فروپاشی امپریالیسم امریکا!

image_pdfimage_print

مقاله ۱۷/۱۴۰۳
۱ مرداد ۱۴۰۳، ۲۲ جولای ۲۰۲۴

پیش‌گفتار

تیراندازی به ترامپ و فشار ده درصد از نمایندگان دموکرات که به کنار کشیدن بایدن از نامزدی رییس جمهوری انجامید نشان می دهد که حتا دموکراسی نمایشی بورژوازی امریکا تا چه اندازه شکننده است.
در انتخابات در پیش امریکا، حزب جمهوری خواهان که نماینده اصلی بورژوازی صنعتی و انحصارهای نفتی و گازی در برابر حزب دموکرات که نمایانده اصلی بورژوازی مالی و انحصارهای بزرگ جنگ افزارسازی است ایستاده است. پایگاه بنیانی اجتماعی حزب جمهوری خواهان کارگران و حاشیه نشینان سفید پوست است و پایگاه بنیانی اجتماعی حزب دموکرات از روشن اندیشان دانشگاهی و کارمندان دولتی و شهری است.

بازندگان بزرگ انتخابات امریکا تهی دستان ، تنگ دستان و رنگین پوستان هستند.

با این که حزب جمهوری خواه خود را پشتیبان طبقه کارگر می خواند و حزب دموکرات سخن از پیروزی دموکراسی آمریکایی علیه دیکتاتوری روسیه و چین می گوید، راستش ولی این است که جامعه امریکا و سرکردگی جهانی امپریالیسم امریکا در روند فروپاشی است.

ما زیر بمباران بنگاه‌ها و دست‌گاه‌های رسانه‌ای بورژوازی هر روز کم‌تر به توده بزرگ گرسنگان مانند انسان‌های واقعی که گوشت و خون دارند نگاه می‌کنیم. ما هم به گونه‌ای آن چنان از “خواندن” روی‌دادهای ناگوار “سیر” شده‌ایم که شکم‌های گرسنه را پشت جدول‌ها نمی‌بینیم؛ چهره کودکی را که از گرسنگی آموزگار خود را به مانند موز خوردنی می‌بیند، نمی‌بینیم؛ ما هم دیگر پشت این شماره‌ها چنان گم شده‌ایم که دیدن پشت خمیده پیرمردی که از گرسنگی دست بر شکم خود گذاشته است برایمان دشوار هست.

آن چه را که در زیر می‌خوانید شماره‌های تجریدی نیستند، چهره‌های راستین انسان‌های واقعی هستند؛ انسان‌هایی که در دوران نمو تن و روان، خود با سن کم به ناچار به روزه‌داری محکوم شده‌اند؛ انسان‌هایی که در دوران پیری و درماندگی تن خود پس از سالهای آزگار رنج و کار به روزه گرفتن بدون سحر و افطار محکوم شده‌اند.

بگذارید نخست تاریخ پیدایش و مرگ امپراتوری‌ها را بررسی کنیم، سپس نگاهی به شرایط ناگوار گرسنگان در امریکا داشته باشیم و در پایان به بهره‌جویی انحصارهای خوراکی از گرسنگی مردم بپردازیم.

تاریخ امپراتوری

تاریخ‌دانان و پژوهش‌گران اجتماعی بر این باورند که پیدایش، شکوفایی و شکست امپراتوری‌ها با همه‌ی ویژگی‌های هر کدام، پیرو یک قانون کلان همگانی هست. دوره پیدایش، دوره پیش‌گامی در رشته‌های گوناگون روز است. امپراتوری‌ها در این دوره در هم‌سنجی با دیگران دارای برتری نیروهای نظامی، فن آوری، صنعتی، فرهنگی، اخلاقی و ایدولوژیک هستند. امپراتوری‌ها از این برتری برای دست‌یازی و به زیر یوغ کشیدن دیگر کشورها و خلق ها سود می‌جویند. پس از آن این امپراتوری با دادوستد نابرابر و نادادگرایانه، دزدی از سرچشمه‌های زمینی و زیرزمینی و بهره‌کشی از این کشورها یک زندگی پیش‌رفته و با رفاه برای مردم خود فراهم می‌کنند. رفاه نسبی در کشور برای تهیه سرباز از طبقه‌های رنج‌بر جامعه و فرستادن آن به پهنه جنگ در جهان‌گشایی‌ها بایسته و ناگزیر است. این رفاه اجتماعی از سوی دیگر مایه شکوفایی دانش در زمینه‌های گوناگون مانند علم استراتژیک و صنعت نظامی و علوم تجریدی مانند فلسفه می‌شود.

