روند برانداختن تشتت نظرى‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ به پيش مى‏‏‏‏رود (بخش دو) كالبدشكافى‏‏‏‏ يك ”سنـد“

image_pdfimage_print

مقاله 36/1387 بخش دوم

توصيه‏اى‏‏ كه مى‏‏توان در اين زمينه داشت، آنست كه اين نشريه نيز آمادگى‏‏ خود را براى‏‏ بحث درباره برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏ تا پايان بهمن‏ماه ١٣٧٨ اعلام و صميمانه در آن شركت كند. توصيه‏اى‏‏ كه بايد ازجمله خطاب به تارنگاشت عدالت نيز تكرار شود.)

بازگرديم به ادامه مطلب.

از سوى‏‏‏‏ ديگر سند پلنوم وسيع آنچنان سياست حزب توده ايران را بعد از برگزارى‏‏‏‏ پلنوم هيجدهم ظفرنمون برمى‏‏‏‏شمرد، كه گويا هيچ نكته مورد بحثى‏‏‏‏ در مواضع اتخاذ شده در حزب در تمام اين دوران وجود نداشته است. اين برخوردى‏‏‏‏ غيرانتقادى‏‏‏‏ به سياست حزب مى‏‏‏‏باشد.

حضور مجدد زنده‏ياد حميد صفرى‏‏‏‏ در صحنه رهبرى‏‏‏‏ حزب و نقش او در سياست‏گذارى‏‏‏‏ حزب توده ايران از پلنوم هيجدهم كميته مركزى‏‏‏‏ به بعد، ازجمله كوشش او براى‏‏‏‏ حذف ماركسيسم- لنينيسم از برنامه حزب توده ايران پس از غيبت غيرموجه و طولانى‏‏‏‏ وى‏‏‏‏ در بهار- تابستان سال ١٩٩٠ و پس از فروپاشى‏‏‏‏ ديوار برلين، كه مورد اعتراض و انتقاد رفيق على‏‏‏‏ خاورى‏‏‏‏ واقع شد، همانقدر مسكوت گذاشته مى‏‏‏‏شود، كه از تداوم سياست او در حزب توده ايران پس از نبودش هم صحبتى‏‏‏‏ به ميان آورده نمى‏‏‏‏شود. سياستى‏‏‏‏ كه ازجمله با تحريم انتخابات رياست جمهورى‏‏‏‏ سال ١٣٧٦ تداوم يافت و تنها پس از وقوع “حماسه دوم خرداد”، عنوانى‏‏‏‏ كه بعدها به نامه مردم راه يافت، تصحيح شد.

مبارزه عليه حذف انديشه بانيان سوسياليسم علمى‏‏‏‏ از برنامه حزب توده ايران كه توسط حميد صفرى‏‏‏‏ در طرح اسناد براى‏‏‏‏ كنگره سوم حزب منظور شده بود، همانطور كه در سند پلنوم به درستى‏‏‏‏ قيد شده است، با مقاومت چشم‏گير همه توده‏اى‏‏‏‏ها روبرو شد. مقاومتى‏ كه در پيش از برگزارى‏‏‏‏ كنگره ايجاد شده بود و در كنگره ادامه يافت. دستاورد حذف اين نظريات از اسناد كنگره، دستاورد بزرگ همه توده‏اى‏‏‏‏ها و به طور مشخص شركت كنندگان در كنگره حزبى‏‏‏‏ بود. دستاوردى‏‏‏‏ كه بايد آن را هم صدا با سند پلنوم وسيع آذر ماه ١٣٨٧، بزرگ داشت.

گزارش هيئت سياسى‏‏‏‏ كميته مركزى‏‏‏‏ به پلنوم اخير نيز از كاستى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ جدى‏‏‏‏ خالى‏‏‏‏ نيست. ارزيابى‏‏‏‏ اين سند هدف سطور كنونى‏‏‏‏ نيست. اگر سند در جمع‏آورى‏‏‏‏ فاكت‏ها و ارايه داده‏ها كم و بيش موفق است، در آن كمبود نتيجه‏گيرى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏ برپايه برداشت ماركسيستى‏‏‏‏ از داده‏ها و استخراج رهنمودهاى‏‏‏‏ ضرورى‏‏‏‏ مبارزاتى‏‏‏‏ بشدت به چشم مى‏‏‏‏خورد. نتيجه‏گيرى‏‏‏‏ها تنها در سطح پراگماتيستى‏‏‏‏ قرار دارند. در نتيجه برشمردن درختان بى‏‏شمار به مثابه فاكت‏ها و داده‏ها، به شناخت جنگل نمى‏‏انجامد. جاى‏‏‏‏ استقلال ارزيابى‏‏‏‏ توده‏اى‏‏‏ برپايه انديشه ماترياليسم تاريخى‏‏ و ديالكتيكى‏ را‏، نگاه نگران برخورد ديگران (چه نيروهايى‏‏‏‏؟) به موضع‏گيرى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ حزب توده ايران، گرفته است.

