مقاله شماره: 1395 / ٤١ (٥ مرداد) (بخش سوم و پاياني)
واژه راهنما: سیاسی. سیاست توده ای
سیاست طبقاتیِ مستقل حزب توده ایران و مبارزه برای اتحادهای اجتماعی! وحدت منافع زحمتکشان و بورژوازی ملی و خرده بورژوازی میهن دوست در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب. چگونه بايد ديكتاتوري را به چالش كشيد. وحدت دیالکتیکی میان آزادی و عدالت اجتماعی. کالبد شکافی راست روی و چپ روی. وظیفه ی کنونی تنها برپایی اتحادهای اجتماعی؟«مخرج مشترک ها … در عرصه ملی»؟ مضمون دموکراتیک و ملی جبهه ضد دیکتاتوری. فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز! شرايط انتشار نشريه دنيا؟ مبرميت فعاليت نظري- تئوريك- فلسفي در حزب و در جامعه.
بخش سوم
بخش دوم نوشتار کنونی با بررسی این پرسش به پایان رسید که آیا در شرایط کنونی در برابر جنبش توده ای تنها وظیفه دموکراتیک مبارزه برای برپایی جبهه ضد دیکتاتوری قرار دارد، و یا همچنین شرکت در مبارزه ی طبقاتی جاری در جامعه وظیفه پراهمیت و اجتناب ناپذیر سوسیالیستی جنبش توده ای و گردان آگاه و سازمان یافته آن را تشکیل می دهد؟!
برای درک ضرورت شرکت در هر دو صحنه مبارزه ی اجتماعی، شناخت رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه دموكراتيك و سوسياليستي اجتناب ناپذیر است. این دو وظیفه هیچ گاه، و اکنون هم، به مثابه دو پدیده ی جدا از هم و یا حتی در برابر هم در جامعه قرار ندارد! هیچ گاه شرکت در مبارزه ی طبقاتی نمی تواند به مبارزه ی برای اتحادهای اجتماعی ضرر برساند و برای آن «مضر» باشد، مگر آن طور که گزارش … به درستی به آن اشاره دارد، با «چپ روی» همراه باشد!
پرسشی که اکنون در ارتباط با بحث در باره فعالیت نظری- تئوریک و فلسفی در حزب توده ایران قرار دارد، این پرسش است که چگونه می توان تناسب دقیق و درست، به سخن دیگر رابطه دیالکتیکی مشخص را در لحظه تاریخی کنونی در ایران میان این دو وظیفه دریافت و به مثابه تبلور وحدت تئوری و پراتیکِ انقلابیِ حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران قابل شناخت و درک ساخت؟ به نظر می رسد که بررسی ی نظری- تئوریک تنها اسلوب ممکن براي دستيابي به اين هدف است؟
در سطور زیر به مساله نبرد رهایی بخش زنان برای دستیابی به حقوق برابر با مردان در جامعه و پایان دادن به نظام برده داری جنسیتی می پردازم که نمونه ی دیگری را برای پاسخ به یافتن وحدت نظری- عملکردیِ دیالکتیکی را برای جنبش دموکراتیک زنان ایران در نبرد دموکراتیک و سوسیالیستی آن تشکیل می دهد. در این سطور می خواهم این پرسش مشابه را مطرح سازم که درک رابطه دیالکتیکی میان دو وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی مطرح در مرحله کنونی در برابر حزب توده ایران، به چه معناست و از کدام جایگاه باید انجام شود؟ مساله را بشکافیم:
گزارش … به درستی تردید در این امر باقی نمی گذارد که مبارزه برای اتحاد اجتماعی علیه دیکتاتوری، در کنار «نبرد طبقاتی» که یک «اصل» انکارناپذیر در جامعه سرمایه داری ایران است، جریان دارد. کوشش گزارش … برای یافتن «مخرج مشترک ها» با نیروهای غیرتوده ای ضد دیکتاتوری نشان این شناخت است که باید نقطه «وحدت» میان این دو مبارزه را در لحظه و شرایط تاریخی مشخص در ایران یافته و قابل شناخت ساخت! به سخنی دیگر، گزارش … به وحدت دیالکتیکی میان این دو وظیفه دموکراتیک و سوسیالیستی حزب طبقه ی کارگر واقف و پایبند است.
«معضل»، یافتن نقطه تلاقی دو وظیفه است، به سخن دیگر، تناسبي كه بايد براي صرف نيرو در هر يك از دو وظيفه به كار برد تا به رابطه دیالکتیکی متناسب با شرایط رشد اجتماعی در ایران دست يافت – که در نوشتاری دیگر، به درستی در ارتباط قرار داده مي شود با سطح «رشد نیروهای مولده» -. بدين ترتيب، صحبت بر سر كميت و كيفيت فعاليت حزب توده ايران است در ارتباط با دو وظیفه دموکراتیک (برپایی جبهه ضد دیکتاتوری) و وظیفه شرکت در مبارزه طبقاتی (وظیفه ی سوسیالیستی)! تصور می رود که توافق کامل بر سر ارزیابی از پرسش مورد بررسي وجود دارد.