هنگام آغاز پایان امپراتوری و دوره شکست، امپراتوری‌ها پیش از چشیدن مزه تلخ شکست، توان فرمان‌روایی خود را با کاربرد هزینه‌های نظامی هنگفت در برون از مرزهای کشور و کاهش بهره‌وری تولید داخلی و آلودگی اخلاقی گسترده در دستگاه اداری از دست می‌دهند. پس از آن کار به جایی می رسد که این امپراتوری‌ها حتا توان سیر کردن شکم سربازان و شهروندان خود را از دست می‌دهند. و در پایان با شورش‌های مردمی در درون و برون از مرزهای خود روبرو می‌شوند که  به ناگزیر به شکست امپراتوری می‌انجامد. بی هیچ تردیدی می‌توان گفت که امپریالیسم امریکا هم اکنون با چنین فروپاشی روبرو است.

با یک بررسی کوتاه و حتا سرسری به این دوره‌های گوناگون می توان هم اکنون نشانه‌های پایان دوره سروری امپریالیسم آمریکا را دید. امپریالیسم آمریکا بدون داشتن حتا یک دشمن در هم‌سایگی خود سالانه ۸۵۰  میلیارد دلار برای گسترش جنگ در جاهایی که بیش از ده هزار کیلومتر با آن دوری دارد، به کار می برد. پس از آن که مردم رزمنده  ویتنام امپریالیسم آمریکا را در پهنه‌های  نظامی، اخلاقی و ایدولوژیکی شکست دادند و به زانو در آورند، سالیان درازی سیاست جنگ‌افروزی امپریالیسم امریکا با زیرکی تبلیغاتی زیر نام دروغین “دموکراسی” به مردم آمریکا فروخته می شد. ولی هم اکنون، به ویژه کمک جنگی امپریالیسم امریکا به رژیم های فاشیستی مانند اوکراین و اسراییل دیگر بر فنر بردباری مردم فشار بی اندازه‌ای آورده است. گرسنگی بخش بزرگی از مردم آمریکا، توانایی نادان‌سازی رسانه‌های امپریالیستی را کاهش داده است. فنر فشرده شکیبایی می رود که به جهش فنر خشم دگرگون شود!

گرسنگان

به گزارش  census که به سرشماری گرسنگان و بی‌خانمانان آمریکایی می‌پردازد .

بر پایه اندازه گیری SPMـ [سنجه تنگ‌دستی افزوده (SPM) که جای‌گزینی برای اندازه‌گیری دیرینه دولتی تنگ‌دستی است، فراسنج‌های (پارامترهای) بسیاری را برای اندازه گیری تنگ‌دستی به کار می‌برد]- نرخ تنگ‌دستی در سال ۲۰۲۲  ۱۲،۴ درصد بود که در هم‌سنجی با  سال ۲۰۲۱ افزایش ۴،۶ درصدی داشت.