ارتباط درونى‏‏‏‏ بين اجراى‏‏‏‏ نسخه نوليبرال “خصوصى‏‏‏‏ و آزادسازى‏‏‏‏ اقتصادى‏‏‏‏”، كه در سند تنها “خصوصى‏‏‏‏سازى‏‏‏‏” ناميده مى‏‏‏‏شود، با ماهيت رژيم سرمايه‏دارى‏‏‏‏ حاكم از يك سو، و مذاكرات پشت پرده حاكميت يك‏دست شده با امپرياليسم از سوى‏‏‏‏ ديگر، همانقدر ديده و توضيح داده نمـى‏‏‏‏شـود، كه از واقعيت فوق براى‏‏‏‏ مبارزات انقلابى‏‏‏‏ حزب توده ايران در پيوند زدن بين خواست‏هاى‏‏‏‏ دمكراتيك و سوسياليستى‏‏‏‏ زحمتكشان نتيجه‏گيرى‏‏‏‏اى‏‏‏‏ به عمل نمى‏‏‏‏آيد. بحران مالى‏‏ و ساختارى‏‏ نظام جهانى‏‏ سرمايه‏دارى‏‏ در شرايط كنونى‏‏، به پرچم مبارزه با حاكميت سرمايه‏دارى‏‏ و اجراى‏‏ برنامه نوليبرال امپرياليستى‏‏ توسط آن در ايران نمى‏‏انجامد.

در ارتباط با مسئله انتخابات پيش‏روى‏‏‏‏ رياست جمهورى‏‏‏‏، انديشه تحليل‏گر پايبند به شيوه نظاره‏گرانه و مترصد نشين پراگماتيستى‏‏‏‏، نه تنها قادر به اتخاد نتيجه‏گيرى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏ از داده‏ها نيست، بلكه كلاً قادر به ابراز نظرى‏‏‏‏ روشن و صريح نمى‏‏‏‏باشد. موضعى‏‏‏‏ روشن در برابر “مسئله تحريم” در شرايط فقدان جنبش انقلابى‏‏‏‏ در جامعه در سند ارايه نمى‏‏‏‏شود. برقرارى‏‏‏‏ تناسب قوا‏‏ به سود حاكميت سرمايه‏دارى‏‏‏‏ در كليت خود در جامعه، به انديشه تحليل‏گر امكان اتخاذ تصميم درباره ضرورت شركت در نبرد طبقاتى‏‏‏‏ واقعاً موجود و استدلال علمى‏‏‏‏ براى‏‏‏‏ تصميم در اين‏باره را نمى‏‏‏‏دهد. نگرانى‏‏‏‏ تنها درباره “تهمت”هاى‏‏‏‏ احتمالى‏‏‏ چپ‏روى‏‏‏‏ و راست‏روى‏‏‏‏ بر سند حاكم است، بدون آنكه مشخص شود كه تهميت زنان، چه كسانى‏‏‏ هستند؟

اين در حالى‏‏‏‏ است كه جوانشير در كتاب “سيماى‏‏‏‏ مردمى‏‏‏‏ حزب توده ايران”، كليد تئوريك پاسخ به همه اين نكات را ارايه مى‏‏‏‏دهد و موضع سياسى‏‏‏‏ برقرار ساختن پيوند گسست ناپذير بين منافع آنى‏‏‏‏ و آتى‏‏‏‏ جنبش انقلابى‏‏‏‏ توده‏اى‏‏‏‏ را مستدل مى‏‏‏‏سازد. كليد تئوريكى‏‏‏‏ كه جوانشير در اثرش ارايه مى‏‏‏‏دهد، همان درك «ماترياليسم ديالكتيكى‏‏‏‏» از تاريخ است كه لنين برمى‏‏‏‏شمرد و به درستى‏‏‏‏ در سند پلنوم وسيع نقل مى‏‏‏‏شود. موضع پراگماتيستى‏‏‏ حاكم بر سند،‏ ناشى‏‏‏‏ از فقدان تئورى‏‏‏‏ انقلابى‏‏‏‏ و درك آن توسط تنظيم كنندگان سند مى‏‏باشد.

نكات فوق تنها در سطح رئوس عنوان‏ها و تنها با اين هدف مطرح شدند، كه شايد كمكى‏‏‏‏ باشند براى‏‏‏‏ درك ضرورت آغاز بحث‏ صميمانه و سازنده بين توده‏اى‏‏‏‏ها. مبارزه پيش‏رو سهمگين‏تر از آن است، كه محاسبات شخصى‏‏ را برتابد. بايد قادر بود همه نيروها را براى‏‏ طى‏‏ راه سخت آينده تجهيز نمود. اين، آن وظيفه تاريخى‏‏ به‏ويژه در برابر آن رفقايى‏‏ است كه همانند نگارنده سطور، فاقد دورنماى‏‏ شخصى‏‏ در نبرد در پيش‏رو هستند.

بررسى‏‏‏‏ و ارزيابى‏‏‏‏ نكات متضاد، نادرست و منفى‏‏‏‏ فوق در سند پلنوم وسيع آذرماه ١٣٨٧ كميته مركزى‏‏‏‏ حزب توده ايران، همانطور كه پيش‏تر نيز بيان شد، نبايد مانعى‏‏‏‏ براى‏‏‏‏ امر پراهميت برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏‏ باشد. برعكس، بايد مواضع انتقادى‏‏‏‏ را در اين زمينه مورد استقبال قرار داد و در خدمت ايجاد وحدت نظرى‏‏‏ ارزيابى‏‏‏ نمود.

برخى‏‏‏‏ از نكات بحث‏انگيز در سند، در ارتباط قرار دارند با تنظيم تاريخ قريب به سه دهه گذشته حزب توده ايران. تنظيم چنين تاريخى‏‏‏‏ نه وظيفه نوشته حاضر و نه هدف سند پلنوم وسيع بوده است. بدون ترديد مى‏‏‏‏توان با تعيين كميسيونى‏‏‏‏ دراين‏باره، در زمان ضرورى‏‏‏‏ به بررسى‏‏‏‏ و ارزيابى‏‏‏‏ نهايى‏‏‏‏ مشترك در اين زمينه در جنبش توده‏اى‏‏ دست يافت.

