«سوسیالیسم دمکراتیک» هدف استراتژیکی حزب چپ ایران

image_pdfimage_print

مقاله ی شماره ۱۵ / ۱۳۹۸
۴ شهریور ۱۳۹۸ – ۲۶ آگوست ۲۰۱۹

حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در سند سیاسی نخستین کنگره ی خود در بخش «دیدگاه ها و ارزش‌های ما»، «باور به سوسیالیسم» را مشخصه ی موضع خود اعلام می کند. و به منظور ارایه تعریف از سوسیالیسمی که به آن باور دارد، اضافه می‌کند که «بر این نظریم که سوسیالیسم با دموکراسی درهم تنیده [است] .. سوسیالیسم از نگاه ما، محصول روندی است آگاهانه برای دست یابی به جامعه آزاد و انسانی که بر بستر رشد نیروهای مولد، تغییر و تحول در مناسبات تولیدی و مبارزهء اجتماعی [طبقاتی؟!] علیه بهره کشی و تعدی و در راه تثبیت و گسترش ارزش‌های سوسیالیستی شکل می گیرد.»

حزب چپ ایران مخالفت خود را با سرمایه داری اعلام می کند: «ما با نظام سرمایه داری مخالفیم.» با نفی تز پایان تاریخ و اشاره به «محتوم» بودن سرمایه داری برجسته می‌سازد که «تلاش بشریت برای دستیابی به جامعهء انسانی و عاری از استثمار، ستم و تبعیض ادامه دارد.»

در آغاز این بخش، حزب چپ ایران با اشاره به «نقد نظری و تجربی» تجربه ی «جنبش تاریخی چپ ایران و جهان» که خود را «بخشی از» آن می داند، خود را پایبند به «بهره گیری از اندیشه‌های کارل مارکس، میراث جریان های سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ و ترقی خواه» اعلام می کند.

«سند سیاسیِ» نخستین کنگره ی حزب چپ ایران، تعریفی همه جانبه از «سوسیالیسم دمکراتیک» مورد نظر خود ارایه نمی‌دهد و تنها به رابطه ی میان دمکراسی و سوسیالیسم اشاره دارد.

«سند سیاسی» اما با توضیح درباره ی شرایط پیش از برقرای سوسیالیسم مورد نظر خود در ایران، مواضع مبارزاتی خود را برای دستیابی به «ارزش های بنیادین» مطرح می سازد.

تعریف درباره ی «ارزش های بنیادین» توسط حزب چپ ایران در پاراگرف بعدی ارایه می شود، دقیق است و بخش‌های زیر را در شرایط کنونی سلطه ی نظام سرمایه داری در ایران در بر می گیرد: «صلح، آزادی، برابری، عدالتِ اجتماعی، همبستگی، دموکراسی و برابر حقوقی زن و مرد ..، توزیع دموکراتیک و عادلانهء قدرت، ثروت، فرصت ها و اطلاعات، حفاظت از محیط زیست، سکولاریسم و رفع هر گونه ستم و تبعیض، ازجمله ستم طبقاتی و تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی».

حزب چپ ایران همچنین جایگاه خود را «در مبارزه میان کار و سرمایه در سطح جهانی و در کشور ما [تعیین می‌کند و آن را قرار داشتن].. درجانب کار» اعلام می‌دارد و «از حقوق، منافع و مطالبات کارگران، زحمتکشان و تهی دستان در مقابل سرمایه و از خواست های دمکراتیک طبقه متوسط جدید .. کشور دفاع می کند».

حزب چپ ایران در ادامه مخالفت خود را با «دیکتاتوری و استبداد و حکومت دینی و ایدئولوژیک» اعلام و خود را «طرفدار دمکراسی» اعلام می کند. طرفداری از «حکومت غیرمتمرکز ..، برای تعمیق و گسترش دموکراسی نمایندگی به دمکراسی مشارکتی و مستقیم در اشکال مختلف خودگردانی و خودمدیریتی» را هدف‌های مبارزاتی خود در نظام سرمایه داری در ایران اعلام می کند.

