سخن روز شماره: ۲۴ (۳ خرداد ۱٣۹۷)
اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران در ارتباط با تهدیدات وزیر امور خارجه آمریکا علیه حق حاکمیت و تمایت ارضی ایران (دوم خرداد 1396) ابعاد بن بستی را برمی شمرد و توصیف میکند که ایرانِ جمهوری اسلامی با اجرای سیاست ضد مردمی و ضد ملی اقتصادی- اجتماعی خود در گرداب آن فرو رفته است. این بنبست همه ی لایههای حاکمیت و سیاست آن ها را در بر می گیرد. از ارتجاعی ترین جریان «اصول گرا» تا «اصلاح طلبان» حاکم. بن بستی که پیامد منطقی سیاست ضد دستاوردهای انقلاب بزرگ بهمن 57 مردم میهن ماست که ناشی است از اجرای سیاست اقتصادی دیکته شده توسط سازمان های مالی امپریالیستی در سه دهه ی گذشته در ایران.
همه ی لایههای بورژوازی تجاری، بوروکراتیک، نظامی تا خرده بورژوازی حاکم و پیرامونیان آنها با برنامه و سیاست خود به بنبست رسیده اند.
بحران تعمیق یابنده حاکم پیامد این بنبست اقتصادی- اجتماعی- سیاسی و فرهنگی است که ناشی از سلطه ی حاکمیت سرمایه داری وابسته به اقتصاد جهانی امپریالیستی وسلطه ی اهرم دیکتاتوری داعش گونه ی آن برای تحمیل این سیاست به مردم میهن ما! سیاست ضد مردمی و ضد ملی ای که در وهله ی نخست علیه منافع زحمتکشان یدی و فکری، زنان و دیگر لایههای محروم و سرکوب شده است، عمل می کند.
بازگشت ظریف، وزیر خارجه دولت روحانی با دست خالی از مذاکرات با دولت های امپریالیستی اروپایی درباره ی «نجات» برجام، نشان بن بستی است که کلیت نظام سرمایه داری حاکم در گرداب آن فرو رفته است. دیکتاتور ولایی که خود را سایه خدا بر روی زمین میداند در مرکز این گرداب قرار دارد، زیرا با حکم حکومتی غیرقانونی خود، راه نابودی اقتصاد ملی و مردمی را گشود و اجرای سیاست اقتصادی دیکته شده ی امپریالیستی را که «اقتصاد سیاسی اسلامی» نامید، دستور داد و به برنامه رسمی دولتی جمهوری اسلامی بدل ساخت!
بنبست ناشی از این بحران، اضافه بر لایههای حاکمیت، همه ی لایههای اپوزیسیونی را در برگرفته است که دل به سیاست مدارا با شرایط حاکم بسته اند و امید به استحاله رژیم دارند. اما این بنبست سیاست اپوزیسیون «چپ»ی را هم گرفتار کرده است که راه خروج از بنبست را در ایران تنها منوط به حل مساله «آزادی» می داند، زیرا میخواهد به سیاست اقتصاد سرمایه داری در ایران ادامه دهد.
جریان های «چپ» در اپوزیسیون و یا در لایههایی از حاکمیت، در خارج و در ایران، فاقد برنامه ی برای اقتصاد ملی– دمکراتیک هستند. محدود ساختن توسعه و رشد اقتصادی- اجتماعی به «اقتصاد ارزش افزا»، بدون پاسخ به سرشت مردمی- دمکراتیک و ملی- ضد امپریالیستی اقتصاد سیاسی، خواسته یا ناخواسته، ادامه اقتصاد نئولیبرال امپریالیستی از کار در می آید، زیرا دوران تاریخی اقتصاد سرمایه دارانه ی «ملی» در جهان پایان یافته است.
تجربه همه ی کشورهای از قبیل لیبی، سوریه و .. در این زمینه آموزنده است. تجربه کنونی ایران که با اجرای سیاست نئولیبرال دیکته شده کشور را در کام عمیقترین بحران اقتصادی فرو برده است، نمونه ی دیگری از این تجربه را قابل شناخت می سازد. یا باید با قاطعیت و با برنامه هوشمندانه ی ملی-دمکراتیک که متکی بر امکان ها واقعی و عینی- ذهنی کنونی جامعه ایرانی است، از قرار داشتن و گرفتار بودن در سیستم جهانی اقتصاد امپریالیستی خارج شد و با برنامه اقتصاد ملی- دمکراتیک علیه سلطه سرمایه مالی امپریالیستی قدعلم نمود، و یا در بحران فروتر رفت ودربن بست فاجعه انگیزتر باقی و گرفتار ماند و تسلیم بندهای نواستعماری امپریالیستی شد. امکان سومی در چشم انداز نیست!