مبرميت برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏‏، همانطور كه در اعلاميه كميته مركزى‏‏‏‏ حزب توده ايران به مناسبت ٦٧ مين سالگرد بنيان‏گذارى‏‏‏‏ حزب نيز برجسته مى‏‏‏‏شود و در دو نوشته پيش گفته “توده‏اى‏‏‏‏ها” نيز مطرح گشته، از ديدگاه مبارزه با كوشش ارتجاع داخلى‏‏‏‏ و خارجى‏‏‏‏ به منظور دامن زدن به اشتقاق در جنبش توده‏اى‏‏‏‏ و حزب آن ناشى‏‏‏‏ مى‏‏‏‏گردد. شقه شقه كردن حزب توده ايران هدف ارتجاع داخلى‏‏‏‏ و خارجى‏‏‏‏ است، كه براى‏‏‏‏ آن «سرمايه‏گذارى‏‏‏‏ براى‏‏‏‏ سود مادام‏العمر» كرده‏اند. آن‏ها خواستار وجود چند صدايى‏‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏‏ مى‏‏‏‏باشند. اين مبارزه با اهداف ارتجاع است، كه بايد راهنما و شعار مبارزاتى‏‏‏‏ براى‏‏‏‏ ايجاد يك صدايى‏‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏‏ و تحكيم وحدت سازمانى‏‏‏‏ آن در حزب توده ايران باشد. همين و بس!

از موضع برشمرده شده است كه بايد نكته پراهميت ديگرى‏‏‏‏ را در سند به نقد كشيد. نكته‏اى‏‏‏‏ كه با مضمون وقايع دو سه دهه گذشته و ضرورت ارزيابى‏‏‏‏ انتقادى‏‏‏‏ از آن‏ها ارتباطى‏‏‏‏ ندارد، و شيوه‏اى‏‏‏‏ نيست كه مجاز باشد به اسناد حزب توده ايران راه يابد.

تاريخ گذشته حزب توده ايران، تاريخ همه توده‏اى‏‏‏‏ها، بيش از آن، تاريخ جنبش ترقى‏‏‏‏‏خواهى‏‏‏‏، تاريخ “چپ” ايران است. هم پيروزى‏‏‏‏ها و هم شكست‏هاى‏‏‏‏ آن، هم فرازها و هم فرودهاى‏‏‏‏ آن. انسان‏هاى‏‏‏‏ شريف، انسان دوست، ميهن‏دوست و فداكارى‏‏‏‏ در مبارزات اين دوران تاريخى‏‏‏‏ شركت داشته و دارند. به قول كيانورى‏‏‏‏ شركت داشته‏ و دارند «با يك تومان تا با فدا كردن جان». اين نگين‏هاى‏‏‏‏ خط سرخ تاريخى‏‏‏‏ ترقى‏‏‏‏خواهى‏‏‏ ‏را طبرى‏‏‏‏ در نوشته‏ها و اشعار متعددى‏‏‏‏، ازجمله در “آن جاودان” و سروده زندانش به نام “رنج‏نامه هجران” در سال ١٣٦٥ برمى‏‏‏‏شمرد و «تك چشمه جوشان تاريخ» مى‏‏‏‏نامد.

آن روز تلخ طعمى‏‏‏‏، كه ازجمله نگارنده اين سطور با رفيق على‏‏‏‏ خاورى‏‏‏‏ و رفقاى‏‏‏‏ چندى‏‏‏‏ ديگر، ويدئوى‏‏‏‏ “شوهاى‏‏‏‏ تلويزيونى‏‏‏‏” تنظيم شده در زندان‏هاى‏‏‏‏ جمهورى‏‏‏‏ اسلامى‏‏‏‏ را براى‏‏‏‏ اولين بار در جلسه “كميته برون مرزى‏”‏‏‏ نگاه كرديم، همگى‏‏‏‏ يك صدا بر رنج و دردى‏‏‏‏ كه بر صورت قربانيان جنايت، رفقاى‏‏‏‏ دربند و تحت شكنجه‏مان نقش بسته بود، در درون و بيرون گريستيم. تحت تاثير اين وقايع بود كه نامه سرگشاده رفيق خاورى‏‏‏‏ خطاب به آيت‏الله منتظرى‏‏‏‏ تنظيم و انتشار يافت.

تاثير داروهاى‏‏‏‏ مخدر و آثار شكنجه‏هاى‏‏‏‏ دهشتناك بر جسم و جان قربانيان، آشكارتر از آن بود، كه هيچ بيننده‏اى‏‏‏‏ را تحت تاثير قرار ندهد. ازجمله همه رفقاى‏‏‏‏ خارجى‏‏‏‏ كه ويدوئوها را ديدند و خواستار افشاى‏‏‏‏ عاملان جنايت شدند و در اين راه با همبستگى‏‏‏‏ بسيار به كمك “كميته برون مرزى‏‏‏‏” حزب شتافتند.

