شد اتحاد و اتحاد.
درود به رفیق دلاور زیباترین تحلیل در باره سقوط بالگرد پاینده باشی بدرود