انگلس قانون نفیِ نفی را اینگونه توصیف می کند: «یک قانون فوق العاده کلی و در نتیجه بسیار گسترده و مهم در باره ی تکامل طبیعت، تاریخ و اندیشه؛ قانونی که در قلمرو حیوانات و گیاهان، در زمین شناسی، ریاضیات، در تاریخ و فلسفه اعمال می شود. ». (انگلس، «ضد دورینگ»)
این قانون، که تأثیرات آن مدتها قبل از تدوین در طبیعت مشاهده شده بود، برای اولین بار به وضوح توسط هگل، که تعداد زیادی مثال عینی ارائه میکند، مورد بررسی قرار گرفت که توسط انگلس در «آنتی دورینگ» تکرار شده است.
هگل در کتاب «پدیدارشناسی روح» مثال سادهای میزند: «با سر بر آوردن گل، جوانه ناپدید میشود و میتوان گفت که اولی توسط دومی نفی میشود؛ این مراحل نه تنها متمایز نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند و قابل مقایسه با یکدیگر نیستند».
انگلس می گوید که «برای دیالکتیک هیچ چیز مطلق و قطعی نیست و در برابر روند لاینقطع “شدن و نابود شدن” هیچ چیز تاب مقاومت ندارد».
نفی نتیجه مبارزه اضداد است. در جهان مادی پیرامون ما پیوسته شاهد هستیم که پدیده نو و مترقی زاییده می شوند و پدیده های کهنه شده که دوران عمر خود را به پایان رسانده رسانیده اند از بین میروند.
پیروزی سوسیالیسم به معنای مرحله ای جدید و از نظر کیفی متفاوت در تاریخ بشر خواهد بود. به عبارت دقیق تر، به معنای پایان ماقبل تاریخ نسل بشر و آغاز تاریخ واقعی خواهد بود.
اما در عین حال، سوسیالیسم نیز نوعی بازگشت به اولین شکل جامعه – کمونیسم قبیله ای – خواهد بود، اما در سطحی بسیار بسیار بالاتر، که بر اساس تمام پیشرفت های عظیمی است که هزاران سال جامعه طبقاتی ایجاد کرده است.