نكات غيرتوده‏اى‏‏‏‏ كه در سند، با قلب واقعيت درباره رفقاى‏‏‏‏ دربند ذكر شده است، آنچنان هولناك و هراس‏انگيز است، كه بايد مطمئن بود بدون اطلاع رفيق خاورى‏‏‏‏ به رشته تحرير درآمده است، كه با ماموريت حزبى‏‏‏‏ و همراه با زنده‏ياد پرويز حكمت‏جو به ايران بازگشت، به زندان افتاد، تا پاى‏‏‏‏ چوبه اعدام رفت، و بدون حكمت‏جو از زندان بيرون آمد و به يكى‏‏‏‏ از رهبران حزب توده ايران تبديل شد.

استعمارگران سفيد پوست، از قماش كالوينيست‏هاى‏‏‏‏ انگليسى‏‏‏‏ و كاتوليك‏هاى‏‏‏‏ اسپانيايى‏‏‏‏ قتل عام بوميان آمريكايى‏‏‏‏ را با اين “تز” توجيه كردند، كه گفتند، «بهترين سرخپوست، سرخپوست مرده است!»

صحنه آرايى‏‏‏‏ سند پلنوم آذرماه ١٣٨٧ كميته مركزى‏‏‏‏ حزب توده ايران در برخورد به توده‏اى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ دربند، خواننده را به ياد گزارش‏هاى‏‏‏‏ تلويزيون‏هايى‏‏‏‏ از قماش “صداى‏‏‏‏ آمريكا” و “بى‏‏‏‏بى‏‏‏‏سى‏‏‏‏” مى‏‏‏‏اندازد، كه وقتى‏‏‏‏ از “تروريسم” صحبت مى‏‏‏‏كنند، هميشه و هربار صحنه اصابت هواپيماهاى‏‏‏‏ مسافرى‏‏‏‏ را به ساختمان‏هاى‏‏‏‏ “دوقلو” در نيويورك نشان مى‏‏‏‏دهند، كه با دقت و از زواياى‏‏‏‏ مختلف فيلم‏بردارى‏‏‏‏ تخصصى‏‏‏‏ شده‏اند. و زمانى‏‏‏‏ كه از موشك پراكنى‏‏‏‏ خبر مى‏‏‏‏دهند، به جاى‏‏‏‏ نشان دادن جنايات بمباران اسرائيل بر سر مردم “بازداشتگاه مرگ” غزه و لبنان، آثار موشك‏ها خود ساخته و نحيف مبارزات فلسطينى‏‏‏‏ و يا لبنانى‏‏‏‏ را به نمايش مى‏‏‏‏گذارند.

سند پلنوم وسيع درحالى‏‏‏‏ كه با جمله «دستگيرى‏‏‏‏ هزاران توده‏اى‏‏‏‏، كه ريشهرى‏‏‏‏، دادستان وقت بيدادگاه انقلاب رژيم، شمار آنان را تا ده هزار نفر تخمين زد» آغاز مى‏‏‏‏شود، كه تنها با يك “،” از بقيه جمله جدا شده است، چنين ادامه مى‏‏‏‏دهد: «… تا ده هزار نفر تخمين زد، و در پى‏‏‏‏ آن شوهاى‏‏‏‏ تلويزيونى‏‏‏‏ اعلام “انحلال حزب توده ايران” از سوى‏‏‏‏ كسانى‏‏‏‏ كه تسليم فشارهاى‏‏‏‏ مزدوران رژيم شده بودند و …».

قربانيان و شكنجه‏گران در يك نفس، در يك جمله در كنار يكديگر در سند به نمايش گذاشته مى‏‏‏‏شوند. در صحنه آرايى‏‏‏‏ نگاشته شده، تفاوتى‏‏‏‏ در سيماى‏‏‏‏ جانيان و قربانيان، در جا و در مقام تاريخى‏‏‏‏ آنان ديده نمى‏‏‏‏شود. نبرد طبقاتى‏ در جامعه و انديشه ماترياليسم تاريخى‏ در سند پلنوم وسيع كميته مركزى‏ حزب توده ايران، آذرماه ١٣٨٧ جايى‏ ندارد.

آيا تنظيم كننده و يا كنندگان سند، ويدئوى‏‏‏‏ “شوهاى‏‏‏‏ تلويزيونى‏‏‏‏” را حتى‏‏‏‏ يك‏بار هم ديده‏اند؟ نگارنده اين سطور پيش از نگارش اين سطور بارى‏ ديگر چنين كرد و با همه كوشش براى‏‏‏‏ بند زدن بر غليان احساسات، نمى‏‏‏‏توان به ياد شعر «ننگت باد، اى‏‏‏‏ جلاد!» نيفتاد و از قربانيان شكنجه، طلب بخشش نكرد براى‏‏‏‏ تيغى‏‏‏‏ كه به صورتشان كشيده شد!

قربانيانى‏‏‏‏ كه طبرى‏‏‏‏ در سروده پيش گفته “رنج‏نامه هجران” درباره سرنوشتشان نوشت:

«…

در سوك كدامين يار بگرييم،

در هجر كدامين عاشق بر دار بناليم،

در كدامين راغ، در كدامين باغ بخوانيم؟

ناكسان سر مست از باده فتح،

ابلهانه مى‏‏‏‏پندارند كه جاويدند،

كنون با دو صد خدعه و نيرنگ زمن انكار مى‏‏‏‏خواهند،

زمن بسيار مى‏‏‏‏خواهند،

مرا بيمار مى‏‏‏‏خواهند،

ترا بى‏‏‏‏يار مى‏‏‏‏خواهند،

مرا رنجور،

مرا بى‏‏‏‏عار،

مرا با هزاران آرزو

  • آه، بى‏‏‏‏ هيچ گفتگو،

بر دار مى‏‏‏‏خواهند.