در سال ۲۰۱۸، ۱۶،۲ درصد از کودکان (۱۲ میلیون کودک) در ایالات متحده در تنگ‌دستی زندگی می‌کردند – یعنی از هر ۶  کودک. در همین زمان، نرخ تنگ‌دستی کودکان بیش از دو برابر شد و از ۵،۲  درصد در سال ۲۰۲۱  به ۱۲،۴  درصد در سال ۲۰۲۲  رسید. ۱۵ درصد از جوانان ۱۹-۲۵ ساله و ۱۲ درصد از میان سالان ۳۹-۴۴ بیمه بهداشتی ندارند، هم‌زمان ۲۵ تن از داراترین آمریکایی‌ها با هم  ۱۲۳۳ میلیارد دلار دارایی دارند. تنگ‌دستی در سال ۲۰۰۰ میلادی زمانی که میانگین رشد اقتصادی برابر با ۱۸ درصد بود آغاز به افزایش کرد و هم اکنون  به ۱۲ درصد افزایش یافت. در همان سال ها درآمد لایه‌های پایینی ثابت ماند. بدین گونه برای پیدا کردن این که چه کسانی از رشد اقتصادی آن سال‌ها سود برده اند، نیازی به ماشین حساب و چرتکه و جدول نیست. سالانه در ایالات متحده ۴۰ درصد از خوراکی رستوران‌ها و خانواده‌های پول‌دار به اشغال‌دانی ریخته می شود. ارزش پولی این خوراک دور ریخته شده برابر با  ۱۶۵ میلیارد دلار است که می تواند برای نیمی از گرسنگان امریکا خوراک فراهم کند.

۲۴ میلیون آمریکایی در بیابان‌های خوراکی (FOOD DESERT) یعنی در جاهایی که فروش‌گاه‌های مواد غذایی ندارد زندگی می‌کنند و به همین دلیل آن‌ها به میوه‌های تازه، سبزیجات، و دیگر خوراک شایسته دست‌رسی ندارند. بسیاری از شهرهای تنگ‌دست‌نشین چندین کلیومتر از فروش‌گاه های میوه‌فروشی و یا فروش‌گاه‌های مواد غذایی به دور هستند. ولی هم‌زمان در همین جاها شماری  از رستوران‌های حاضری (FAST FOOD) با غذاهای پرچرب و بدون ارزش غذایی است.

به همین دلیل حتا آن دسته از تنگ‌دستان که توانایی خرید این غذاهای پرچربی را دارند، دچار بیماری‌های گوناگون می‌شوند. در آمریکا سالانه ۵ میلیارد کیلو سیب تولید می‌شود. ولی بسیاری از خانواده‌های تنگ‌دست توانایی خرید حتا یک سیب در سال را هم ندارند. انحصارهای بزرگ خوراکی و فروشگاهی فروشگاه‌های کوچک را ورشکست می‌کنند. برای نمونه، فروشگاه وال- مارت (WAL-MART) با در آمد ۱۶۴ میلیارد دلاری در سال ۲۰۲۳، می‌خواهد فروشگاهای بیش‌تری در نیویورک بر پا کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که این گونه فروشگاه‌های بزرگ در دو سال  ۴۰ در صد از فروشگاهای کوچک دوروبر را تا یک مایل نابود می‌کنند. شمار فروشگاه‌ها در شهرها و خیابان‌های پر درآمد دوبرابر جاهای تنگ‌دست است. ولی هم‌زمان بهای کالاهای خوراکی در جاهای تنگ‌دست ۵۵ درصد بالاتر از خیابان‌های پر در آمد است.

آمار خود اداره کشاورزی امریکا (USDA) نشان می دهد که در سال ۲۰۲۲، ۱۳ درصد از خانوارهای ایالات متحده (۱۷ میلیون خانوار) ​ از امنیت غذایی برخوردار نبودند. در سال ۲۰۲۱  (۱۳،۵  میلیون خانوار) امنیت غذایی نداشتند.

۱۷,۵ درصد از خانواده‌های سیاه‌پوست در شرایط ناامنی غذایی زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۲۲، ۵ درصد از خانوارهای ایالات متحده (۷ میلیون خانوار) امنیت غذایی بسیار پایینی داشتند. کودکان در خانوارهایی که ناامنی غذایی داشتند، گاهی خوراک برای خوردن نداشتند.

ایدئولوژی نئولیبرالیستی فرمان‌روا بر نظام سرمایه‌داری آمریکا با سیاست فردگرایانه، بار اصلی تهیه خوراک برای گرسنگان را از دوش دولت و سیاست‌مداران آن برداشته و بدوش انجمن‌های کمک کننده، کلیساها و مردم بخشنده گذاشته‌است. افزوده شود که همین دولت و همان سیاست‌مداران برای نجات بانک‌ها و فرستادن جنگ‌افزار به اوکرایین و اسراییل چندین صد میلیارد دلار هزینه کرده‌اند. در آمد ۱۰۰ میلیون از شهروندان آمریکایی تنها اندکی بالاتر از آن‌هایی که با کمک انجمن‌های کمکی خوراک ارزان می خرند است.