در ایران وضع با سیاست ماجراجویانه نظامی اجرا شده، وضعی بغرنج تر است. خواست خروج رسمی و علنی نیروهای نظامی ایران از سوریه، که در اعلامیه کمیته ی مرکزی حزب توده ایران با صراحت مطرح شده است، ضرورتی تاریخی است. تجربه ی فاجعه بار ادامه جنگ ایران و عراق پس از آزادی خرمشهر نباید دوباره وقوع یابد. رژیم دیکتاتوری ولایی در این باره مسئولیت تاریخی دارا است.
اکنون که دولت سوریه از ثبات نسبی برخوردار شده است، دولت ایران باید با اعلام موضع حق دفاع از کشور دوست در صورت نیاز سوریه و درخواست آن در آینده، به طور رسمی و علنی نیروهای نظامی خود را از سوریه خارج سازد و راه را برای فشار به ترکیه، به آمریکا و دیگران برای خروج نیروهای خود از این کشور بگشاید.
از این روست که دولت سوریه با توجه به حق حاکمیت ملی خود و دفاع از یک پارچگی تمامیت ارضی خود خواستار خروج همه ی نیروهای خارجی است. به این خواست باید احترام گذاشت و به عنوان یک کشور دوست از آن پشتیبانی نمود.
همانطور که بیان شد، سیاست ارتجاعی و ضد ملی همه ی لایههای حاکمیت سرمایه داری وابسته به اقتصاد امپریالیستی، به سخنی دیگر، سیاست لایههای بورژوازی و خرده بورزوازی حاکم به بنبست رسیده است. این بنبست اما دامن گیر کلیه ی جریان ها و لایههایی از خرده بورژوازی و بورژوازی در اپوزیسیون نیز است، زیرا شرایط حاکم بر ایران تنها راه حلی انقلابی داراست که حزب توده ایران آن را ترسیم نموده و درستی آن را به اثبات رسانده است.
بحران رشد یابنده در ایران که با تعمیق نبرد طبقاتی همراه است و در آن خواست های مطالباتی و سیاسی- طبقاتی پا قرص می کند، نبردی که تعمیق آن در رشد و توسعه ی مبارزات اعتصابی کارگران، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، رشد جنبش رهایی بخش زنان علیه فشارهای فرهنگی- تمدنی و اقتصادی، و .. هر روز شفافتر قابل شناخت میشود. و اعتراف ها و هشدارهای اصلاح طلبانی از قبیل تاجزاده که خطر کودتای نظامی را گوشزد می کنند، بدون آنکه آن را محکوم کنند، – که عملاً هشداری به منظور ترساندن مبارزان از تبه کاری ارتجاع و توصیه به تسلیم از کار در میآید -، روی دیگرسیمای بحران و بن بستی است که ایرانِ جمهوری اسلامی در آن فرو رفته است و تنها راه حلی انقلابی دارد!
اکنون هنگام گشودن راه برای طی مرحله رهایی بخش در ایران فرا می رسد که حزب توده ایران خواستار حل انقلابی آن است! هنگامه ای که تودهای ها با جانبداری یکپارچه برای حل بحران و بنبست حاکم می کوشند و آن را ضرورتی تاریخی ارزیابی می کنند. نشان دادن درستی و واقعبینانه بودن برنامه حداقل کارگری حزب توده ایران، اهرم تجهیز توده ها در این مرحله است به منظور حل بحران اقتصادی-اجتماعی و بنبست حاکم بر هستی مردم میهن ما. برنامهای به منظور دفاع از حق حاکمیت ملی ایران، سرزمین تاریخی همه ی خلق های ساکن آن.