ترا مهجور،

ترا بى‏‏‏‏شور،

ترا در گور مى‏‏‏‏خواهند،

ترا با هزاران زخم بر پيكر،

بسان رستم دستان، كه بگذشته است از هفت خوان بدمستان،

به چاه حيله شغاد مى‏‏‏‏خواهند.

…»

«…

در اين خاكى‏‏‏‏ كه ايران است نامش،

بانگ انسانى‏‏‏‏،

دمى‏‏‏‏ پيش نهيب شوم اهريمن نشد خامش.

در اين كشور اگر جبارها بودند، مردم كش،

از آن بيش‏تر،

گردان انسان دوست جُنبيدند،

بر ناخن، خاره بيداد را بيباك سُنبيدند.

فروزان مشعل آندر دست،

آواى‏‏‏‏ طلب بر لب،

به دژهائى‏‏‏‏ يورش بردند،

كش بنيان به دوزخ بود.

به موج خون فرو رفتند،

ليكن فوج بى‏‏‏‏باكان،

نترسيد از بدِ دشمن،

نپيچيد از ره پاكان.

…» (طبرى‏‏‏‏ “آن جاودان”)

صحنه آرايى‏‏‏‏ در ادامه، اين‏بار با “و” تداوم مى‏‏‏‏يابد: «… كه تسليم فشارهاى‏‏‏‏ مزدوران رژيم شده بودند و سپس صدور فرمان “معرفى‏‏‏‏” توده‏اى‏‏‏‏ها به ارگان‏هاى‏‏‏‏ امنيتى‏‏‏‏ از سوى‏‏‏‏ اين افراد ضربات سختى‏‏‏‏ را به اعتبار سياسى‏‏‏‏ و توان تشكيلاتى‏‏‏‏ حزب توده ايران وارد آورد. …».

ادعاى‏‏‏‏ اينكه «فرمان» (!) قربانيان جنايت «ضربات سختى‏‏‏‏ را به اعتبار سياسى‏‏‏‏ و توان تشكيلاتى‏‏‏‏ حزب توده ايران وارد آورد …» ارتباطى‏‏‏‏ با واقعيت نداشته و ذهنگرايانه است. بحث‏هاى‏‏‏‏ ايجاد شده در آن زمان در بين رفقا در ايران و واكنش مناسب اكثريت قريب به اتفاق آنان در برابر چنين «فرمان»، نشان اين امر است. كميته برون مرزى‏‏‏‏ حزب نيز بلافاصله عليه چنين «فرمان» موضع گرفت. اين نكته را مى‏‏‏‏توان قطعا امروز نيز در آرشيو اسناد حزبى‏‏‏‏ نشان داد. رفيق خاورى‏‏‏‏ نيز بايد آن را به خاطر داشته باشد. بدون ترديد هستند رفقايى‏‏‏ كه با اين تجربه در اين دوران سخت، آشنا مى‏‏‏باشند.

ادعاى‏‏‏‏ آنكه «كم نبودند نمايندگان احزاب كارگرى‏‏‏‏ و كمونيستى‏‏‏‏ جهان، كه ضمن اشاره به ابعاد جهانى‏‏‏‏ كارزار ضدكمونيستى‏‏‏‏، كه در پى‏‏‏‏ شوهاى‏‏‏‏ تلويزيونى‏‏‏‏ رژيم به راه افتاده بود، از حزب توده ايران مى‏‏‏‏خواستند تا قاطعانه با اين موضع شركت كنندگان در اين شوها برخورد كند»، ادعاى‏‏‏‏ نادرستى‏‏‏‏ است. در مذاكرات متعدد كميته برون مرزى‏‏‏ با نمايندگان احزاب،‏ كه نگارنده اين سطور نيز بارها در آن حضور داشت، موضع همبستگى‏‏‏‏ احزاب بردار با حزب توده ايران و اعتراض عليه جناياتى‏‏‏‏ كه در حق قربانيان اعمال شده بود، خواست و موضع قاطع كليه آنان را تشكيل مى‏‏‏‏داد. بررسى‏‏‏‏ مجدد اين ادعا در اسناد آرشيو حزب مى‏‏‏‏تواند در اين مورد نيز راهگشا باشد.

سند در تداوم صحنه‏آرايى‏‏‏‏ غيرتوده‏اى‏‏‏‏ و پس از برشمردن عوامل داخلى‏‏‏‏ و خارجى‏‏‏‏ «درهم كوبيدن تشكيلات حزب توده ايران و مختل كردن فعاليت‏هاى‏‏‏‏ سياسى‏‏‏‏ و افشاگرانه آن، خصوصاً بر ضدجنگ خانمان‏سوز ايران و عراق، و شعار ضد ملى‏‏‏‏ “جنگ، جنگ، تا پيروزى‏‏‏‏” … [كه به كمك] مزدوران سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و عوامل “سيا”، “موساد” و “اينتلجنس سرويس” [عملى‏‏‏‏ شد]»، در جمله بعد، زندانيان توده‏اى‏‏‏‏ را بارى‏‏‏‏ديگر در كنار اين عوامل مى‏‏‏‏نشاند و مى‏‏‏‏نويسد: «يورش تبليغاتى‏‏‏‏ گسترده رژيم بر ضد حزب توده ايران، از طريق برگزارى‏‏‏‏ شوهاى‏‏‏‏ تلويزيونى‏‏‏‏ وسيع قربانيان شكنجه و [!] شركت [!] معدودى‏‏‏‏ از افراد رهبرى‏‏‏‏ وقت حزب در جريان دادگاه افسران توده‏اى‏‏‏‏، در كنار [!] دادستان بيدادگاه‏هاى‏‏‏‏ انقلاب، …».

«…

جهان ميدان پيكار است، بى‏‏‏‏رحمند بدخواهان،

طريق رزم ناهموار، غدارند همراهان،

…» (طبرى‏‏‏‏ “آن جاودان”)

“توده‏اى‏‏‏‏ها” با ابراز تاسف از شيوه صحنه‏آرايى‏‏‏‏ نادرست و غيرتوده‏اى‏‏‏‏ در ارتباط با قربانيان جنايات سرمايه‏دارى‏‏‏‏ حاكم بر ميهن ما در سند پلنوم وسيع كميته مركزى‏‏‏‏ مورخ آذرماه ١٣٨٧ و معترض به چنين شيوه برخورد و نگارش غيرتوده‏اى‏‏‏‏ در يك سند حزبى‏‏‏‏، خواستار حذف آن از سند مى‏‏‏‏گردد.

جنايات عليه بند بدستان و از دستبند قپانى‏‏‏‏ آويخته، آنطور كه در نامه كيانورى‏‏‏‏ به آيت‏الله خامنه‏اى‏‏‏‏ نگاشته شده است و درد و رنج همسرش، زنده‏ياد مريم فيروز و ديگر قربانيان جنايات شكنجه‏گران، همانند زنده‏ياد هجرى‏‏‏‏ و ديگران را ترسيم مى‏‏‏‏كند، تنها عليه توده‏اى‏‏‏‏ها اعمال نگشته است. قربانيان اين جنايات را مى‏‏‏‏توان در ميان مسلمانان مبارز نيز يافت. عزت‏الله سحابى‏‏‏‏ با چنين تجربه‏اى‏‏‏‏ در زندان، بى‏‏‏‏ارزش بودن اعترافات زندانيان توده‏اى‏‏‏‏ را در محضر تاريخ اعلام و به ثبت در تاريخ رساند.

ناروشنى‏‏‏‏ها در تاريخ گذشته حزب ما، كه به برخى‏‏‏‏ از آن‏ها در سطور فوق اشاره شد، بايد از طريق كميسيونى‏‏‏‏ مورد بررسى‏‏‏‏ قرار گيرد. هدف چنين كميسيونى‏‏‏‏ بايد بررسى‏‏‏‏ و تنظيم تاريخ اين دوران مبارزات حزب توده ايران در كليت آن باشد.

پلنوم نوزدهم كميته مركزى‏‏‏‏ حزب توده ايران در پيش از برگزارى‏‏‏‏ كنفرانس ملى‏‏‏‏ در مورد برخورد به رفقاى‏‏‏‏ دربند مصوبه‏اى‏‏‏‏ دارد، كه به اتفاق آراء به تصويب رسيده است. طبق اين مصوبه، ارزيابى‏‏‏‏ از عملكرد رفقاى‏‏‏‏ رهبرى‏‏‏‏ در بند، موكول به بررسى‏‏‏‏ همه جانبه وقايع و برخودارى‏‏‏‏ آنان از حق ابراز نظر شده است. در اين مصوبه تصريح مى‏‏‏شود كه تا روشن شدن وضع رفقاى‏‏‏‏ زندانى‏‏‏‏، آن‏ها اعضاى‏‏‏‏ كميته مركزى‏‏‏‏ حزب باقى‏‏‏‏ مى‏‏‏‏مانند.

بنا به خواست نگارنده اين سطور، رفيق على‏‏‏‏ خاورى‏‏‏‏ كه رياست جلسه كنفرانس ملى‏‏‏‏ را به عهده داشت، مضمون اين مصوبه پلنوم نوزدهم را در جلسه كنفرانس ملى‏‏‏‏ مورد تائيد قرار داد. او پس از ارايه ليست كانديدا براى‏‏‏‏ انتخاب اعضاى‏‏‏‏ اصلى‏‏‏‏ و مشاور كميته مركزى‏‏‏‏، باقى‏‏‏‏ ماندن رفقاى‏‏‏‏ دربند را به مثابه اعضاى‏‏‏‏ كميته مركزى‏‏‏‏ تائيد نمود و اعلام داشت كه نام آنان به ليست ارايه شده افزوده شد.

نگارنده اطلاعى‏‏‏‏ ندارد كه آيا براى‏‏‏‏ بررسى‏‏‏‏ وضع رفقاى‏‏‏‏ دربند تاكنون كميسيونى‏‏‏‏ ماموريت يافته است يا خير و آيا در آرشيو اسناد حزبى‏‏‏‏ در اين زمينه سندى‏‏‏‏ موجود است يا خير.

آيا تنظيم كننده سند پلنوم وسيع كميته مركزى‏‏‏‏، آذرماه ١٣٨٧، با اطلاع و برپايه چنين اسنادى‏‏‏‏ به تنظيم سند حاضر پرداخته است؟ پرسشى‏‏‏‏ كه بايد رفقاى‏‏‏‏ مسئول حزبى‏‏‏‏ پاسخ آن را به توده‏اى‏‏‏‏ها بدهند.

تاريخ مبارزه پر نشيب و فراز جنبش توده‏اى‏‏‏‏ و حزب پرافتخار و اعضاء و هواداران آن كه جز خدمت به انسان زحمتكش، به خلق‏هاى‏‏‏‏ ميهن ما راهى‏‏‏‏ را نپيمودند و به قول خسروى‏‏‏‏ روزبه «همه تاروپودشان توده‏اى‏‏‏‏» بود، متعلق به همه توده‏اى‏‏‏‏ها بوده و بخشى‏‏‏‏ تفكيك‏ناپذير از تاريخ ميهن ما را تشكيل مى‏‏‏‏دهد. خوب و بد، فراز و فرود، شكست و پيروزى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ حزب توده ايران متعلق به همه توده‏اى‏‏‏‏هاست. برخورد انتقادى‏‏‏‏ به اين ارثيه خونين، كه مجاز و ضرورى‏‏‏‏ است، بايد با احساس مسئوليت شايسته حزب توده ايران، در شيوه و در بيان، عملى‏‏‏‏ شود.

تاريخ جنبش انسان‏دوستان‏ و ميهن‏ دوستان عرصه‏اى‏‏‏‏ از نبرد طبقاتى‏‏‏‏ در جامعه طبقاتى‏‏‏‏ است. بايد تاريخ آن را از اين منظر، از منظر “ماترياليسم تاريخى‏‏‏‏” به رشته تحرير درآورد و با زبان طبقاتى‏‏‏‏ ترسيم نمود.

بايد از اشتباه‏ها، ازجمله اشتباه‏هايى‏‏‏‏ كه فاجعه يورش به حزب را در سال ١٣٦٢ به فاجعه تاريخى‏‏‏‏ و سنگين تبديل كردند، براى‏‏‏‏ آينده آموخت. عدم اجراى‏‏‏‏ مصوبات پلنوم شانزدهم و به ويژه خارج نساختن شمار قابل توجهى‏‏‏‏ از رفقاى‏‏‏‏ باسابقه در زمان مناسب از ايران، آنطور كه پلنوم شانزدهم كميته مركزى‏‏‏‏ تحت تاثير تجربه شرايط ايجاد شده پس از كودتاى‏‏‏‏ آمريكايى‏‏‏‏ ٢٨ مرداد ٣٢، تصويب كرده بود، يكى‏‏‏‏ از اين درس‏هاى‏‏‏‏ تلخ و دردناك را تشكيل مى‏‏‏‏دهد.

در پايان بايد بارى‏‏‏‏ ديگر تاكيد كرد، كه وجود ارزيابى‏‏‏‏هاى‏‏‏‏ مختلف از مسائل متضاد، نادرست و منفى‏‏‏‏ در سند پلنوم وسيع، كه بايد در زمان مناسب روشنايى‏‏‏‏ ضرورى‏‏‏‏ بر آن بتابد، ارتباطى‏‏‏‏ به ضرورت و اهميت برطرف ساختن تشتت نظرى‏‏‏‏ در جنبش توده‏اى‏‏‏‏ و تعيين وظايف آنى‏‏‏‏ و آتى‏‏‏‏ طبقه كارگر براى‏‏‏‏ به ثمر رساندن انقلاب ملى‏‏‏‏ و دمكراتيك بهمن ٥٧ ندارد. جنبش توده‏اى‏‏‏‏ يك صدا و برخوردار از استحكام نظرى‏‏‏‏ و سازمانى‏‏‏‏ وظيفه سنگينى‏‏‏‏ در اين مرحله انقلاب مردم ميهن ما به عهده دارد كه بايد ايفا كند. براى‏‏‏‏ چنين برنامه شكوهمند و افتخارآميزى‏‏‏‏ بايد آماده شد. وظايف بزرگ تاريخى‏‏‏‏، وسايل لازم خود را ايجاد خواهند كرد.

براى‏‏‏‏ پيشگيرى‏‏‏‏ از طول كلام بيش‏تر، توجه خواننده علاقمند به مطالعه نوشته‏هاى‏‏‏‏ مختلف در “توده‏اى‏‏‏‏ها” در زمينه شرايط حاكم بر ايران، منطقه و جهان و وظايف ناشى‏‏‏‏ از آن جلب مى‏‏‏‏شود. به ويژه مطالعه مجدد كتاب “سيماى‏‏‏‏ مردمى‏‏‏‏ حزب توده ايران” را بايد فريضه‏اى‏‏‏‏ براى‏‏‏‏ هر توده‏اى‏‏‏‏ علاقمند و مسئول ارزيابى‏‏‏‏ نمود. در مقاله شماره ٣٥/٨٧ “توده‏اى‏‏‏‏ها” گوشه‏اى‏‏‏‏ از كتاب پرارزش زنده‏ياد جوانشير درباره وظايف آنى‏‏‏‏ و آتى‏‏‏‏ جنبش توده‏اى‏‏‏‏ در ارتباط با تحكيم وحدت نظرى‏‏‏‏ و سازمانى‏‏‏‏ حزب برپايه بينش بانيان سوسياليسم علمى‏‏‏‏، نقل شده است.

3 Comments

  1. فروغ

    آقا یا خانم «نویسندهٔ این سطور» به نظر می‌آید شما با خیلی از رویدادهای چندین سال اخیر در ارتباط با حزب توده ایران به خوبی و از نزدیک آشنا هستید و در نشست‌ها و گردهمایی های گوناگون شرکت یا حتی مسئولیت داشته‌اید. در نوشته‌های‌تان از اشخاص مختلف نام برده‌اید و خواست‌هایی را هم مطرح کرده‌اید. و همهٔ اینها نه از سوی عده‌ای یا گروهی یا سازمانی، بلکه از زبان و از طرف «نویسندهٔ این سطور» بیان می‌شود. در این صورت بجاست که بدون ابهام نام خود را در پای نوشته امضا کنید تا خوانندگان هم بدانند این ندای «وحدت طلبی» از آن کدام دست اندرکار حزبی سابق است. البته اگر محظوریت امنیتی دارید، پیشنهادم را پس می‌گیرم.