به طور خلاصه می‌توان با مطالعه «سند سیاسی» به این برداشت نایل شد که حزب چپ ایران،

اول- هدف برقراری «سوسیالیسم دمکراتیک» را در ایران دنبال می کند، بدون آن که از آن تعریفی جامع و کامل ارایه دهد؛

دوم- حزب چپ ایران در سند سیاسی به ویژه تصورات و پیشنهادی برای اقتصاد سیاسی مشخص برای سوسیالیسم مورد نظر خود طرح نمی سازد. روشن نیست که تحت چه شرایطی «ارزش های بنیادین» این حزب قابل تحقق خواهند بود. هنگامی که هنوز سرمایه داری بر ایران حاکم است و یا در هنگامی که «سوسیالیسم دمکراتیک» تحقق یافته است؟

پراهمیت برای بررسی کنونی این نظرات این نکته است که گذار از نظام سرمایه داری حاکم برای تحقق بخشیدن به «سوسیالیسم دمکراتیک» طرح نمی‌شود و موضوع قابل ذکری را در تصورات تشکیل نمی دهد. امری که در ارتباط قرار دارد با فقدان ارایه یک تعریف دقیق و علمی از تصورات سوسیالیستی نزد حزب چپ ایران. آن را می‌توان با تکیه به توضیح های بانیان سوسیالیسم علمی، «سوسیالیسم التقاتی» نامید.

تفاوت اساسی میان برداشت مارکسیستی از سوسیالیسم که حزب توده ایران دنبال می‌کند و در انطباق است با نظرات بانیان سوسیالیسم علمی، از تصورات التقاتی چیست؟ چرا برداشت حزب توده ایران از همه ی انواع پیشین آن تا زمان مارکس- انگلس متفاوت است. این تمایز و تفاوت در برداشت حزب توده ایران در این نکته قرار دارد که برداشتی است مبتنی بر «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر. به سخنی دیگر، مبتنی است بر پراتیکی که «طبقه ی کارگر» در جریان «نبرد طبقاتی» در جامعه از آن بهره می گیرد.

انگلس این نکته را چنین توضیح می دهد: «تحت عنوان سوسیالیست در سال ۱۸۴۷ دو نوع انسان منظور می شوند. یکی پیروان سوسیالیسم تخیلی .. و دیگری انواع پزشک نماها که مدعی هستند با داروهای همه درد دوا و انواع تعمیرات، کلیه ی نابسامانی های اجتماعی را بر طرف سازند، بدون آن که دردی را متوجه سرمایه و سود آن کنند. در هر دو گروه افرادی دست به کارند که خارج از جنبش کارگری قرار دارند و در جستجوی یافتن کمک از طبقات «فرهیخته» هستند.» (کلیات ۴، ۵۸۰- به نقل از آلفرد مولر، اقتصادی که می کشد، ص ۱۶۵).

«خارج از جنبش کارگری» قرار داشتن انواع سوسیالیست ها نزد بانیان سوسیالیسم علمی دارای مفهومی شفاف و صریح است. آن‌ها مرز «انواع [برداشت های] سوسیالیستی فئودالی، بورژوایی، خرده بورژوایی وغیره ..» را (کلیات ۷، ۵۱۳/ همانجا) از سوسیالیسم علمی متبلور در این امر می‌دانند که این انواع سوسیالیست ها برای حفظ شرایط حاکم می کوشند. اصلاح های بیمه های اجتماعی توسط بیسمارک، همچنان که سخن امینی نخست وزیر شاه پس از کودتای بیست و هشت مرداد که می گفت «سه ریال را بدهیم تا هفت ریال را حفظ کنیم»، یا انواع پیشنهادهای اصلاحی و تعمیراتی دیگر که تا مرز تنظیم برنامه برای اقتصاد ملی و قوانین مالیاتی نیز می رود که بر پایه نظرات نوکینز یان طرح می شود، با هدف حفظ شرایط حاکم عملی می گردد.

چپ انقلابی با تحقق یافتن این پیشنهادها موافق است. ولی آن‌ها را به معنای گام هایی برای تدارک شرایط برپایی سوسیالیسم مورد نظر بانیان سوسیالیسم علمی، که می‌تواند هدف پیشنهادهای حزب چپ ایران برای شرایط کنونی تلقی شود، ارزیابی نمی کند. این‌ها گام های اصلاحی در سرمایه داری هستند که طبقه ی کارگر نیز در مبارزات مطالباتی- دمکراتیک برای دستیابی به آن ها در چارچوب سندیکاهای آزاد خود می رزمد.

