پس از کودتا، دست خاندان پهلوی برای دزدی بازتر از پیش شد. محمدرضا و خواهرش اشرف از همان روز نخست در اندیشه پول اندوزی بودند. پس از آن که بهای نفت بالا رفت، محمدرضا «بنیاد پهلوی» را ساخت، تا با کمک آن دزدی خود را از سرمایه ملی آسان تر کند. این بنیاد مانند نهادهای کنونی سپاه، با بهره گیری از جای گاه خود در دستگاه دیوان سالاری، در همه ی کارهای اقتصادی و انگلی کشور دستی داشت. پهنه ی کنش پول اندوزی این بنیاد چرکین و آلوده بسیار فراخ بود؛ مانند اژدهایی آن ها چنگ بر اندام بخش های پول آفرین اقتصاد میهن از کازینو و کاباره، رانتخواری در پیمان های اقتصادی با شرکت های امپریالیستی، زمین بازی، خانه سازی، کارهای بانکی، دام داری و کشاورزی ، فروش تریاک گرفته تا فروش هنرهای باستانه (عتیقه) انداخته بودند.
پس از گریز محمدرضا، روزنامه های جهان دارایی شاه را تا ۳۵ میلیارد دلار برآورد کرده بودند. اشرف پهلوی نیز توانست از راه دزدی از سرمایه ملی، یکی از «داراترین زن پول دار جهان» شود. می گویند سفر اشرف پهلوی به آمریکا در سال ۱۳۵۶، نیم میلیون دلار هزینه داشت. در سال هایی که درآمد نفت ایران تنها یک میلیارد دلار بوده است، شاه سفرهای چند صد هزار دلاری به اروپا و امریکا داشت. بر کسی پوشیده نیست که محمدرضا میهن و سرمایه ملی ما را از آن خود می دانست و برای او مردم گله های پراکنده گوسپندانی بودند که می بایست با چوپانی ورزیده، باهوش و جهان دیده رهبری شوند. محمدرضا همان گونه می اندیشید که فردوسی با زبان شاه دیگر از خودکامگی او گفته بود:
خور و خواب و آرامتان از من است / همان پوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست / که گوید که جز من کسی پادشاست؟