تنها اقتصاد سیاسی ملی- دمکراتیک که در آن «آزادی میوه ی شیرین عدالت اجتماعی» است (فرشاد مومنی)، تنها راه دست یابی به تغییرات انقلابی و بنیادین در ایران است که برنامه ی اعلام شده حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران را تشکیل میدهد و قادر است با برپایی جبهه ضد دیکتاتوری با برنامهای مردمی و ملی برای باز و نوسازی اقتصادی- اجتماعی جامعه ی ایرانی، وسیعترین نیروهای تحول خواه واصلاح طلب را متشکل سازد. پرچم مرحله ی مبارزه رهایی بخش!
دوم خرداد 1397 – 23 مه 2018
بن بستِ رژیمِ ولایی برای اداره امورکشور و کنترلِ اعتراضات و اعتصابات جدی است اما این هم واقعیتی است که بدلیل پراکندگی اعتراضات کارگری و مدنی، هنوز از توان و ابزار کافی برای سرکوب جنبش انقلابی برخوردار است. در میان اعتراضات کنونی، اعتصاب کامیون داران میتواند تکانه ای نیرومند باشد به پیشبرد جنبش کنونی که در روزهای اخیر چند استان و شهرستان بزرگ را دربرگرفته است. سابقه ونقش اعتصاب کامیون داران هم درانقلاب شیلی (که جرقه و مقدمه سقوط دولت انقلابی “آلنده” بود) و هم درسالهای اولیه انقلاب بهمن57 (که جلوی تاثیرمنفی آن گرفته شد) نشان میدهد که کمک به تعمیق اینگونه اعتراضات واعتصابات توده ای بویژه درحوزه صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و شبکه حمل ونقل جاده ای و ریلی و متروی کشور، میتواند نقش تعیین کننده در بلوغ شرایط ذهنی جنبش داشته باشد و لازم است مورد توجه وتحلیل همه توده ای ها قرارگیرد.
این جنبش توفنده و رزمنده دیر یا زود تکلیف رژیم و مردم را روشن خواهد کرد. تجربه مبارزه خلقهای تحت ستم سرمایه امپریالیستی در قرن21 هم به ما می آموزد که اگر”پایینی ها” واقعا “نخواهند”، دیگر “بالایی ها” نمی توانند که نخواهند.
“نخواستنِ پایینی ها” و “نتوانستن بالایی ها” یک حکمِ جامدِ لنینی ازتوصیفِ شرایطِ عینی جامعه نیست و بدلیل تاثر و تاثّرِ متقابل بین این دو، رابطه ای دیالکتیکی برقرار است.
به تعبیر برزین آذرمهر:
این شامِ قیرفام، نیارَد بسی دوام!
در بطنِ این عجوزه، سَحَر نطفه بسته است!
ضمن تایید کل نوشته ی رفیق فرهاد که به نقل از حزب می گوید که “تنها راه حلی انقلابی” می تواند ایران را از این فرطه فرو رفته در گرداب و بن بست نجات دهد، باید اضافه کرد “عامل ذهنی” مردم را بیش از پیش باید تقویت و افزایش داد، تا با گره خوردن این عامل حیاتی در ایران امروز با “عامل عینی”، که کاملا مهیاست، بتوان هم مانع بر موج سوار شدن نیروهای افراطی بر اعتراضات به حق مردم شد و هم با مقاومت های مسالمت آمیز مانند اعتراضات و اعتصابات گسترده و سراسری در بخش های کلیدی درآمدزا ۱) این حاکمیت به غایت گستاخ را کنار گذاشت و با به سر کار آوردن حکومتی مترقی و دمکراتیک بتوان ۲) جلوی تجاوز امپریالیسم را گرفت و ۳) اقتصاد جمعی و مشارکتی را جایگزین این اقتصاد سیاسی شوم نئولیبرالی ساخت که در حال مکیدن آخرین قطرات شیره ی طبقات زحمتکش ایران است. باید با “شعارها، اقدامات و تاکتیک های مرحله ای گوناگون” بسیار مناسب و تعیین کننده به جنگ طبقاتی با این حاکمیت و سیاست اقتصادی شوم اقتصادی اش برویم. برای درک بهتر و چرایی شوم بودن آن، می توان به مقاله ی “چرا نئولیبرالیسم شوم و خطرناک است؟ ” در بخش مقالات اخبار روز رجوع کرد.
احسان