مضمون اختلاف چیست؟ اختلاف بر سر اين امر است که جنبش کارگری دارای دید وسیع تر تاریخی است، و لذا باید از خود در ارتباط با متحدان نرمش نشان دهد. نرمشی که چگونگی آن، هسته مرکزی اختلاف نظر را تشکیل می دهد!
آیا مجاز هستیم این نرمش را به معنای تعطیل و یا کم رنگ کردن شرکت در «نبرد طبقاتی» درک کنیم، آن طور که در گزارش … مطرح می گردد، و یا معنای نرمش را بايد در توضیح و روشنگری و صرف نيرو و زمان دانست؟ منظور از اين نرمش، توضيح و قابل شناخت شاختن «علل تاریخی- ماتریالیستی براي وحدت منافع طبقه کارگر و سرمایه داری ملی و خرده بورژوازی میهن دوست ايراني در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب» است!
نرمش نخست، يعني تعطيل و يا كم رنگ كردن شركت در نبرد طبقاتي جاريِ كارگري، نرمش سوسیال دموکرات مآبانه از این رو از کار در می آید، زیرا روند نبرد طبقاتی در جامعه و همچنین روند مبارزه برای جبهه ضد دیکتاتوری را به شرایط دیکته شده توسط راست ترین مواضع متحدان واگذار مي كند. به سخنی دیگر، در دیالکتیک میان تغییر آگاهانه و خودبخودی، عنصر خودبخودی را در روند «تغییرات بنیادین در جامعه» مطلق کرده و یا لااقل آن را به عنصر تعیین کننده بدل می سازد!
این در حالی است که نرمش دوم، با پایبندی و شرکت فعال در نبرد طبقاتی جاری در جامعه، رشد شرایط ذهنی انقلاب و «تغییرات بنیادین» را نزد زحمتكشان به طور خاص و در جامعه به طور عام از اين رو به پیش می راند، زیرا درك ضرورت اتحاد نيروهاي پيش گفته را براي مرحله ملي- دموكراتيك به نيروي مادي در جامعه بدل مي سازد (اين نكته را رفيق عزيز سيامك در نوشتاري كه منتشر خواهد شد با مبارزه ي حزب پس از انقلاب مورد تائيد قرار مي دهد!) كه همان عمل به وظيفه ي سوسیالیستیِ حزب توده ایران است! در عین حال، با صبر و حوصله ی انقلابی و در روندی کم و بیش طولانی (که زمان و شرایط آن به طور دائم در تغییر است و تحت تاثير رشد نيروهاي مولده قرار دارد)، به تقویت مواضع چپ نیروهای متحد غیرتوده ای مي پردازد.
با اين شيوه، نرمش نوع ماركسيستي- توده اي همزمان موفقیت در حذف دیکتاتوری را از اين طريق تثبيت مي كند كه با ارايه برنامه اقتصاد ملی- دموکراتیک، جايگزين شايسته ي نسخه نوليبرال امپرياليستي را براي دوران بعد از ديكتاتوري طرح و در باره آن روشنگري و تبليغ مي كند. فعاليت فرهنگي- سوسياليستي اي كه بايد با زبان توده ها و در طول زمان مضمون برنامه ارايه شده را برای آن ها قابل شناخت و درک سازد!
حزب طبقه کارگر با چنين عملكرد علمي- انقلابي، مساله پراهمیت هژمونی طبقه کارگر در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب را نیز به سرانجام مثبت و ضروری می رساند که بنا به نظر درست گزارش …، علت اساسی شکست انقلاب بهمن 57 نیز بود.
نرمش سوسيال دموكرات مآبانه نه تنها اصول ديالكتيك ماترياليستيِ را در رابطـه ميان عنصر آگاه و عنصر خود بخودي در روند رشد اجتماعي مورد بي توجهي قرار مي دهد، بلكه همچنين و به طور عيني، صحنه نبرد طبقاتيِ كارگري را به جريان هاي غيرماركسيست- توده اي واگذار مي كند (١ بخش قبل) و يا به تشتت در جنبش توده اي دامن مي زند. امري كه خطر چپ روي و همچنين ايجاد تشتت نظري را در جنبش چپ تشديد كرده و به طور عيني در خدمت منافع نظام سرمايه داري حاكم عمل مي كند! مي دانيم كه ارتجاع داخلي و خارجي خواستار يك جريان جايگزينِ بي خطر براي جنبش ماركسيستي- توده اي هستند. آيا چنين نيست؟
آیا رابطه متناسب و تاریخی- انقلابی میان وظیفه دموکراتیک و وظیفه سوسیالیستی حزب توده ایران در پایان چنین بحث های نظری- تئوریک سفاف تر نمی شود؟ اگر می شود، تصور می رود می توان بر ضرورت پایان دادن به سکوت در باره بازانتشار نشریه دنیا توافق داشت و بحث در اطراف امکان ها برای انتشار آن را سودمند ارزیابی نمود! این طور نیست؟آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، واکنشی در این زمینه خواهد داشت؟
با این سیر ضروری، بازگردیم به بحث اصلی در بخش سوم نوشتار.
فعالیت نظری- فلسفی نیاز مبرم روز!
در برابر فعالیت نظری- تئوریک- فلسفی ی ذهن گرایانه که در جامعه جا باز نموده است، و گزارش وجود و تاثیر منفی آن را به درستی خاطرنشان و برجسته می سازد، باید حزب توده ایران کوشش ماتریالیستی برای تشدید فعالیت نظری را قرار دهد. به سخنی دیگر، «معضل»ها و پدیده های اجتماعی را در جامعه از منظر جامعه شناسی علمیِ مارکسیستی- توده ای مورد بررسی و حلاجی قرار دهد. توانایی علم ماتریالیسم تاریخی و اسلوب ماتریالیست دیالکتیکی را برای بررسی مضمون پدیده ها به موضوع بحث و گفتگو در جامعه بدل سازد.
مطبوعات پر بار و پرمضمون گذشته ی هفتاد ساله ی حزبی، زمینه و زیربنای پراهمیتی را برای این نبرد فرهنگی- روشنگرانه تشکیل می دهد. این اما تنها یک سوی اهمیت این ارثیه ی توده ای است. سوی پراهمیت دیگر آن، گذاشتن پای نسل جوان و جدید توده ای در این جاپاهای پرارزش است. به سخن دیگر آشنایی فعال با آن که به معنای تداوم و توسعه آن است! باید با طرح، بحث و گفتگو در باره مضمون آن ها، کوشید این مضمون را با شرایط کنونی در ايران و جهان در ارتباط قرار داد و تکمیل نمود.
برگزاری جلسات علمی و سمینارهای تخصصی ضروری است. شیوه ای که در حزب ما سنت دارد. این راهی عملی برای بازتولید و تربیت سرمایه عظیم علمی ای است که دشمن طبقاتی کینه توزانه از جنبش توده ای ستانده است. آیا راهی دیگر برای بازتولید این ارثیه وجود دارد، جز پرداختن به آن و جستجوی رابطه آن با شرایط کنونی؟ آیا راهی دیگر را مسئولان حزبی ارایه خواهند داد؟ «من رحم ها را بارور مي خواهم به همان سان كه دست ها را در كار، و مغزها را در انديشه مدام» (احسان طبري. ”گريز“، شعر زندان)(3)
گزارش … که به درستی «عمده بحث های نظری و همچنین مبارزات سیاسی و اجتماعی» را توسط طیف اصلاح طلبان از این رو مورد انتقاد قرار می دهد که «به طور عمده [محدود و] زیر تاثیر آمیزه ای از گفتمان و نظریه پردازی های دینی و … نظر و اندیشه های لیبرالی» قرار دارد، توضیحی در باره تعطیل شدن بحث نظری در مطبوعات حزبی ارایه نمی دهد!؟
پرسش مشخص آن است که در برابر این روند ذهن گرایانه در طیف اصلاح طلبان، بايد کدام کوشش روشنگرانه ی مشخص مارکسیستی- توده ای را قرار دارد؟ کدام بحث نظری و تئوریک را در جلسه های علمی و سمینارهای حزبی تدارک دید؟ در غرفه ي جشن هاي احزاب برادر و اول ماه مه و … در خارج از كشور، كدام بحث هاي آموزنده سازمان داده مي شود؟ تدارک کدام رساله ها در این زمینه های پراهمیت نبرد طبقاتی برای نشریه دنیا در نظر گرفته شده است؟ ترديد نبايد داشت كه بدون كار مشخص تئوريك- نظري كه از پشتوانه فلسفه ي ماركسيستي برخوردار باشد، تنظيم برنامه انقلابي براي نبرد بغرنج طبقاتي در جامعه ناممكن است! بدون بازانتشار نشريه دنيا، ستاره ي راهنماي انديشه جامعه شناسي علمي «گم» (ا ط) خواهد شد!
پيش تر اشاره شد، ضرورت بحث نظري- فلسفي- تاريخي در حزب را مي توان از جمله با نمونه ”حجاب اسلامي“ نيز مورد توجه قرار داد. مساله “حجاب اسلامی” و فشارهای اجتماعی علیه زنان که به نام «مذهب» اِعمال می شود، با کدام واکنش نظری- روشنگرانه روبرو گشته است؟ وظیفه مارکسیستی- توده ای برای نشان دادن ریشه فشار جنسیتی علیه زنان که امروزه در ”سنت“ و “فرهنگ اسلامی” تظاهر می کند، در دوران اخير در کدام مقاله و رساله ی تحقیقی مورد بررسی قرار گرفته و ریشه طبقاتی آن در جامعه برده داری نشان داده و با اسناد تاریخی به اثبات رسانده شده است، تا سخن مارکس را که زن را «اولین برده» در جهان می نامد، قابل درک سازد و ریشه ی آن را در «نبرد طبقاتی» در جامعه برده داری قابل شناخت گرداند. نشان دهد که ریشه ي سنت و فشار جنسیتی که اکنون به آن لباس مذهب ارتجاعی پوشانده اند، در شرایط اجتماعی استثمار نیروی کار زن قرار دارد که در ایران امروزی نیز محروم ترین و زخم پذیر ترین لایه ی اجتماعی را تشکیل می دهد. دستمزدی نازل تر از مرد برای کار مشابه دریافت می کند، و سرنوشتي مانند بانو «هدی» دارد که با خشونت جنسیتی روبرو است و مدافعی در دستگاه حاکم نظام مذهبی ولایت فقیه ندارد! (4) بدين ترتيب، رابطه ي مبارزه براي آزادي و تساوي حقوق زن از بندهاي سنت مذهب ارتجاعي با مبارزه براي پايان بخشيدن به استثمار نيروي كار انسان دربند، برده كار روزمزدي، نشان داده شده و قابل درك مي گردد. شناختی که می تواند در شرایط کنونی «تکانه» و انگیزه ی پر باری برای مبارزه ی جنبش زنان از کار در آید؟ انگیزه ای که می تواند فعالیت روشنگرانه- تبلیغی سازمان دموکراتیک زنان ایران را غنی تر سازد؟ (5)
هنگامی که تعطیل فعالیت نظری- تئوریک با قطع انتشار نشریه ی دنیا ظاهرا به وضع طبیعی در حزب توده ایران بدل شده است، هنگامی که نشر اندیشه تئوریک- فلسفیِ مارکسیستی- توده ای در مطبوعات حزبی جایی ندارد، آیا عجیب است که«عمده بحث های نظری …» نزد اطلاح طلبان در گردونه «مذهبی- لیبرال» گرفتار بماند؟
آیا رفیق گرامی محمد امیدوار، به عنوان سخنگوی حزب توده ایران، برای معضلی که توصیف آن به گزارش هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران به نشست تیرماه خود راه یافته، پیشنهادی مشخصي ارایه خواهد داد؟ گامی قابل شناخت برای حل معضل برخواهد داشت؟
مضمون دموکراتیک و ملی جبهه ضد دیکتاتوری
مضمون جبهه ي ضد ديكتاتوري كه مورد نظر حزب توده ایران است كه ازجمله در پیش از انقلاب بهمن 57 در مقاله تاریخی زنده یاد رفیق منوچهر بهزادی، دبیر کمیته مرکزی حزب توده ایران توصیف و ترسیم شده، چيست؟ (٢) رفيق بهزادي اين مضمون را پیش شرط برای برپایی یک جبهه ضددیکتاتوری ارزيابي مي كند كه در آن، تشدید مبارزه ی طبقاتی و ضد امپریالیستی عنصر اصلي را تشكيل مي دهد!
جبهه ای که می تواند تنها بر پایه تجهیز طبقه کارگر و دیگر نیروهای انقلابی نقش تاریخی خود را ایفا سازد. جبهه ای که تنها از “پایین”، از درون رشد روند انقلابی در جامعه پا می گیرد و پا قرص می کند و در جريان انقلاب بهمن پاقرص كرد! تنها با تکیه به چنین پا قرص کردنِ پایه و اساس نبرد انقلابی- طبقاتي در جامعه است که مذاکره با نیروهای ضد دیکتاتوری در لایه های بورژوازی و خرده بورژوازی به منظور برپایی «جبهه ضد دیکتاتوری» به سرانجام می رسد. مضمون چنين جبهه ضد ديكتاتوري، مضمونی انقلابی و موضع آن، چپ- دموكراتيك- و ترقي خواهانه ترین موضع را تشکیل می دهد. تنها چنين اتحادي قادر است انقلاب ملی- دموکراتیک را به ثمر برساند. واقعیتی که به آن پیش تر پرداخته شد و در اسناد ششمین کنگره ی حزب توده ایران نیز مورد تاکید و بررسي قرار گرفته و كمبود آن، علت اصلي شكست انقلاب بهمن ٥٧ اعلام شده است!
بدین ترتیب، انديشه در گزارش … آن هنگام به توصيفی انتزاعي و توخالي (درك نشده) و ذهن گرا در باره «مخرج مشترك ها» مي پردازد كه رابطه میان مبارزه ی دموکراتیک و «تغییرات بنیادین» (وظیفه ی سوسیالیستی) را برقرار نمی سازد، از ارزيابي ماترياليستي از واقعيت «نبرد طبقاتي» چشم مي پوشد! امري که خود پيش تر نادرستي آن را در بحث با اصلاح طلبان مماشات گر خاطرنشان ساخته. ذهن گرايي اي كه انگار در «انديشكده»اي و به منظور طرح سناريويي براي يك رساله ي تبليغاتي دستگاه تبليغات نظام سرمایه داری تنظيم شده است كه مي كوشد ”مدل اقتصادي“ معيني را توجيه كند! (1 بخش دوم)
اقتصاد سیاسی مرحله ملی- دموکراتیک، راه حلی ماتریالیستی!
به سخني ديگر، گزارش … گويا براي تضادي كه جامعه با آن روبروست، راه حل ماترياليست ديالكتيكي قايل نيست، و يا قادر به ارايه آن نيست. بر اين پايه است كه طيف پيشنهاد در گزارش … محدود شده و يك سويه، مساله «اتحادهاي اجتماعي» را تنها مبارزه ممكن «در مرحله كنوني مبارزه براي تغيير در كشور» ارزيابي مي كند و با «اصل قانونمند و گريزناپذير» پيش گفته در باره «نبرد طبقاتي» در تضاد قرار مي گيرد.
ترک موضع بررسی ماتریالیستی در این امر نیز خود را نشان می دهد که گزارش … می پندارد که برپایی جبهه ضد دیکتاتوری باید از طریق یافتن «مخرج مشترک»هایی عملی گردد، که راست ترین لایه های بورژوازی می توانند با آن موافقت داشته باشند! (دیرتر این نکته شکافته می شود)
برای گزارش … برپایی جبهه ضد دیکتاتوری، رونـدی نیست که در جریان نبرد طبقاتی در جامعه و از طریق منفرد شدن راست ترین مواضع ارتجاعی برپا خواهد شد! و از آن جا که چنین برداشتی را نادرست و چپ روانه ارزیابی می کند، مبارزه برای تجهیز طبقه کارگر را در شرایط کنونی به منظور برپایی جبهه ضد دیکتاتوری، غیرضروری ارزیابی کرده و کوشش در این زمینه را حتی «مضـر» اعلام می کند!؟
البته بيانِ «در تضاد قرار گرفتن» با «نبرد طبقاتی» که پیش تر طرح شد، دقيق و همه جانبه نيست. این درست است که گزارش … دو وظیفه ی حزب توده ایران را از هم جدا كرده و در برابر هم قرار می دهد و لذا رابطه دیالکتیکی میان آن ها غیرقابل درک شده و در نتیجه راه حل انقلابی برای عمل به دو وظیفه نشناخته باقی می ماند، اما گزارش … براي «معضل» در برابر هم قرار دادن دو مبارزه ی طبقاتی ومبارزه برای برپایی اتحادهای اجتماعی که در آن گرفتار است، راه حلي ذهن گرايانه جستجو كرده و ارايه مي دهد! و می نویسد: از آنجا كه «قشرها و طبقات تشكيل دهنده جبهه وسيعي كه ما آن را ”جبهه ضد ديكتاتوري“ مي ناميم، در همه زمينه هاي اقتصادي منافع مشتركي ندارند، بلكه حتي در تضاد با يكديگر قرار دارند»، بايد به جستجوي «مخرج مشترك هاي لايه ها و طبقه هاي مختلف در عرصه ملي» رفت!
راه حل ذهن گرايانه، جدا سازي مكانيكي يا غيرديالكتيكي ميان سرشت توامان دموكراتيك و ملي در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب است! انديشه ي ذهن گرا، كليت به هم پيوسته ي تعريف ماترياليستي از مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب را نفي مي كند و با مصوبه ششمين كنگره حزب توده ايران در تضاد قرار مي گيرد. گزارش … در هيچ سطري استدلالي براي نفي تعريف مرحله ملي- دموكراتيك ارايه نمي دهد!
«مخرج مشترک ها … در عرصه ملی» به چه معناست؟ (به اين نكته پرداخته خواهد شد.)