در سال ۱۹۸۰، زمانی که هنوز ترس سوسیالیسم لرزه بر تن بورژوازی انگلی امریکا می‌انداخت، تنها ۲۰۰ بانک خوراکی برای کمک به مردم بود، هم اکنون ۴۰.۰۰۰ سازمان گوناگون برای کمک خوراکی به تنگ‌دستان کار می‌کنند.

با این که سازمان‌های کمک کننده ۱۰ در صد از نیروی کار آمریکا، یعنی ۸۰ میلیون  کمک کننده رایگان دارند. ولی ۷۰ درصد از یارانه‌های دولتی که برای کاهش گرسنگی به کار برده می‌شود، به جیب ۱۰ درصد از بزرگ‌ترین شرکت‌های خوراکی  می‌رود.

در سال گذشته، ۴۲ میلیون نفر که ۱۴ میلیون آن کودک بودند در ۲۲ میلیون خانوار ، یعنی ۱۲،۵ درصد از مردم امریکا، (کمک خوراکی) (SNAP) دریافت کردند.  یک خانواده چهار نفره که کم‌تر از  ۲۳۰۰ دلار درآمد ماهانه دارند می‌توانند (SNAP) دریافت کنند. نیمی از دریافت‌کنندگان (SNAP) از خانواده‌های غیرسپیدپوست هستند. در نیومکزیکو، ۲۳ در صد مردم  SNAP دریافت می کنند.

جای شگفتی است که امپریالیسم امریکا که سال‌ها “کمونیسم جنگی” دوران استالین را برای کاربرد کوپن‌های خوراکی سرزنش می‌کرد، هم اکنون ۴۲ میلیون آمریکایی برای زنده ماندن به این کوپن‌های خوراکی وابسته کرده‌است.

گریز شرکت های بزرگ از پرداخت مالیات

بسیاری از شرکت‌های بزرگ خوراکی،  پس‌مانده‌های خود را به انجمن‌های کمکی می‌فرستند، تا از هزینه دور ریختن آن و پرداخت مالیات پس‌مانده ها جلوگیری کنند. این شرکت‌ها هم‌چنین می‌توانند که این کمک‌ها را از مالیات کم کنند.

یعنی در یک حرکت، نه تنها از پرداخت یک نوع مالیات رهایی می‌یابند، بل‌که پرداخت گونه دیگر مالیات آن‌ها نیز کاهش می‌یابد. این شرکت‌ها با پررویی  این دزدوکلک مالیاتی، را انجام “وظیفه اجتماعی” خود  می‌خوانند.

هنگام بحران اقتصادی نظام سرمایه‌داری در سال‌های ۳۰ میلادی در امریکا، دولت برای پاسبانی از نظام بهره‌کشی و جلوگیری از شورش‌های اجتماعی به ناگزیر به دهقانان کمک پولی کرد، تا هم آ نها را از ورشکستگی نجات بدهد و هم آنها را به تولید کالاهای خوراکی انگیزه دهد. ولی کشاورزانی که از این بحران با خوردن هم‌کاران کوچک‌تر خود نه تنها جان سالم بدر بردند، بلکه تنه‌ای فربه تر نیز یافتند، توانستند با کمبود خوراک ساختگی، کمک دولتی زمان بحران را ، به یک قانون همیشگی دگرگون کنند.

در سال ۱۹۳۰، ۲۵ درصد جمعیت کشور در ۶ میلیون کشت‌زار کوچک کار می‌کردند. امروز، تنها دو درصد جمعیت در بخش کشاورزی کار می‌کنند. تولیدکنندگان بزرگ ذرت، سویا، گندم، تنباکو، لبنیات، بادام زمینی سالانه  ۲۵ میلیارد دلار یارانه دولتی دریافت می‌کنند.  ۴۵ درصد از زمين‌های کشاورزی اجاره‌ای هستند و یارانه دولتی به صاحبان زمین داده می‌شود، نه به کارکنان واقعی روی زمین. میانگین دریافت یارانه سالانه ۲۰ در صد پول‌دار کشاورزان،  ۱۸۰۰۰ دلار است. ۶۰ در صد از یارانه‌های کشاورزی به جیب ۱۰ درصد از بزرگ‌ترین این شرکت‌ها می رود و ۶۰ درصد دیگر از کشاورزان، یعنی کشاورزان کم‌درآمد هیچ یارانه‌ای دریافت نمی کنند.میانگین دریافت کمک دولتی سالانه  یک درصد بالایی این شرکت‌ها ۵ میلیون دلار است.

farmpolicynews می‌نویسد که سازمان کشاورزان بزرگ امریکا در سال ۲۰۲۳، شرکت‌های بزرگ کشاورزی ۵۰۰ میلیون دلار ، سازمان های صنعت خوراکی و کشاورزی بیش از ۵۲۳ میلیون دلار هزینه لابی‌گری  کردند. بخش بزرگی از این پول هنگفت برای دگرگون کردن “لایحه کشتزار”،  که ابزار بنیادی سیاست کشاورزی و خوراک دولت فدرال است، به کار برده شد. یادآوری شود که کار این شرکت‌های انحصاری، تولید کالاهای خوراکی مردم است؛ ولی برای نمونه، در سال ۲۰۲۱ شرکت‌های فراملی ۱۳۰  میلیارد لیتر اتانول تولید شده از ذرت برای سوخت خودروهای آمریکای ها تولید کردند. پیش‌بینی می‌شود که  در سال‌های آینده بیش از نیمی از ذرت برای سوخت خودروها بکار برده‌شود.

شگفت‌انگیز این است که بیش‌تر تولیدکنندگان کالاهای کشاورزی یارانه دریافت می‌کنند، ولی این کمک‌های دولتی به تولیدکنندگان  میوه و سبزیجات داده نمی‌شود. هم‌زمان بهای میوه و سبزیجات در ۳۰ سال گذشته افزایش ۴۰ در صدی داشته است. ولی در همین زمان بهای خوراک  فراوری شده کاهش ۴۰ درصدی داشته است.

در نگاه نخست این کار به دیوانگی می‌ماند، ولی هنگامی که این پدیده را با یادآوری سرشت سودورزی سرمایه‌داری بررسی می‌کنیم، در می‌یابیم که چنین کاری پیروی از قانون کلان سرمایه‌داری است.

خوراک‌های فراوری شده مایه بیماری‌های گوناگون نزد مصرف‌کنندگان می‌شود. این گونه بیماری‌ها چرخ همیشه در گردش پول‌سازی را چرب می کنند و شرکت‌های کشاورزی، دارویی، تولیدکنندگان ویتامین، بیمارستان‌های گوناگون، کلینیک لاغری‌سازی، باشگاه‌های اندام‌سازی و تیمارستان های روانی از آن پول هنگفتی در می‌آورند. درآمد این دست‌گاه زالویی که از خون و پول بیماران می‌مکند و به دلارهای خود می‌افزایند، از تریلیون دلار نیز بالاتر می‌رود.

بر پایه گزارش USDA ارزش شرکت‌هایی که به تولید کالاهای خوراکی در امریکا می‌پردازند  ۱،۲ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۱ است.  این شرکت‌ها سالانه ۳۴ میلیارد دلار برای فروش نوشابه‌ها و شیرینی‌جات هزینه می‌کنند. فروش نوشابه‌ها و شیرینی‌جات بسیار سودآور است، تا جایی  که حتا ۹۶ در صد از داروخانه ها آب نبات و شیرنی‌جات می‌فروشند.

بر پایه گزارش تارنگاشت سیاسی- اجتماعی (zeitgeist) انحصارهای خوراکی هر ساله میلیون‌ها دلار برای لابی‌گری هزینه می‌کنند.

زمانی که این همه گرسنه در امریکا هست، آن‌ها فشار می‌آورند که نهادهای بهداشتی مردم را برای “بیش‌تر خوردن” پند دهند.

با این که ۶۵ درصد آمریکایی‌ها به شیر حساسیت دارند، این نهادهای بهداشتی که زیر فشار لابی‌گرهای انحصارهای خوراکی هستند به مردم می گویند که روز سه فنجان شیر بخورند.

سیستم کشاورزی امریکا به سه کالای خوراکی وابسته است: سویا، ذرت و گندم. این سه کالا تیره‌ی پشت “رژیم خوراکی غربی” هستند. ولی برای نمونه، تنها یک درصد از ذرت طبیعی برای خوردن بکار برده می شود، ۹۹ درصد آن در خوراکی‌های فراوری‌شده به کار برده می‌شود. با فشار لابی‌گران، دولت به این انحصارها اجازه می‌دهد، تا کالاهای خوراکی فراوری‌شده و شیمیایی افزوده که برای تن‌درستی زیان‌بخش است بفروشند. پژوهش‌های خود امریکا نشان می‌دهد که خوراکی که جو و گندم کامل، میوه‌ها، سبزی‌جات، اجیل نداشته باشد، مایه مرگ ۱۱ میلیون آمریکایی می شود.

بزرگ‌ترین نگرانی نهادهای بهداشتی دولتی هنگام برنامه‌ریزی رژیم خوراکی مردم، سودورزی انحصارهای خوراکی است.

پایان سخن

این نوشته کوتاه‌تر از آن است که بتوان همه‌ی سازوکارها و فرایندهایی که کشتی امپریالیسم را به گِل نشانده است، را بررسی کرد. کودکان تنگ‌دست، بی‌کاران، کوچ‌گران، پناهندگان، و رنج‌بران  و لایه‌های پایینی سال‌مندان و رنگ‌پوستان از تنگ‌دست‌ترین لایه‌های اجتماعی در امریکا هستند. 

این دیگر روشن و آشکار است که امپریالیسم آمریکا با ورشکستگی اقتصادی خود، نه دیگر می‌تواند مانند گذشته فرمان‌روایی کند و نه مردمش دیگر می‌خواهند که گرسنگی، بی‌کاری، بی‌خانمانی، آدم‌کُشی و ناامنی، آلودگی و دزدی و ربایش از دارایی مردم را بپذیرند. تردیدی نیست که سازه های عینی واژگونی هژمونی امریالیسم آمریکا در روند تند شدن است. آن چه که هم اکنون و برای زمان کوتاهی طبقه‌های زورمند و بهره‌کش را از مرگ ناگزیر رهایی می‌دهد، نبود شرایط شایسته ذهنی، بویژه نبود یک سازمان پیش‌آهنگ و مستقل سوسیالیستی نیرومند است. 

نبود شرایط شایسته ذهنی را می‌توان یکی از دلیل‌های بالا آمدن دوباره ترامپ دانست. كوشش سياست امپرياليستی، نه تنها در آمريكا كه در اروپا نيز، بر این است كه خواست‌های دمكراتيک و دادخواهانه توده‌های ميليونی زحمتكشان را به کژراهه به راست، به سوی فاشيسم بکشانند. همان گونه که ما آن را  در آلمان، ايتاليا و در … سده گذشته دیدیم.

“چپ” امریکا باید به مردم بگوید که چرا و چگونه کوبا سوسیالیستی در ۱۵۰ کیلومتری آمریکا و با تحریم و چنبره اقتصادی ضدانسانی شست ساله از سوی جهان سرمایه‌داری – که حتا نیمی از آن بدون پشتی‌بانی مادی و معنوی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی بوده است- توانست که نه تنها گرسنگی مردم را از میان بردارد، بل‌که با ساختن یک سیستم آموزشی و بهداشتی رایگان به شکوفایی فرهنگی و مادی مردم خود بپردازد.

دموکراسی بورژوازی در امریکا بر ایده یک رای- برای-هر کس استوار است ولی راستش این است که این دلارهاست که اندازه رای هر کسی را برآورد می کند. بورژوازی با کاربرد میلیاردها دلار و با در دست داشتن رسانه‌های گروهی و با خریدن “دانش‌مندان” علم آمار، سیاست و تبلیغات و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، می‌تواند آنچه را که از صندوق رای بیرون خواهد آمد را از پیش برنامه‌ریزی کند. نظام انتخاباتی امریکا به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده است تا از گام گذاشتن “خط سومی ها” به میدان نبرد پارلمانی جلوگیری کند.

2 Comments

  1. سیامک

    در دموکراسی بورژوازی، پهنه انتخابات برای رقابت میان لایه های گوناگون بورژوازی ساخته شده است. سیاست کلان امپریالیسم با انتخاب این و یا آن رییس جمهور دگرگون نمی شود. رییس جمهور همیشه نماینده سیاسی یک یا چند لایه بورژوازی در دستگاه دولتی هست. رییس جمهوری حتا اگر بخواهد، نمی تواند این دستگاه طبقاتی را با خواست خود دگرگون کند. هر گونه دگرگونی، نیاز به بسیج و سازماندهی نیروهای مردمی از پایین دارد.
    با این همه، منافع لایه های گوناگون بورژوازی، در این جا و آن جا می تواند با هم ناسازگار باشد، ولی این یک تضاد آشتی پذیر است که نیروهای پیشرو نمی توانند روی آن سرمایه گزاری کنند.
    Elon Musk که کار صنعتی پیشرفته انجام می دهد، از ترامپ پشتیبانی می کند. و George Soro که همه سرمایه خود را با خرید و فروش ارز و سهام به دست آورده است، از دموکرات ها پشتیبانی می کند.
    این نشان می دهد که منافع بورژوازی صنعتی با بورژوازی مالی یک سان نیست. بورژوازی صنعتی انرژی ارزان می خواهد و به دنبال انرژی سبز نیست و سیاستی می خواهد که از تولید صنعتی امریکا پشتیبانی کند. بورژوازی مالی از دنیای تولید بریده است و پول خود را با کارهای دیجیتالی به دست می آورد.
    آمار نشان می دهد که سود انحصارهای جنگ افزارسازی، در زمان رییس جمهوری بایدن نیز بسیار افزایش داشته است. انگار ، هم اکنون دموکرات ها بیشتر به سود انحصارهای جنگ افزارسازی کار می کنند. این به معنای این نیست که جمهوری خواهان نگران سود انحصارهای جنگ افزارسازی نیستند، بلکه نشان دهنده این است که آن ها می خواهند سرکردگی جهانی امپریالیسم امریکا را با تولید صنعتی و برتری نظامی پایدار کنند. دموکرات ها بیشتر به دنبال سرکردگی جهانی امپریالیسم با برتری نظامی هستند.
    با آن چه که گفته شد، اگر ترامپ انتخاب شود برنده اصلی آن روسیه و بازنده اصلی آن جمهوری اسلامی خواهد بود.
    پیش بینی سیاست های ترامپ بسیار دشوار هست، ولی آن چه که او تاکنون گفته است، پایان جنگ در اوکرایین و فشار بی اندازه بر جمهوری اسلامی است.
    برنده دوم انتخاب ترامپ اسراییل و بازندگان دوم انتخاب ترامپ فلسطینی ها و اتحادیه اروپا است. بایدن چشم به روی همه ی ددمنشی های ارتش فاشیستی اسراییل بسته است، ولی ترامپ فلسطینی ها را حتا انسان نمی داند. ترامپ در دوره نخست رییس جمهوری خود نشان داد که او چندان دلبستگی به اروپا ندارد.
    به گمان بسیار انتخاب ترامپ برای چین هم یک کمی بهتر از یک رییس جمهور دموکرات هست. چرا که ترامپ بیشتر به دنبال نابودی تولید صنعتی چین هست و برای پشتیبانی از تایوان مانند دموکرات ها خواهان جنگ رودررو با چین نیست.
    با این همه سیاست های کلان امپریالیسم امریکا در شرایط مشخص می تواند همه ی این واکاوی ها را به دور ریزد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *