مقاله ۱۲/۱۴۰۳
۲۵ خرداد ۱۴۰۳، ۱۴ ژوئن ۲۰۲۴
پیشگفتار
ما انتخابات دیگری در جمهوری اسلامی را در پیش رو داریم و بار دیگر “چپ” هوادار جمهوری اسلامی بهانهای پیدا کردهاست تا ما را به دلیلهای گوناگون به سوی صندوقهای رای بکشاند.
یک دسته از این “چپ”ها که به گفته خودش به مارکسیسم- لنینیسم سوگند میخورد و ضدامپریالیست است، به ما می گوید که بزرگترین وظیفه ما رای دادن به کسی است که راه رئیسی را دنبال میکند. یک دسته دیگر از این “چپ”ها که کموبیش دموکراتهای سوسیالیست هست؛ برای برپایی آزادی و دموکراسی برای میهن ما تلاش میکند، میگوید که بزرگترین وظیفه ما رای دادن به کسی است که کمتر از دیگران واپسگرا است.
نکته مشترک هر دو دسته در “چپ”ی که هوادار جمهوری اسلامی است، نداشتن باور به خط مستقل طبقاتی و پافشاری بر ایستادن زیر پرچم یک لایه بورژوازی در حاکمیت است. دستهای که نگران آزادی هست، هوادار لایههایی از حاکمیت هست که کموبیش به امپریالیسم چشمک میزنند. دستهای که نگران استقلال هست، نبرد طبقاتی را گذاشتن همهی تخممرغ های خود در سبد “نگاه به شرقیان” میداند.
بگذارید نخست به بررسی نامزد ”اصلاحخواهان” و ویژگیهای مشترک “اصولگرایان” بپردازیم. در دنباله ریشه طبقاتی “اصولگرایان” – که “ده مهر” برای نبرد “ضدامپریالیستی” و خط اقتصادی “محرومان دوستی” به دنبال آنها افتادهاست- را بشکافیم. در پایان نگاهی داشته باشیم به این که چرا این انتخابات هم مانند دیگر انتخاباتها در جمهوری اسلامی سرنوشت مردم ما را دگرگون نخواهد کرد.
”اصلاح خواهان”
“یادنامه”نویس و هوادارانش و آقای نگهدار با گفتار “کژدار و مریز” و “به در گفتن و دیوار گوش کردن”های خود از ما میخواهند که به آقای پزشکیان رای بدهیم.
دوست و دشمن مینویسند که پزشکیان پاک، روراست، راستگو، سادهزی و پاکدست است. گیریم همهی این ویژگیهای نیک او درست باشد، ولی کار یک رییسجمهور که مانند کار یک کشیش در کلیسا نیست. باید ویژگیهای کسی که میخواهد فرماندهی کشور را در دست بگیرد را با چشم طبقاتی بررسی کرد. این ویژگیهای اخلاقی با ارزش در کجا و چه هنگام به سود مردم و کشور بکار گرفته شدهاست؟ آیا پاکی او، او را واداشت که با ناپاکان بجنگد؟ آیا پاکدستی او، او را به پهنه جنگ علیه دزدان سرمایه مردم فرستاد؟
یک سیاستمدار باید پایگاه طبقاتی خود را آن چنان سازماندهی کند که برای سرکوب “ناپاکان”، “دزدان” و “دروغگویان” بسیج شود، و گرنه اگر هم آدم خوبی باشد، “دزدان” او را زنده زنده میخورند. آیا ما نمونهای از انجام این گونه کارها از سوی پزشکیان داریم؟
باید از دلبستگان او پرسید که کارنامه سیاسی او چه و چگونه است؟ چه دستآوردهایی برای آزادی، برابری هنگام وزیری و دستیار وزیری، هنگام پنج دوره مجلسنشینی برای تودههای رنج و زنان آزادیخواه فراهم کردهاست؟ مهر و نشان ۳۰ ساله او در سیاست جمهوری اسلامی، گاهی هم در جایگاههای بالایی مانند وزیری چیست؟ بهای دارو در زمان وزارت او چگونه بودهاست؟ بیمارستانهای خصوصی به چه اندازه رویش داشتهاند؟ شمار کلیه− و خونفروشان تا چه اندازه کاهش یافتهبود؟
اگر او آزادیخواه و خواهان کاهش شکاف طبقاتی است پس چرا میگوید:
مسعود پزشکیان دوشنبه (21 خرداد) در برنامه گفتوگوی ویژه خبری، در پاسخ به این پرسش که برنامه او برای پیاده کردن برنامههای کلان مانند برنامه هفتم توسعه چیست، گفت: «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری مشخص است و هر دولتی که روی کار میآید باید برنامه هفتم توسعه را بر مبنای سیاستهای کلی ابلاغی از سوی رهبر انقلاب اجرایی کند».
چه کسی است که نداند که برنامهی هفتم توسعه یک برنامه علیه طبقههای پایینی و به سود بورژوازی است؟ ماده های ۱۵، ۱۶ و ۱۷ پیشنویس قانون برنامۀ پنج سالۀ هفتم توسعه حقوق کارگران را زیر پا می گذارد. مادۀ ۶۶ این لایحه میگوید که سن بازنشستگی را باید افزایش داد و شرایط دریافت آن را دشوارتر کرد.
افزون بر این، او چرا از هم اکنون، کار رییس جمهوری را فراتر از سرسپردگی به ولی فقیه نمیداند؟!
سخنان او در این باره حتا خشم برخی از ”اصلاحخواهان” مانند «جواد امام» سخنگوی جبهه اصلاحات را برانگیخت: «ضمن حمایت از آقای دکتر مسعود پزشکیان بهعنوان یک فعال سیاسی اصلاحطلب، باید گفت سخنان شب گذشته ایشان در گفتوگوی خبری موجب گلایه بسیاری از علاقهمندان گردید».
پرسش دیگر هر کسی که دنیای سیاست را، به ویژه در جمهوری اسلامی میشناسد، این است، پزشکیان چگونه توانست در دستگاهی به این آلودگی، با این همه دزدی، با این همه کشتار تاکنون در سیاست زنده بماند؟ چگونه است که شورای نگهبان نامزدی روحانی برای مجلس، لاریجانی، احمدینژاد رییس جمهور دو دوره را نمی پذیرد، ولی پزشکیان از سوراخ باریک سوزن همان شورا گذر میکند؟
در بهترین شرایط میتوان گفت که حاکمیت او را مانند مار بی نیش، برای خود بیخطر میداند.
روزنامه کیهان در باره ی نخستین سخنرانی انتخاباتی «مسعود پزشکیان» در صداوسیما با خرسندی نوشت:
«منافقین جدید و تندروهای غربگرای داخلی که نسبت به نطق تلویزیونی مسعود پزشکیان ابراز نارضایتی و طلبکاری از موضع بالا کردهاند. آقای پزشکیان به درستی خود را خدمتگزار نظام و انقلاب میداند و در تشییع رئیسی از ارادت خود به آن شهید گفت، قطعا آنقدر تجربه و تدبیر دارد که به بدخواهان کشور و ملت پهلو ندهد و فاصلهگذاری منطقی داشته باشد.»
روزنامه فرهیختگان نوشت: «این قابلیتی بود که پزشکیان توانست آن را ایجاد کند. اصلاحطلب بودن او در کنار مواضع میانه و معتدلش منجر شد هردو طیف رادیکال و عملگرای اصلاحطلب به یکدیگر نزدیک شوند».
همین چند روز نخست رقابت انتخاباتی پزشکیان به روشنی نشان دادهاست که او در برابر ولی فقیه سرسپردگی را میپذیرد که راستترین سیاست در میان ”اصلاح خواهان” هست.
افزون بر این، بخش میانه ”اصلاحخواهان” سالها است که با نمایاندگان سیاسی بورژوازی بوروکرات و بورژوازی مالی بده و بستان دارد. در دو دوره رییس جمهوری آقای روحانی، ”اصلاحخواهان” میانهرو به او رای دادند و هم اکنون نیز نمایندگان سیاسی بورژوازی بوروکرات و بورژوازی مالی مانند آقای ظریف، وزیر خارجه پیشین و محسن هاشمی به پزشکیان رای خواهند داد. اگر کسی بر این باور است که بورژوازی بوروکراتیک و بورژوازی مالی و نمایندگان سیاسی آنها مانند کارگزاران و حزب اعتدال و توسعه از روی نادانی و ندانستن منافع طبقاتی خود به او رای می دهند، پس باید دوباره دانش سیاست را بیاموزد.
بنیانگذاران حزب اعتدال و توسعه که هم اکنون می خواهند به پزشکیان رای بدهند، در برگیرنده محمدباقر نوبخت، محمدرضا نعمتزاده، اکبر ترکان، فاطمه هاشمی رفسنجانی، محمود واعظی، سید حسین موسویان و زهرا پیشگاهیفرد و رهبری ایدولوژیک آن ها آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی بود. به گفته سید حسین موسویان از بنیانگذاران حزب، هاشمی رفسنجانی، آقای روحانی را بهترین گزینه برای رهبری این حزب می دانست. برای یادآوری باید گفت که سید حسین موسویان، همان سفیر پیشین جمهوری اسلامی در آلمان است که پای وزیر سازمان امنیت آن زمان، فلاحیان را به اروپا باز کرد تا ترور میکونوس را انجام دهد و نیز فریدون فرخزاد را بکُشد.
“اصول گرایان”
به گزارش اقتصادنیوز این بار ۵ نامزد “اصولگرا” “از شاخههای مختلف این جریان پا به میدان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم گذاشتهاند”.
اقتصادنیوز مینویسد که «سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف که به نظر میرسد اگر اتفاق خاصی نیفتد رقیب اصلی یکدیگر در رقابت انتخاباتی ۱۴۰۳ هستند». «دو نامزدی که دو سبد رای جدا از هم دارند. پایگاه رای اولی احتمالا متعلق به حامیان و پیروان ابراهیم رئیسی و علاقهمندان به گفتمان جریان انقلابی است. پایگاه رای دومی نیز اصولگرایان میانهرو و شاید کسانی هستند که در طیف میانه یا همان خاکستری قرار گرفتهاند».
“طیف میانه یا همان خاکستری” میتواند پایگاه بورژوازی بوروکرات و بورژوازی مالی باشد که بر این باور است که با قالیباف میتوان چانهزنی کرد ولی با جلیلی نه. به دور نیست که کسانی مانند روحانی و برخی از وزیران پشین او در روزهای پایانی از قالیباف پشتیبانی کنند. به گزارش ایرنا، محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، از قالیباف پشتیبانی میکند . به گزارش مشرق، حجت الاسلاموالمسلمین دکتر رفیعی، در انتخابات از قالیباف پشتیبانی میکند.
ولی برنامه قالیباف چیست؟ رییس ستاد قالیباف «علی نیکزاد» میگوید: «نگذارید کسی رئیسجمهور شود که خون به دل رهبری کرد». یعنی از پیش روشن است که برنامه قالیباف چیزی فرای چاکری برای ولی فقیه نیست.
روزنامه هم میهن در شماره ۲۴ام خرداد نوشت “آقای قالیباف! بانی وضع موجود خود شمایید؛ وعده چه چیزی را میدهید؟” قالیباف رییس مجلس بر این باور بود که با “مدیریت جهادی و انقلابی” بهای هر کیلو گوشت مرغ را به زیر ۹ هزار تومان میرساند که امروز بهای هر کیلو فیله مرغ نزدیک به ۲۰۰ هزار تومان است.
پس گزینش قالیباف به رییس جمهوری دستآوردی فرای دنبال کردن شرایط غم انگیز کنونی و گماشته بودن ولی فقیه برای مردم ندارد.
“ده مهر” سخن از خط اقتصادی مردمی رئیسی میکند و خواهان رییس جمهوری آقای جلیلی است، ولی شرم دارد که نام او را بر زبان بیاورد. “یاران ما ” که از “ده مهر” رکتر است و رئیسی را همانند چه گوارا و فیدل کاسترو بزرگ کرده است!، به روشنی میگوید که باید به جلیلی رای داد. شگفتی در این است که نه رئیسی خط اقتصادی به سود لایههای پایینی جامعه داشته است و نه جلیلی دارد. هر دو دست پرورده آموزشگاه نئولیبرالیسم هستند. رئیسی کارگزار و پیاده کننده دو برنامه بزرگ نئولیبرالیستی ولی فقیه به نام “مولد سازی” و “جهش تولید” بوده است.
“ده مهر” به جای دیدن دادهها و فاکتهای روشن، در پیله پنداربافانه خود رئیسی دیگری برای خود ساخته است که با آمار و سخنان سرکردگان خود جمهوری اسلامی در تضاد آشکار است.
“اعتماد” چندین هفته پیش از مرگ رئیسی در بارهی ورشکستگی سراسری دولت نوشته بود که “دولت رییسی با این شعار بر سر کار آمد که مشکلات اقتصادی نه به تحریمها که به بیکفایتی مدیریتی باز میگردد و قیمت مرغ و گوشت ربطی به تحریمها ندارد”.دو آیتالله بزرگ جمهوری اسلامی، خط اقتصادی رئیسی را به زیان مردم تنگدست دانستند و آن را سرزنش کردند.
به گزارش “تسنیم” آیت الله مکارم شیرازی تنها یک هفته پیش از مرگ رئیسی در دیدار با رئیس دفتر ویژه قوه قضاییه، گفت که “مردم از گرانی فوق العاده، رنج میبرند”.
به گزارش “شرق” چند روز پیش از مرگ رئیسی آیتالله جوادیآملی به دولت گفت: “ما مردان بزرگی هستیم، [..] کشور نیز دارای سرمایه های عظیم خدادادی است، لذا در شأن مردم ایران نیست که کمیته امدادی و با “گرانی” اداره شوند.”
بگذارید ببینیم که ایسنا، ۲۳ام خرداد امسال در بارهی دید اقتصادی جلیلی چه مینویسد. جلیلی میگوید:
ارتقای بهره وری و کوچک شدن دولت هدف مردمیسازی اقتصاد بود. دولت نباید بنگاه داری کند بلکه بنگاه داری را باید به مردم واگذار کند و دولت نقش نظارتی داشته باشد نه اجرایی. در این خصوص حرکتهایی شده ولی ناموفق بوده، مثل هپکو و هفت تپه. این برنامه به شکل درست اجرا نشده است. در هپکو، کارگران می گفتند در سال ۸۶ که دولتی بود در سال ۱۸۰۰ ماشین سنگین تولید می کردیم و وقتی خصوصی شد این رقم به هشت عدد رسید. کسی با یکسری روابط این کارخانه را بر عهده گرفته بود.
آیا کسی است که نداند ” کوچک شدن دولت”، “دولت نباید بنگاه داری کند”، “دولت نقش نظارتی داشته باشد نه اجرایی” در اقتصاد سیاسی چه معنای دارد؟
همهی این سخنها از شعارهای سه دهه نئولیبرالیسم در جهان بودهاست. تنها انتقاد جلیلی به این برنامه این است که درست انجام نشده است! یعنی به دید او با سرمایهداری “خوب و پاک”، میتوان خصوصیسازی را به هدف “ارتقای بهره وری و کوچک شدن دولت” پیاده کرد.
جلیلی یکی از واپسگراترین و خشک مغزترین نامزدهای رییس جمهوری است. او فرای سخنهای گزاف و تندگویی چیزی از دنیای سیاست و سیاست برونمرزی نمی داند. کارنامه او در گفتو گوهای هستهای به آن اندازه بد بود که روحانی او را برکنار کرد و گماشته دیگر ولی فقیه علی شمخانی را به جای او گذاشت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز چهارشنبه یکی دیگر از این نامزدها که مانند رئیسی پیشینهای تاریک در کُشتار آزادیخواهان دارد، پورمحمدی در بارهی سیاست خارجی میگوید: مذاکره من با صدام حسین با پشتوانه قدرت ملی و هوشمندی و تکنیک مذاکراتی انجام شد، پس میشود که با دشمنان بزرگ نیز از موضع قدرت و با توانایی و هوشمندی مذاکره کرد.
پورمحمدی گفت: میدان و دیپلماسی همدیگر را تکمیل میکنند و به جاهای تعیینکننده و تاثیرگذار میرسند. در این نقطه کارهای نمایشی و کارهای حاشیهای مورد نقد قرار میگیرد و بایستی با پشتوانه قدرت ملی و اشراف و راهنمایی خوب، مشکلات کشور را حل کنیم.
آیا کسی است که نداند که “هوشمندی و تکنیک مذاکراتی”، “میدان و دیپلماسی همدیگر را تکمیل میکنند” در سیاست خارجی چه معنایی دارد؟
پورمحمدی با نمونه آوردن از صدام آشکارا میگوید که برای گفتوگو و سازش با امریکا او بهترین گزینه است.
همانگونه که میبینیم برنامه بورژوازی نظامی و بورژوازی تجاری که در سخنرانی های پنج نماینده سیاسی آن بازتاب یافته است چیزی فرای دنبال کردن شرایط ناگوار اقتصاد کنونی با شیوه نئولیبرالیستی و در زمان شایسته گفتوگوی “دلیرانه” با امپریالیستها برای پیاده کردن برجام و رهایی از تحریم نیست.
هسته بنیانی “اصول گرایان ” چیست و نماینده چه طبقه ای است؟
هسته بنیانی “اصولگرایان” حزب موتلفه اسلامی است. از نامداران گذشته این دسته میتوان از جلالالدین فارسی، سید اسدالله لاجوردی، حبیبالله عسکراولادی و سید علیاکبر پرورش نام برد. این دسته در دهههای گذشته از علیاکبر ناطق نوری، محمود احمدینژاد، علیاکبر ولایتی و سید ابراهیم رئیسی پشتیبانی کرد. هم اکنون محمدجواد باهنر، اسدالله بادامچیان، ، سید مصطفی میرسلیم، جعفر شجونی و محسن رفیقدوست از چهره های برجسته آن هستند.
کنشهای تجاری این دسته در بازار بر همگان آشکار است و حتا احمدی نژاد هم که در زمان دولت دهم با آنها بد شد، آنها را بورژوازی تجاری خواند. آنهایی که پس از انقلاب در ایران بودند و در نبرد طبقاتی روزانه شرکت داشتند میدانند که میان حزب تودهی ایران و نماینده سیاسی بورژوازی تجاری، آقای عسگر اولادی درگیر ایدولوژیک، به ویژه در بارهی ملی کردن بازرگانی خارجی بود. هیات موتلفه یک دولت نیرومند می خواهد تا دست بخش خصوصی را در رهبری بازرگانی و اقتصاد کشور باز بگذارد. این دسته یکی از واپسگراترین تفسیر اقتصادی- اجتماعی را از اسلام دارد؛ اسلامی که هم ضدکارگر است و هم ضدزن.
ولی این دسته در روند روزگار سیاست عملگرایانه سنگینی را پیاده کردهاست. برای نمونه، با حزب کمونیست کوبا، جمهوری دموکراتیک کره و جمهوری خلق چین پیوند دوستانه دارد. بورژوازی تجاری مانند ماهی در آب به بازرگانی و دادوستد با دیگران نیاز دارد، و هنگامی که زیر تحریم غرب است، سودورزی خود را با دادوستد با چین و با خرید جنگافزار از جمهوری دموکراتیک به دست می آورد.
هم اکنون “ده مهر” برای این دسته ویژگیهای انقلابی مانند ضدامپریالیستی و خلقی ساخته است. “ده مهر” می نویسد: «این نیروها همان هواداران «خط ضدامپریالیستی و خلقی امام» هستند که بر اثر تحولات مثبت جهانی و منطقهای، پس از چهار دهه بار دیگر وارد عرصه شدهاند و میکوشند تا انقلاب ایران را به ریل اصلی آن بازگردانند». (۱۰مهر: سانحهٔ سقوط بالگرد رئیسجمهور رئیسی و مشکل «چپِ» قطبنما گمکردهٔ ایران)
رفیق عمویی در “صبر تلخ” در باره ی «مؤتلفه اسلامی» این گونه می گوید: “بعدها برای ما مشخص شد که در واقع آن جناح افراطی بیشتر به آقای خمینی نزدیک است تا این نیروهای مترقی اسلامی. کما اینکه با گذشت زمان دیدیم که اینها رفته رفته پس زده شدند و در واقع «مؤتلفه اسلامی» مشاور اصلی و تعیین کننده دادستانها و… شد. ” (ص ۴۶۵)
عمویی در دنباله میگوید: “ این نشان میدهد که واقعا بازار و این لایه متحجر روحانیتی که سالیان دراز متکی بر اقتصاد بازار بوده […] استخوانبندی این نظام را تشکیل میداده، در تحلیل نهایی این برنده قضیه است! “(ص ۷۵۴)
“ده مهر” باید پاسخ دهد که “جناح افراطی” “لایه متحجر روحانیت که سالیان دراز متکی بر اقتصاد بازار بوده” در چه هنگامی با چه جهش کوانتومی “ضدامپریالیستی و خلقی” شدهاست؟
با این همه، “ده مهر” ولی یادش میرود که هنگامی که به یک لایه بورژوازی انگلی این همه ویژگیهای ساختگی انقلابی میدهد، یک کمونیست آگاه به نبرد طبقاتی در جامعه میپرسد که این “ویژگیهای انقلابی” چه دستآوردی برای تودههای رنج و کار و آزادیجویان داشتهاست؟
”اصولگرایان” هم اکنون نهادهای دولتی و اداری مانند مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوه قضائیه، رییس جمهوری و نهاد ولی فقیه را در دست خود دارند.
افزون بر این، سازمان امنیت، پلیس، پاسداران، بسیج، ارتش، گمرگها هم در دست دوستان این دسته است. از آن جا که قانون اساسی گام گذاشتن نظامیان را در پهنه سیاست نمیپذیرد، بورژوازی نظامی زیر پرده بورژوازی تجاری سر و نخ های برجسته کشور را در دست دارد.
“ده مهر” باید پاسخ دهد، که یک “طبقه”، “یک لایه” که همهی نهادهای قضایی، اجرایی، قانون گزاری، امنیتی و نظامی، و حتا خود نهاد ولی فقیه را در دست خود دارد، چرا نمیتواند خط اقتصادی کشور را به راه رشد غیرسرمایهداری بکشاند؟
این “انقلابیهایی” که “نگاه به شرق” دارند، برای دگرگون کردن خط اقتصادی سرمایهداری- نئولیبرالیستی به چه اهرمهای دیگری در دستگاه فرمانروایی جمهوری اسلامی نیاز دارند؟
بازی انتخاباتی حاکمیت
بازی سیاسی حاکمیت با مردم و آرزوهایشان پس از بیش از چهل سال، به گلیم رنگ و رو باخته میماند. کمتر کسی دیگر به “دمکراسیبازی” و نمایش “بد و بدتر” حاکمیت باور دارد.
بورژوازی انگلی با واکاوی شرایط درونمرزی و همسنگی نیروهای جهانی برآورد میکند که چه لایهی از آن برای رییس جمهوری سودمند است. برای همین حاکمیت گاهی نمایندگان سیاسی بورژوازی بوروکرات و مالی و گاهی هم نمایندگان سیاسی بورژوازی تجاری و بورژوازی نظامی را برای پاسبانی از منافع مشترک طبقه بورژوازی در پست رییس جمهوری شایسته می داند.
روزنامه هممیهن چاپ تهران در روز دوشنبه ۲۱ خرداد، نوشت که حسین بیات، وکیل دادگستری و عضو کانون وکلا درباره نقش «فضای سیاسی غالب» بر تصمیمگیریهای شورای نگهبان گفت: « نظر شورای نگهبان همان نظر «نظام سیاسی» حاکم است: «در برخی دورهها نظام سیاسی در مواجهه با مسائل بینالمللی دچار مشکلاتی شده و ترجیح داده که سکان قوه مجریه به دست افراد عملگرا، معتدل و اهل گفتوگو و معامله با غرب قرار گیرد. گاهی هم تشخیص داده که باید چهرهای بر سر کار بیاید که با غرب زاویه جدی داشته باشد.»
آقای نگهدار که از روراستترین “چپ” هوادار جمهوری اسلامی است و کمتر به خود و دیگران در این باره دروغ میزند و هیچگاه هم برای نشان دادن دیدگاه خود در بارهی رژیم، از سیاست پس از انقلاب حزب تودهی ایران مایه نگذاشته است، بلکه رکوراست خود را رفورمیست می داند، در بارهی انتخابات به روشنی مینویسد:
«هر کس رئیس جمهور چهاردهم شود تغییر مهمی در بالا، در ساختار حکومت یا سیاست راهبردی آن رخ نخواهد داد.» «بنا به تجارب دولت خاتمی و دولت روحانی، کاملا قابل پیش بینی است که هرگاه پزشگیان پیروز شود اختیاراتی بیش از بقیه دولت های جمهوری اسلامی نخواهد داشت. تصمیم سازی های استراتژیک و حیاتی برای کشور در جای دیگر صورت خواهد گرفت. تا ساختار قدرت در ایران به گونه ای هست که هست، انتظار این نیست که حالا با آمدن دولت پزشگیان راه حل مشکلات اساسی کشور گشوده شود.»(اخبارروز- انتخابات ۸ تیر و اعتلای نقش جبهه اصلاحات – فرخ نگهدار)
راستش این است که مردم سالها است که از مرز ”اصلاحخواهان” گذشتهاند و دیگر باوری به بهبودی شرایط زیر عبای ولی فقیه و با ساختار اقتصادی سرمایهداری ندارند.
شرکت و پشتیبانی آقای خاتمی از آقای پزشکیان نشانگر این است که بخش بنیادی و بزرگ ”اصلاحخواهان” هیچگاه بند ناف خود را با جمهوری اسلامی نخواهد برید. خاتمی که در چند ماه پیش به بهانه “در کنار مردم ایستادن” در انتخابات مجلس شرکت نکرده بود، به ناگهان ویژگیهای درستی در حاکمیت جمهوری اسلامی میبیند که تنها چند ماه پیش از آن برای او سراسر ناگوار بود. مهرههای بنیانی ”اصلاحخواهان” هیچ دلبستگی به همکاری با چندین ”اصلاحخواه” اندکی که رو در روی ولی فقیه ایستادهاند، ندارند.
همهی تلاش رژیم هم اکنون این است که این پایگاه اجتماعی از دسترفته ”اصلاحخواهان” به گفته روزنامه “اعتماد” که “به بیرون از نظام میل پیدا کرده” است را دوباره با بخشی از “نظام” آشتی دهد و به صندوقهای رای برگرداند.
احمد زیدآبادی یکی از روزنامه نگران “اصلاحخواه” در بارهی پذیرش نامزدی آقای پزشکیان از سوی شورای نگهبان میگوید: من احساس میکنم اگر بخشی از مردم احساس کنند که این کلاهگذاری است، خیلی حس تحقیر به آنها دست میدهد و در واکنش به این موضوع، در انتخابات شرکت نخواهند کرد، اما یک تعداد دیگر ممکن است بگویند نوعی صحنهآرایی کردند که فلانی را دربیاورند و ما میخواهیم بازی را بههم بزنیم، پس یکی دیگر را انتخاب میکنیم که فکرش را نمیکردند.
تلاش رژیم این است که گزینه دوم انجام شود، یعنی مردم به این باور برسند که با شرکت خود میتوانند مهندسی انتخابات از سوی بورژوازی بازرگانی (تجاری) و بورژوازی نظامی را بر هم بزنند و البته هنگامی که پایگاه ”اصلاحخواهان” به گول خوردن خود در این بازی پی میبرد که دیگر برای پشیمانی دیر است و رژیم از رای آنها برای “مشروعیت” خود سود جست.
پایان سخن
دو دسته “چپ” هوادار جمهوری اسلامی اگر چه با دلیلهای گوناگون، خواهان آشتی طبقاتی و فراموشی سیاست مستقل طبقاتی “چپ” هستند. یک دسته، بورژوازی تجاری و بورژوازی نظامی را نجات دهنده سرنوشت مردم و میهن ما میداند و میخواهد که “چپ” برای زنده ماندن زیر سایه این لایههای انگلی جای خوش کند و دسته دیگر، بورژوازی بوروکراتیک و بورژوازی مالی را بهترین گزینه کنونی برای چارهسازی چالشهای بی شمار ما میداند.
روشن است که این دو دسته، با این که دوستدار لایههای گوناگون بورژوازی هستند، ولی هر دو سرکردگی بورژوازی را می پذیرند؛ یکی ضدامریکا در کنار جمهوری اسلامی و دیگر با دوستان امریکا برای اصلاح جمهوری اسلامی می ایستد.
آن چه که روشن است، همانگونه که نگهدار گفته است، هیچ روند انتخاباتی در جمهوری اسلامی سرنوشت مردم ما را دگرگون نخواهد کرد و تنها می توان در این جا و آن جا به بزکسازی چهره زشت آن کمک کند.
راستش این است که مردم نمیخواهند مانند گذشته بدون نان، کار، خانه و آزادی زندگی کنند و حاکمیت هم نمیتواند دیگر مانند گذشته فرمانروایی کند. هنگامی که شرایط عینی انقلاب تا به این اندازه فراهم است؛ سفارش “چپ”های هوادار جمهوری اسلامی برای ایستادن زیر چتر یک لایه از بورژوازی انگلی، پشت کردن به طبقه کارگر و دیگر رنجبران و آزادیخواهان است.
یک نیروی راستین ”چپ” نباید برای نابودی دستگاه سرمایهداری- دینی جمهوری اسلامی با امپریالیسم هم سو شود؛ یک نیروی راستین ”چپ” نباید برای رسیدن به آزادی به دنبال ”اصلاحخواهان” هوادار سرمایهداری رود؛ یک نیروی راستین ”چپ” نباید با “ضد امپریالیستی” خواندن گنده گویی حاکمیت در باره ی امریکا، زیر پرچم لایهای از بورژوازی انگلی بایستد. ”چپ” انقلابی باید با خط مستقل خود در برابر امپریالیسم و بورژوازی انگلی جمهوری اسلامی بایستد.
اگر “چپ” با یگانگی، هماندیشی، همگامی و با یک خط مستقل طبقاتی گام در این نبرد نگذارد، بدون هیچ تردیدی رهبری جنبش را به هواداران امپریالیسم میسپارد.