پيش تر نشان داده و به اثبات رسانده شده بود كه در مرحله ”ملي- دموكراتيك انقلاب“، وحدت منافع ميان طبقه كارگر و بورژوازي ملي وجود دارد (٦). (به این نکته نیز ديرتر بازمي گردم) در اين جا تنها اشاره شود كه گزارش … متاسفانه استدلالی در باره نفي وحدت منافع پیش گفته در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب ميان منافع طبقه كارگر و بورژوازي ملي و خرده بورژوازي ميهن دوست طرح نمی کند و همچنین تعريفي از «تضاد» منافع طبقات – که طرح می کند – ارايه نمي دهد. به سخني ديگر، نظرهاي طرح شده همگي در سطح تزهايي مطرح مي شود كه سخني براي اثباتِ درستي آن ها حتي در سطح منطق صوري بيان نمي گردد.
«منافع مشترك نداشتن» و يا «حتي در تضاد بودن» كه در اين تز مطرح مي شود، بيان ظاهرامر ميان رابطه «قشرها و طبقات تشكيل دهنده جبهه ضد ديكتاتوري» را در سطح ”عام“ تشكيل مي دهد، كه گزارش … مطرح مي سازد! پاسخ به پرسش در باره «تضاد منافع» ميان متحدان در شرايط نياز ”خاص“مشترك آن ها براي گذار از ديكتاتوري چيست؟ آيا نبايد «مخرج مشترك ها» را پس از پاسخ به اين پرسش در باره وضع ”خاص“ جستجو كرد؟ آيا توجه به ديالكتيك ”خاص و عام“ در بررسي چنين حكم نمي كند؟
به سخنی دیگر، «مخرج مشترک ها …» پیشنهادی ذهن گرایانه از کار در می آید که نمی تواند جایی مستدل را در گزارش … داشته باشد! لذا به طور ساده از بررسی مشخص آن در گزارش … چشم پوشیده می شود! «مخرج مشترك ها» به مثابه ي انتزاعي عام، توخالي، زيرا درك نشده، مطرح مي گردد! سرشت ذهن گرايانه طرح آن، در بي توجهي به ديالكتيك ”عام و خاص“ قرار دارد!
تکرار شود! شناخت «وحدت منافع» در مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب میان نیروهای ذینفع در پیروزی روند انقلابی در جامعه، از واقعیت ضرورت مبارزه ی مشترک آن ها برای رشد اقتصادی- اجتماعیِ مردمی- دموکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی ناشی می گردد! به سخنی دیگر، ضرورتی ماتریالیستی را برای فرازمندی جامعه تشکیل می دهد. دفاع و توضیح و روشنگری و تبلیغ برای درک این ضرورت، که مبتنی است بر اسلوب بررسی ماتریالیست دیالکتیکی از مرحله تاریخی رشد جامعه، که به منظور شناخت همه جانبه ی واقعیت به کارگرفته می شود، قله ی برداشت نظری- تئوریک اندیشه ی مارکسیستیِ حزب توده ایران را تشکیل می دهد که در شعار «جبهه متحد خلق» خلاصه شده است!
در تنظيم و ارايه اين سند تاريخي حزب توده ايران دانشمنداني توده اي از قبيل طبري ها، جوانشيرها، كيانوري ها، بهزادي ها، هاتفي ها، اخگرها، پورهرمزان ها، و در دوران حزب كمونيست ايران حيدرعمواغلي ها و ديگران و ديگران شركت داشته اند. چگونه مي توان به منظور نفي چنين كوششي، با سادگي بيان ذهن گراي «مخرج مشترك در عرصه ملي» را قرار داد، بدون آن كه حتي آمادگي داشت يك جلسه ي علمي براي بررسي تزهاي مطرح شده برگزار نمود؟
رفيقي به درستي انتقاد مي كند كه نوشتارهاي من طولاني و پرحوصله است! سخن و انتقاد درست است! اما آيا بخشي از علت تكرار و مكرر گويي در اين امر ريشه ندارد كه بحث سياسي و نظري و بده و بستان انديشه (ديالوگ) در حزب توده ايران تعطيل شده است؟ نظرهاي بل بدالهه مطرح مي گردند كه بررسي جوانب مختلف آن در پرحرفي و پرحوصله نوشتن بازتاب مي يابد؟
در اسناد كنگره ششم حزب توده ايران نيز به درستي تعريفي برای مرحله «ملی» ارايه نشده است (در گزارش كنوني، بیان «عرصه ملی» به کار گرفته شده است). برعكس، در آن جا «مرحله ملي دموكراتيك انقلاب» دارای تعريفی علمی و مستدل است. در گزارش …، اولا، استدلالی در نفي تعريف كنگره ششم از مرحله انقلاب ارايه نمي شود و ثانیا، كوششي براي اثبات مرحله «ملي» انقلاب انجام نمی گردد! در جمله ی ذکر شده در گزارش … نه به نفي اولي و نه به اثبات دومي پرداخته مي شود. در آن جا به طور ساده گفته مي شود: «براي برآورده كردن اين منظور [«گذار از ديكتاتوري و دفع كامل برنامه نوليبراليسم»]، برپايي اتحادهاي تاكتيكي بين قشرها و طبقه ها در سطح ملي و در مسير دستيابي به دموكراسي و آزادي، ضروري است».
بيان «اتحادهای تاکتیکی» در این جمله، تنها “شکل“ ضروری را برای گذار از دیکتاتوری و اقتصاد نولیبرال بیان می کند. توضیحی در باره “مضمون“ اتحادها نمی دهد! «مخرج مشترك ها» آن هنگام مضمون را براي اين مرحله ارايه مي دهد كه با سرشت مرحله در انطباق باشد! مضمون ملی- دموکراتیک اتحاد در این جمله (تز!) «گم» شده و جاي آن را بياني ناروشن در باره مرحله «ملي» گرفته است!
مرحله «ملي» به چه معناست؟ تعريف آن چيست؟ «مخرج مشترک ها … در عرصه ملی» به چه معناست؟
آيا مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب نفي شده است؟ پاسخ منفي است. گزارش … براي ضرورت مسكوت گذاشتن سرشت ملي- دموكراتيك و پذيرفتن مرحله «ملي» براي انقلاب، هيچ استدلالي ارايه نمي دهد! (٧)
بدون ترديد مي توان مدعي شد كه گزارش … با ترك اسلوب بررسی علمي – كه در ارایه ندادن استدلال در باره ي علت نفي مرحله ی ملي- دموكراتيك و پذيرفتن مرحله ی ملي که «عرصه ملی» نامیده می شود خلاصه مي گردد -، صحنه بررسي ماركسيستي- توده اي را ترك مي كند. امري كه بلافاصله انتقام خود را مي گيرد: مخرج مشترك ها كه بايد «برپايه شعارهاي ملموس روز» انتخاب شود، به سطح خواست هاي ”دموكراتيك“ محدود مي گردد:
الف: «براي نمونه، شعارهاي مبارزه با قراردادهاي موقت و خواستار لغو آن ها شدن؛ احيا و گسترش سنديكاها…؛»
ب: «برابري جنسيتي زنان؛ كسب حقوق متساوي با مردان؛ …»
پ: «فرصت هاي شغلي مناسب براي جوانان و دانشجويان …»
جمع بست اين خواست ها در گزارش … چنين مطرح مي شود: «پايان دادن [به] ظلم، فشار و بي عدالتي هاي گسترده [بخوان اقتصادي؟!] و زدودن سركوب و اختناق از فضاي جامعه ….»!
همه این خواست ها، خواست های دموکراتیک هستند!
خواست هایی که گذار از اقتصاد سیاسی نولیبرال را به طور قانونمند ممکن و الزامی نمی کنند، که گزارش آن را می طلبد، بلکه هدف آن ها، “تعدیل“ شدت استثمار ناشی از برنامه امپریالیستی است! (كه ناممكن است!)
گزارش … ناخواسته «دفع کامل برنامه های نولیبرالیسم اقتصادی» را که هم زمان با خواست «گذار از دیکتاتوری ولایت فقیهه» به عنوان «هدف نخست و اولویت جنبش مردمی» اعلام کرده است، از فهرست «مخرج مشترک ها» حذف می کند!
هدف «بی عدالتی های گسترده» که گزارش برجسته ساخته و آن را وظیفه مرحله «عرصه ملی» ارزیابی می کند، رفع نسبی بی عدالتی اجتماعی نیست! مقوله ی عدالت اجتماعی دیگر اصلا جایی در سخن نمی یابد! در گزارش … دو واژه ی «عدالت اجتماعی» دیگر اصلا به کار برده نمی شود!
به سخنی دیگر تضاد اصلی در لحظه تاریخی کنونی در ایران که گزارش … خود در آغاز مطرح ساخته است، یعنی تضاد مردم با ساختار روبنایی رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه و تضاد با ساختار زیربنایی اقتصاد سیاسی نولیبرالیسم فراموش می شود و به مبارزه ی دموکراتیک علیه رژیم دیکتاتوری محدود می گردد که تضاد روز است، اما دیگر تضاد اصلی جامعه کنونی ایران (تضاد با «رژیم دیکتاتوری و با برنامه نولیبرال امپریالیستی») نیست! این عقب نشینی سوسیال دموکرات در گزارش، پذیرش محترمانه ادامه اقتصاد سیاسی نولیبرال از کار در می آید!
به عبارت دیگر خواست های مطرح شده در «مخرج مشترک ها …»، زمینه جدا سازي خواست ”آزادي“ و ”عدالت اجتماعي“ را دنبال می کند که ازجمله “راه توده”ی قلابی و شرکا نیز مطرح می سازند!! اين ها مي خواهند مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب را به مرحله ”بورژوا- دموكراتيك“ تعديل دهند (٨). شعارهاي طيف «سوسيال دموكراسي»اي كه پيش تر و در بحث با اصلاح طلبان مماشات گر در گزارش … نادرست ارزيابي شده است!
آری، چنین خواست مغشوشِ نظری- تئوریکِ ذهن گرایانه جایگزین درک ماتریالیستی از وحدت منافع طبقه و قشرهای ذینفع برای پیروزی مرحله ملی- دموکراتیک انقلاب می گردد! آیا رفیق گرامی محمد امیدوار به عنوان سخنگوی حزب توده ایران می تواند علت چنین جایگزینی را در مقاله ای مستدل سازد؟
همان طور كه در مقاله ي ”وحدت وظايف دموكراتيك و سوسياليستي حزب توده ايران“ (٦) نشان داده شد، در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب، متحدان “طبیعی“ ما داراي «چپ ترين» مواضع هستند. آن ها نيروهاي ملي و ترقي خواه غير ماركسيست- توده اي را در لايه هاي ديگر بورژوازي ملي و خرده بورژوازي تشكيل مي دهند. هدف مبارزه ي مشترك، همان طور كه گزارش … نيز پيش تر برجسته ساخته است، مبارزه عليه مماشاگران و تسليم طلبان است كه «راست ترين مواضع» را در جامعه نمايندگي مي كنند و مي كوشند مبارزان را به تسليم در برابر ديكتاتوري وابدارند!
ارزيابي نشان مي دهد كه گزارش … با ترك طرح مواضع اقتصادي- اجتماعي ترقي خواهانه براي مرحله ملي- دموكراتیك انقلاب، نقش راهبردي خود را از دست داده و قادر نيست با توضيحِ نظرات خود و مستدل ساختن آن ها، مغز و دل نزديك ترين و “چپ”ترين متحدان را به دست آورد. اين در حالي است كه بايد وحدت منافع طبقه كارگر و بورژوازي ملي را در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب براي آن ها توضيح داد و مستدل ساخت. بايد با چنين روشنگري به جلب مغز و قلب نيروهاي ملي و ميهن دوست پرداخت، كه به نوبه خود، تنها امكان براي ايجاد ساختن شرايط برپايي جبهه ضد ديكتاتوري از ”پايين“ است كه راه را براي برقراري هژموني طبقه كارگر در مرحله ملي- دموكراتيك انقلاب مي گشايد كه بدون ايجاد شدن آن، انقلاب ملي- دموكراتيك به ثمر نمي رسد. واقعيتي كه در سند ششمين كنگره حزب توده ايران طرح و مستدل شده است.
2- نگاه شود به مقاله شماره 5 شهریور 1387 جبهه ضددیکتاتورى، شعارى امروزین؟ http://www.tudehiha.com/?p=264&lang=fa
3- نگاه شود به مقاله شماره 10 اردیبهشت 92، برنامه آموزش- خودآموزی نیاز مبرم روز، «من رحم ها را باور می خواهم، به همان سان که دست ها را در کار، و مغزها را در اندیشه مدام». (احسان طبری، ”گریز“، شعر زندان) http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2031
4- نگاه شود به اخبار روز 28 تیرماه 95، “روایت تلخ قربانی خشونت خانگی”
5- نگاه شود ازجمله به مقاله ی 37 آبان 93، سنت ارتجاعی، تداوم ضدانقلاب ده هزار ساله!، تصویب قانون زن ستیزانه، آرامش پیش از توفان! تاریخ زن“، تاریخ هویت جامعه انسانی، ”قو خورشید را انتظار می کشد“ (احسان طبری، سروده زندان) http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2412
6- نگاه شود به مقاله شماره 36 تیر 95 با عنوان وحدت وظایف دموکراتیک و سوسیالیستی حزب توده ایران که بررسی اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران را در ارتباط با وظیفه سوسیالیستی حزب مورد توجه قرار داده است و انگار بخش نخست مقاله ی کنونی را تشکیل می دهد http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2817
٧- نگاه شود به مقاله شماره ٤٠، مرداد ٩٥، مرحله انقلاب، استراتژي و تاكتيك حزب، http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2824
٨- نگاه شود به مقاله شماره ٣٥، تير ٩٥، استراتژي و تاكتيك بزعم ”راه توده“، بررسي ماترياليستي يا متافيزيكي؟ http://www.tudehiha.com/lang/fa/archives/2814