  2. محمود

    اقاي عزيز
    شما در مطلبتان كه من ان را در ابتدا روي سايت صداي مردم خواندم چندين مطلب را به اشتباه بيان كرده ايد اگر نگويم غرض ورزانه!
    1- ادعا كرده ايد كه رفيق خاوري از سند هيئت سياسي و سند درباره دشواري هاي وحدت اطلاع نداشته است چون در ان مورد نادرستي وجود دارد. از اين سخن يا اين نتيجه حاصل مي شود كه تصميمات و اسناد كميته مركزي حزب بدون اطلاع رفيق خاوري تدوين و منتشر مي شود يا اينكه رفيق خاوري دروغ مي گويد و هردو اينها يك تهمت است بدون انكه شما تلاشي براي اثبات ان كرده باشيد.
    2- ادعا كرده ايد كه رفيق فقيد صفري قصد حذف ماركسيسم را از برنامه حزب داشت كه دربرابرش مقاومت شد. اولا كه اين برنامه تصويب و منتشر شد و تغييراتي كه بوجود امد بعدا در ان بوجود امد و ربطي به مقاومت و تقابل ادعايي شما ميان رفيق صفري و رفيق خاوري نداشت.
    3- ادعا كرده ايد كه سياست حزب ادامه همان سياست رفيق صفري است كه در اينجا ظاهرا منظورتان شعار طرد باد رژيم ولايت فقيه است كه اين شعار نيز توسط كميته مركزي حزب توده ايران تدوين شد نه رفيق صفري كه اكنون كميته مركزي كنوني حزب دنباله رو ان شده باشد.
    4- بدون هيچگونه شرمي بطور ضمني ادعا كرده ايد كه براساس اسناد مصوب هيئت سياسي توده اي خوب همان توده اي مرده است. ظاهرا اشاره تان به نورالدين كيانوري و محمدعلي عمويي است و گويا رهبري حزب توده ايران با اين دو تن مشكل دارد چون انها زنده اند.
    5- مدعي شده ايد كه سند كميته مركزي همه اعضاي رهبري حزب را كه در شوهاي تلويزيوني شركت داشته اند محكوم كرده است و خائن خوانده است در حالي كه اين سند متوجه دو يا سه تن از اعضاي رهبري زنداني شده حزب است نه همه انان.
    6- مدعي شده ايد كه رهبري حزب توده ايران سياست تحريم انتخابات دوم خرداد را در پيش گرفت ان هم بدليل دنباله روي از نظريات رفيق صفري. در حاليكه كميته مركزي حزب توده ايران همانطور كه در اسناد گوناگون هيئت سياسي امده است هيچگاه رسما ان انتخابات را تحريم نكرد.بلكه نسبت به چشم انداز ان هشدار داد.
    7- در چند حا سخن از مطالب متضاد، متناقض، نادرست در سند هيئت سياسي و درباره وحدت نام برده ايد بدون اينكه حتي يك بار به اين مطالب متضاد و متناقض و نادرست به غير از يك سلسله ادعاي غير مستند اشاره كرده باشيد.
    8 – در مورد مسايل زندان به ناروشني هايي در سند هيئت سياسي اشاره كرده ايد كه گويا بايد كميسيوني براي رسيدگي به ان تشكيل شود. اولا شما چه سمتي در حزب توده ايران داريد كه خواهان تشكيل كميسيون بشويد يا نشويد. ثانيا ناروشني در سند هيئت سياسي است يا در وضع زندان؟ ايا همين حرف شما در واقع اعتراف به درستي سند هيئت سياسي نيست؟

  3. ب - رحيم

    پاسخ به اقاي محمود
    درم مطلبي كه نوشته ايد چندين نكته است كه يا از ان بي اطلاع هستيد يا خودتان را به بي اطلاعي مي زنيد
    – در مورد مواضع حميد صفري و ماجراي حذف ماركسيسم اين چيزي است كه همه توده اي ها از ان اطلاع دارند ولو مثل من كم و كيف دقيق ان را ندانند كه حتما اگر نويسنده مطلب فوق اطلاعات بيشتري داشته باشد به شما پاسخ خواهد داد
    – در مورد سياست حزب كه برخاسته از صفري است يا نه من اطلاعي ندارم. ولي به هيچوجه بعيد نيست كه ديدگان نويسنده درست باشد و انديشه هاي وي در پشت اين سياست باشد كه بايد گذاشت خود نويسنده ان را روشن كند
    – در مورد شعار توده اي خوب توده اي مرده است كسي بايد شرم كند كه اين شعار را داده نه كسي كه اعتراض مي كند چرا چنين شعاري را عملا داده ايد
    – نوشته ايد كه سند به اصطلاح وحدت همه توده اي ها را محكوم نكرده است. اولا اگر يك نفر را هم محكوم كرده بود كار بيجايي كرده بود. ثانيا دقيق ان را بخوانيد تا ببينيد رفقاي رهبري زنداني كه بسياري از انان شهيد شده اند در اين سند محكوم شده اند.
    چه كسي واقعا بايد شرم كند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *