مقاله شماره: ١٣٩٢ / ٤٤ (٣٠ مهر)
واژه راهنما: ”تاريخ و ديالكتيك“ به صورت PDF. ابرازنظر رفيق ك. مهرگان.
امكان بازانتشار آثار برجسته زنده ياد احسان طبري در اين صفحه به صورت PDF (نگاه شود به ”خودآموزي نبردي انقلابي، ماركسيسم- لنينيسم علم است!“، مهر ١٣٩٢ http://www.tudeh-iha.com/lang/fa/archives/2235) كه امكان ضبط و چاپ آن را براي خواننده مي گشايد، از اين منظر نيز پراهميت است كه جلد دوم ”نوشته هاي فلسفي و اجتماعي“ و همچنين ”درباره انسان و جامعه انساني“ در قريب به سه سالي به رشته تحرير در آمدهاند كه آموزگار چند نسل از تودهاي ها پس از قريب به چهل سال دوري از ايران، در ميهنِ شورانگيزِ سال هاي پس از انقلاب بزرگ بهمن بر روي كاغذ آورده است.
آموزگار تودهاي، بازگشت به ايران را بازگشت به «سنگر تاريخي» مي نامد و آن را با «دماوندِ … با تاجِ سپيدِ خود ايستاده»، چنين راز و نياز مي كند: «ميهن، … براي من تماماً يك ”تجليِ فلسفي“[ي] اجرايِ وظايف بشريِ خود در اين گوشه ي جهان بود كه به من تعلق دارد … اينك من، فرزندي كه با موي سياه و دلي از اميدها سپيد رفتم، و اينك با موي سپيد و دلي از غمها سياه باز آمدم. …» (احسان طبري، ”از ديدارِ خويشتن“، بازگشت، ص ٥١، ٥٢).
دو اثر پيش گفته، آينهاي است كه در آن ”تجليِ فلسفي“ي مورد نظر احسان طبريآمدمآمدمآ، خود مي نمايد! بخشهاي بسياري از آن، انعكاسي است از انديشه فلسفي ي ديالكتيسين تودهاي نسبت به آنچه در ايران در اين دوران مي گذرد. او تنها با تودهاي ها به گفتگو نمي نشيند، مورد خطاب او همچنين انديشه فلسفي مذهبي حاكم است كه با هشياري و مضموني «سخت» و «گفتاري نرم» (احسان طبري، ”از ميان ريگ ها و الماس ها“، در خاكستر بامداد، ص ١٩) با آن در جدلي سازنده است. هر دو اثر، در جدل خود با انديشه غير و ضدديالكتيكي، درسنامهاي است براي فراگرفتن ”ديالكتيك مشخص“ كه در جاي جاي دو اثر، خود مي نمايد و مطالعه آن ها را با زبان شعرگونه طبري با لذتي مضاعف همراه مي سازد.
شناخت مضمون ”ديالكتيك مشخص“ و درك عملكرد آن و راهي را كه براي دسترسي به اين درك، انديشه طي مي كند، يكي از عمده ترين جنبههاي موفق آموزشي است كه مطالعه كتاب ”تاريخ و ديالكتيك“ لئو كفلر نيز براي جوينده ي علاقمند ممكن مي سازد.
”كليت“ در انديشه ماركسيستي داراي مفهومي نيست كه در فلسفه بورژوازي دارد (بخش چهار). لئو كفلر در مبحث ”ديالكتيكِ آزادي و جبر“ در كتاب ”تاريخ و ديالكتيك“ تفاوت را چنين بر مي شمرد: براي انديشه ديالكتيكي، كليتِ جامعه همانقدر از افراد تشكيل نمي شود، همانقدر كه ”افراد“ كل جامعه را به طور مرموزي ايجاد نمي كنند. در حالي كه انديشه بورژوازي به قول انگلس «تنها به اين امر اكتفا مي كند كه يا توصيفات فلسفى ارائه كند و يا برخى از وقايع ناگوار و ريشههاى اجتماعى آن را به طور خسته كنندهاى به دنبال يكديگر رديف كند»، انديشه ماركسيستي با نشان دادن رابطه دروني و مضموني روابط كه در فاكت ها و ”واقعيت امرِ“ مطرح در جامعه بروز بيروني مي يابند، علل علّي پديدار شدن نابساماني ها را در جامعه كه در ساختار اقتصادي- اجتماعي حاكم سرمايه داري ريشه دارد، برملا و قابل شناخت مي سازد. از اين طريق كليه رابطه فاكت ها در روند شدن و بودشان قابل شناخت و در نتيجه به مثابه يك ”كليت“ قابل درك مي شود. در اين لحظه است كه راه حل و چگونگي خروج و گذار از شرايط حاكم خود را به انديشه جستجوگر مي نمايد و براي توده ها قابل شناخت و درك مي شود. با نمونه اي، اين نكته را به طور مشخص مورد توجه قرار دهيم:
نامه مردم، ارگان مركزي حزب توده ايران، به «مناسبت آغاز سال تحصيلي جديد» مقاله اي پراهميت با عنوان ”سايه سنگين نوليبراليسم بر فضاي آموزش ميهن“ منتشر ساخته است (شماه ٩٣١، ١٥ مهرماه ١٣٩٢ http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=2073). در اين مقاله، با بهرهگيري از گزارش «مركز پژوهشهاي مجلس» و از فاكت هاي انتشار يافته در رسانه هاي داخلي، نكات شايان دقتي از معضلات و نابساماني ها در بخش آموزش و پرورش در ايران طرح مي شوند. نشان داده مي شود كه نظام سرمايه داري حاكم با چه ظرافتي وظيفه محول شده از طرف قانون اساسي به نظام را براي اجراي اصل ”آموزش عمومي و رايگان“ از اين طريق نابود مي كند كه مدارس دولتي را از نظر ساختماني به تخريب مي كشاند، با تحميل شهريه هاي غيرقانوني، آموزش كودكان در آن ها را به باري مضاعف بر دوش زحمتكشان بدل مي سازد، و از اين طريق آموزش كودكان زحمتكشان را در مدارس دولتي ناممكن مي سازد، و به توسعه بيسوادي ميان آن ها و همچنين راندان شان به صحنه استثمار ”كار كودكان“ دامن مي زند. واقعيتي كه در گزارش مركز پژوهش هاي مجلس و رسانه هاي داخلي نيز بازتاب مي يابد. در عوض، امكان رشد و موفقيت مدارس خصوصي را حاكميت سرمايه داري از نظر قانوني مي گشايد و اين كسترش را تقويت مي كند. هدف نظام سرمايه داري «… سوق دادن مداس دولتي به سمت غيرانتفاعي …» است (روزنامه تهران امروز، ١٣ مرداد ٩٢).
مقاله با ارايه دقيق ترين فاكت ها، ”واقعيت امر“، يعني ظاهر پديده سياست ”خصوصي سازي و آزادي سازي اقتصادي“ در بخش آموزش و پرورش را در جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد و در جمع بندي نهايي در پايان مقاله به حق مي پرسد: «چرا چنين وزارت خانه مهم و سرنوشت سازي در تمامي اين سالها بايد چنين عملكرد مخربي داشته باشد؟ حكومتي كه با درآمدهاي نجومي نفت سيستم آموزشي را به ورطه سقوط مي كشاند، دغدغه نسل آينده را ندارد. نوليبراليسم اقتصادي هدفي به جز كسب درآمدهاي نجومي براي اقليت حاكم در سر نمي پروراند و حاضر نيست منابع ملي را براي ساختن نسل آينده هزينه كند. نوليبراليسم اقتصادي، با سياستهاي مشابه و همسان در تمامي كشورهايي كه بدين رويكر تمايل مثبت نشان دادهاند، از هر روزنهيي براي كسب سود بيشتر نهايت استفاده را مي برد. عرصه آموزش از اين قاعده مستثني نمي تواند باشد.»
مقاله شلاقِ انتقادي بر گرده «نوليبراليسم» مي كوبد و به روشنگري و افشاگري عليه اين سياست امپرياليستي مي پردازد. اما ”كليتِ“ واقعيت- حقيقت نظام سرمايه داري حاكم بر ايران، غيرقابل شناخت مي ماند. انگار، نظام سرمايه داري حاكم مي توانسته است زائده اي از نظام اقتصادي جهاني شده امپرياليستي باشد، و بماند، اما سياست اقتصادي ديگري را به مورد اجرا بگذارد!؟ مبارزه عليه نسخه نوليبراليسم، نمي تواند بدون افشاي صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري به چالش كشانده شود، زيرا ريشه علّي وجودِ سرشت ضدمردمي نسخه نوليبرال نشناخته باقي مي ماند. اين نسخه امپرياليستي، «ماسك» (ماركس) تشديدِ استثمار نظام سرمايه داري در دوران ”جهاني سازي“ است! نشان تحكيم هژموني سرمايه مالي امپرياليستي است! با قناعت غيرمستدل در ايجاد ارتباط ميان كار تبليغي و ترويجي در مقاله، رابطه ديالكتيكي ميان مضمون نظام استثمارگر سرمايه داري و شكل استثمار در شرايط كنوني براي خواننده روشن نمي شود و لذا ريشهِ زنجيره ي علّيِ سرشتِ ضدمردميِ ”كليت“ حاكميت نظامِ سرمايه داري نمي تواند توسط توده هاي زحمتكش درك شود. اين در حالي است كه عمده ترين نكته در خط مشي انقلابي حزب توده ايران، نبرد براي آگاهي توده هاست، ارتقاي سطح آگاهي آن هاست!
بدون ارايه جايگزين اقتصاد ملي دمكراتيك و ضدامپرياليستي با جهت گيري سوسياليستي نمي توان نبرد ضروري را عليه «عملكرد مخربي» با موفقيت پيش برد كه هدف افشاگري مقاله را تشكيل مي دهد. مقاله به سطح «پيوند» وظيفه دمكراتيكِ افشاگري ي موفق انجام شده عليه نظام ديكتاتوري و وظيفه سوسياليستي كه نشان دادن راه خروج انقلابي از شرايط حاكم است، رشد نمي كند كه يكي از مصوبه هاي ششمين كنگره حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران در سال ١٣٩١ است!
به سخني ديگر، با قناعت غيرمستدل در افشاي ”كليت“ مضمون ضدمردمي نظام سرمايه داري در مقاله تبليغي، مقاله قادر نخواهد بود براي توده هاي زحمت مضمون نبرد طبقاتي، نبرد ميان كار و سرمايه را قابل شناخت و درك كرده و آن ها را به مبارزه براي تغيير انقلابي شرايط حاكم جلب و تجهيز نمايد. انديشه حاكم در مقاله ي پر بار و پر مايه نمي تواند با ارايه فاكت ها از رسانه ها، يعني به كمك اسلوب ”نظاره گر ظاهربين“ (ماركس) كه تنها ظاهر امر را بر مي شمرد، و با نشان ندادن روند و راهكار خروج ممكن از بن بست حاكم بر جامعه ايراني، از مرز يك مقاله توصيفي كه انگلس از آن صحبت مي كند و پيش تر نقل شد، گامي فراتر بردارد و به سطح انديشه ديالكتيكي ي ماركسيستي- توده اي فرارويد.
كتاب ”تاريخ و ديالكتيك“ لئو كفلر كه برگردان آن به فارسي امروز با تغييرات اندكي به صورت PDF در اين صفحه انتشار مجدد مي يابد، اثر موفقي است براي جويندِ هوشمند و علاقمند، اسلوب ديالكتيك ماترياليستي را بياموزد. اميد مي رود اين اثر كه در واقع جاي آن در ”انتشارات حزب توده ايران“ مي بود، قادر باشد به وظيفه خود به صورت تحميل شده كنوني نيز عمل كند.
مضمون سخنان رفيق عزيز ك. مهرگان در ابرازنظر اخيرش پشتوانه ماركسيستي- تودهاي براي دستيابي به اين هدف است:
«با سلام- كار بسيار زيبا و بزرگ شما را عليرغم دشواريهاي زيادي كه دارد مي ستايم. تا قدمي باشد در راه افزايش آگاهي و توانمندي توده ها و توده ايها در رزم بزرگي كه براي رهايي از چنگال ديو پليد سرمايه داري كه با هزار رنگ و نيرنگ براي دربند كردن جامعه بشري آماده است. پس هر چه بيشتر آموزش ببينيم و آموزش دهيم و براي رهايي انسان تلاش كنيم. پيروز باشيم. ك. مهرگان»