این مبارزات ولی هنوز سرشت انقلابی مورد نظر بانیان سوسیالیسم علمی را قابل شناخت نمی سازند که تنها در بررسی موشکافانه «نبرد طبقاتی» قابل شناخت می شود. این پیشنهادها گام هایی هستند عمومی- دمکراتیک که ریشه در «خارج از جنبش کارگری» دارند، آن طور که انگلس برجسته می سازد.

این در حالی است که گام هایی که منشاء آن ها در داخل «جنبش کارگری» قرار دارد، دارای  ویژگی خاصی هستند که مضمون گذار از نظام سرمایه داری را قابل شناخت می سازد.

مفهوم مورد نظر مارکس- انگلس از سوسیالیسم مورد نظر خود که آن را در «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر جستجو می‌کنند که در «نبرد طبقاتی» در جامعه بروز می کند، چیست، چرا سرشتی انقلابی دارد؟

هنگامی که سپیده قلیان در سخنان ساده ولی پرمضمون خود در بی دادگاه می گوید: من فرزند یک کارگر هستم، و حق دارم از خواست دریافت دستمزد عقب افتاده ی کارگران دفاع کنم، تنها زیباییِ استه تیک غروزآمیز حق انسان زحمتکش را بر سر قاضی فریاد نمی زند. تنها زیباییِ استه تیک افراشته ایستادن انسان مبارزِ در بند را متبلور نمی سازد؛

هنگامی که اسماعیل بخشی در دادگاه پا بر زمین می‌کوبد و می‌گوید من از خواست کارگران هفت تپه دفاع می کنم! زمین زیر پای منطق دفاع من می لرزد! آری، بخشی ها با موضع آمرانه و منطق برّای نبرد طبقاتی خود در لحظه حاضر در ایران، تنها استه تیک حقانیت تاریخی نبرد طبقه ی کارگر ایران را در شرایط سلطه ی اقتصاد سیاسی نئولیبرال برجسته و قابل شناخت نمی سازند.

آن‌ها با سخنان ساده و پرمضمون خود همزمان سطح رشد نیروهای مولده را در میهن ما به نمایش می‌گذارند!

آن‌ها زیر فشار استثمار ضدانسانی اقتصاد سرمایه داری در دوره نئولیبرال آن با «پراتیک انقلابی» خود، تضادی را برملا می سازند که با حل آن زمینه تحقق بخشیدن به تغییرات بنیادین در ایران ایجاد می شود.

شناخت تضاد برملا شده در ایران کنونی در پراتیک انقلابی طبقه کارگر ایران، آن مرزی را تشکیل می‌دهد که مرز تفاوت میان سوسیالیسم مورد نظر بانیان سوسیالیسم علمی با دیگر سوسیالیسم های بورژوازی و خرده بورژوازی را تشکیل می دهد. که مرز گذار انقلابی از شرایط حاکم را تشکیل می دهد، زیرا در خدمت حفظ شرایط حاکم برای سلطه ی سلب مالکیت کنندگان از زحمتکشان نیست!

مضامین ٬٬آسمانی٬٬ این نبرد غرورآفرین نیاز به توضیح و توصیف ندارد. تنها انواع قاضی مرتضوی ها و نیسته ها که نمایندگانِ غاصبان و سلب مالکیت کنندگان از توده های زحمتکش هستند، علیه این مواضع آسمانی موضع می‌گیرند و آن را محکوم می‌کنند و برای آن حکم زندان و شلاق و مرگ صادر می کنند.

البته که چنین شرایط  نامتناسب در نبرد طبقاتی در ایران که حزب چپ ایران آن را در سند سیاسی نخستین کنگره ی خود «نبرد اجتماعی» می نامد، دل فرد فرد مبارزان را در طیف چپ میهن ما به درد می‌آورد و آن‌ها را وامی‌دارد، مانند حزب چپ ایران به صف «مدافع مطالبات کارگران» بپیوندند. بی تردید مارکس- انگلس نیز به این صف می پیوستند.

سخنان ساده یِ قلیان ها و بخشی ها در عین نشان دادن و برجسته ساختن حقوق دمکراتیک و قانونی طبقه کارگر، تضادی را در جامعه ی کنونی ایران قابل شناخت و برجسته می‌سازد که تنها با حل آن، راه تغییرات بنیادین در جامعه گشوده می شود، و تأمین حقوق دمکراتیک زحمتکشان و همچنین رشد نسبی عدالت اجتماعی ممکن می گردد.

سرشت انقلابی این سخنان ساده – تبلور شکوهمند سطح رشد نیروهای مولده و جایگاه والای آگاهی طبقاتی – در نشان دادن جهت گیری برای حل تضاد بنیادین در نبرد طبقاتی کنونی در ایران نهفته است؛ سرشت انقلابی این سخنان ساده در نشان دادن نوک نیزه ی ترقی خواهی در ایران امروز است که دریافت آن به منظور گذار از شرایط حاکم، شناختی تعیین کننده برای مبارزان و تعیین استراتژی آنان است!

بدین ترتیب مرز میان سوسیالیسم مارکسیستی با دیگر انواع سوسیالیسم های ارتجاعی- بورژوا مآبانه و خرده بورژوایی، مرزی است که در نگاه موشکافانه به مضمون «پراتیک انقلابی» طبقه ی کارگر در «نبرد طبقاتی» در جامعه ی طبقاتی قابل شناخت می شود.

شناختن «پراتیک انقلابی» عینی و واقعاً موجود در جامعه ی طبقاتی و بیرون کشیدن وظیفه ها از مضمون آن و نتیجه‌گیری برای هدف استراتژیک و تاکتیک‌های مبارزاتی روز از درون این پراتیک، مرز اصلی را میان چپ انقلابی و انواع چپ های نو و انواع «سوسیالیسم دمکراتیک» و غیره تشکیل می دهد. 

شناخت تضاد اصلی، یعنی تضاد میان کار و سرمایه؛ تضاد میان حق مالکیتِ توده های میلیونیِ زحمتکش و سلب مالکیت کنندگان از آن ها، یعنی طبقات حاکم در نظام سرمایه داری وابسته ی به اقتصاد جهانی شده ی امپریالیستی، مرز اصلی و تفاوت ماهوی را میان چپ انقلابی، میان موضع حزب توده ایران و دیگر برداشت‌های سوسیالیستی تشکیل می دهد.

خشنودی آقای اسماعیل ص از نتایج نخستین کنگره ی حزب چپ ایران (فدائیان خلق) که درمقاله ای در ایران انتشار یافت ـ به آن در سخن روز در این صفحه پرداخته شد – و توصیه او به حزب توده ایران برای جستجوی جایی در صف شرکت کنندگان در حزب چپ ایران، در تأیید این برداشتِ مارکس و انگلس قرار دارد: کلیه و انواع پیشنهادهای چپ نو در تمام سایه روشن های آن، قادر به ایجاد شرایط تغییرات بنیادین در ایران نیست.

بی جهت هم نیست که مارکس- انگلس «نارسایی تغییرات سیاسی» را برجسته می سازند. مارکس- انگلس جنبش سوسیالیستی را جنبشی اعلام می‌کنند که «آموزش انسان دوستانه یِ واقع‌بینانه ای» را ارایه می دهد (کلیات ۲، ۱۳) که «تغییرات سیاسی را به تنهایی نارسا [ارزیابی می کند]، و بر ضرورت تغییر کلیت جامعه» پای می فشارد (کلیات ۴، ۵۸۰). آیا وقایع کنونی در سودان در تأیید این برداشت مارکس- انگلس نیست؟

بی خطر بودن انواع «سوسیالیسم دمکراتیک» برای حاکمیتِ سلب مالکیت کنندگان از توده های میلیونی زحمتکشان در ایران در «مناظره ای از راه دور» نیز تبلور می‌یابد که در اخبارروز بازتاب یافته است. در آنجا بحث‌های انحرافی میان دو نظریه پرداز در جریان است. بحثی که ظاهراً مجاز است در «شرق» نیز بازتاب یابد.این برداشت را می‌توان امروز نزد همه ی باورمندان به سوسیالیسمی نیز بازیافت که مانند حزب چپ ایران (فدائیان خلق)  «نبرد طبقاتی» را نفی می کنند، آن را «نبرد اجتماعی» می نامند، و هنگامی که «رفع هر گونه ستم و تبعیض، ازجمله ستم طبقاتی» را جزو اهداف خود اعلام می کنند، تئوری انقلابی برای دسترسی به آن را در شرایط مشخص حاکم در نظام سرمایه داری، برای نمونه در ایران امروز جستجو نمی کنند، بلکه تنها به توضیح و توصیف های مبهم درباره ی راهکار تغییرات بنیادین در جامعه بسنده می کنند. جریان هایی که مانند حزب چپ ایران خواستار  «سوسیالیسم دمکراتیک» هستند و دس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *