مقاله شماره: ١٣٩٣ / ٨ (٧ ارديبهشت)
واژه راهنما: انديشه فعال براي تغيير. شناخت ضرورت تغيير شرايط توسط انسان. اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران «به مناسبت روز جهاني كارگر!» مضمون ضدمردمي و ضدملي سياست نظام حاكم سرمايه داري در ج. ا. ايران.
در اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران «به مناسبت روز جهاني كارگر!» (اول ارديبهشت ١٣٩٣، نامه مردم ٩٤٥، http://www.tudehpartyiran.org/2013-22-31-04/2498-2014-0…)، نكته هاي پراهميتي از «مبارزه پرشور زحمتكشان» در جهان و ايران برشمرده مي شود. «تهاجم لجام گسيخته سرمايه انحصاري براي محدود كردن حقوق زحمتكشان و تشديد استثمار خشن توده هاي محروم … تشديد فقر و محروميت … ديكته كردن سياست هاي رياضتي، تشديد روند تعديل نيروي انساني كار و كاهش گسترده خدمات اجتماعي … نظامي گري و سياست هاي بيش از پيش مداخله جويانه امپرياليسم در سطح جهان …» و نكته هاي بسيارِ ديگري، جمع بندي محقانه ي اعلاميه از وضعي است كه از سوي ديگر همراه است با «گسترش پرشور مبارزه زحمتكشان …» در جهان.
امسال در ايران «با ابتكار جالب شماري از سنديكاها و انجمن هاي صنفي مستقل، طبقه كارگر ايران و زحمتكشان مصمم اند تا اول ماه مه، روز جهاني كارگر را به عنوان نماد روشني از همبستگي و همدلي كارگران و زحمتكشان، در مبارزه شان براي رفع محروميت و فقر، دست يابي به عدالت اجتماعي و حقوق سنديكايي و حركت به سمت طرد رژيم ولايت فقيه برگزار كنند.»
اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران در ادامه با برشمردن پيامدهاي اجراي «سياست هاي خانمان برانداز و ضد ملي اقتصادي- اجتماعي [نوليبرالي]، كه از سوي دفتر ولي فقيه رژيم [اِعمال شده] … كشور ما در بحران همه جانبه اقتصادي دست و پا مي زند. … ازجمله تشديد روند خصوصي سازي و گسترش آن به مراكز توليدي بزرگ كشور، تمركز فعاليت هاي اساسي اقتصادي بر ”اقتصاد دلالي“ و رانت خواري و همچنين بي توجهي كامل به تورم افسار گسيخته و كاهش چشمگير قدرت خريد زحمتكشان كشور، … در مجموع ايران را به كشوري فقير و ورشكسته و محتاج كمك هاي خارجي تبديل كرده است.»
سپس اعلاميه اين واقعيت را بر جسته مي سازد: «شما كارگران و زحمتكشان بيش از هر بخش ديگري از جامعه، اين فشارهاي طاقت فرسا را بر دوش خود احساس مي كنيد [- ديركرد چندين ماهه پرداخت دستمزد، نبود سياست عادلانه تامين اجتماعي، نبود يك قانون كار مدرن، فراگير و دموكراتيك، رعايت نشدن اصول ايمني در كارگاه، كار كودكان، اِعمال تضييقات بر ضد زنان كاركر و … كه] … تنها گوشه كوچكي از دردنامه شما كارگران و زحمتكشان ايراني در چارچوب حاكميت رژيم ”ولايت فقيه“ است.» اين «دردنامه» پيامد عملكرد ديكتاتوري ولايي است كه به نمايندگي از طرف نظام سرمايه داري وابسته به اقتصاد جهاني امپرياليستي در ج. ا. ايران به مورد اجرا گذاشته شده است.
اولاف هارمز Olaf Harms ، عضو رهبري حزب كمونيست آلمان و دبير مسئول براي فعاليت سنديكايي و نمايندگان كارگران در واحدهاي توليدي، در نوشتاري به مناسبت «اول ماه مه: روز نبرد طبقه كارگر» در نشريه ”اوتست“، ارگان حزب كمونيست آلمان (٢٥ آوريل ٢٠١٤)، با برشمردن «گوشه كوچكي از دردنامه» كارگران آلمان كه در كليت آن داراي شباهت تقريباً يك به يك با همين دردنامه پيش گفته طبقه كارگر ايران دارد كه در اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران توصيف شده است، مي نويسند: برطرف شدن اين كمبودها و به ثمر رسيدن «خواست ها، دستاوردهايي هستند كه زندگي را براي زحمتكشان در شرايط حاكميت نظام سرمايه داري آسان تر و ارزشمندتر مي سازند. اما تنها بندرت نظامي را مورد پرسش قرار مي دهند كه ما مجبور به گذران زندگي خود در آن هستيم: نظام سرمايه داري را!»
هارمز سپس برجسته مي سازد كه «اما وجود اين نظام است كه آن شرايط را ديكته مي كند كه ما بايد تحت سلطه آن زندگي كنيم. اصل هاي آن، استثمار انسان از انسان، تصاحب شخصي ارزش اضافي كه كارگر توليد مي كند و اجبار براي انباشت سود و سرمايه، آن شرايطي هستند كه دستمزد نازل در مرز فقر، اجبار به كار كردن طولاني تا مرز نابودي زحمتكش در فقر و تهديدِ دائم او به بيكاري، نبود دورنماي روشن براي جوانان و …» را به انسان زحمتكش تحميل مي كند. او سپس اين پرسش را مطرح مي سازد كه «آيا زمان آن فرا نرسيده است كه زحمتكشان به نظام جايگزين براي اين شرايط غارتگرانه و ضدانساني – سوسياليسم – بيانديشند؟»
هارمز خاطرنشان مي كند كه «ما مدتي است كه به دو پديده اصلي ناشي از شرايط نظام سرمايه داري حاكم امروزي آشنا شده ايم: تشديد روزافزون فقر و رشد مداوم خطر جنگ. پيكار براي بهبود نسبي ي شرايط در زندگي روزمره در نظام سرمايه داري، پيكاري نيست كه براي بر طرف ساختن دو پديده فقر و خطر جنگ كافي باشد».
به سخني ديگر، «روشنگري را بايد در ارتباط قرار داد با افشاي غيرعقلايي بودن» (توماس مچر) نظام حاكم.*
رابطه ميان دو نكته ي پراهميت پيش گفته، يعني ميان پديده «تشديد روزافزون فقر» و پديده «رشد مداوم خطر جنگ» در اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران به مناسبت «روز جهاني نبرد طبقه كارگر» انكارناپذير است. در اعلاميه به درستي نشان داده مي شود كه با «اِعمال سياست هاي خانمان برانداز و ضد ملي ي اقتصادي- اجتماعي» و «اِعمال سياست ها نابخردانه بين المللي و تنش آفرين»، كه دو ويژگي ناشي از سلطه نظام سرمايه داري بر ايران است، رابطه ميان دو پديده فقر و خطر جنگ برجسته و قابل شناخت مي شود. اين دو، مضمون ضدمردمي و ضدملي سياست نظام حاكم سرمايه داري را در ج. ا. ايران تشكيل مي دهد كه به دست نماينده آن، رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه به زحمتكشان و ديگر ميهن دوستان تحميل مي شود.
بر پايه اين شناخت است كه يكي از شعارها در پايانِ اعلاميه كميته مركزي حزب توده ايران: «پيروز باد مبارزه خلق در راه طرد رژيم ولايت فقيه براي آزادي، صلح، استقلال و عدالت اجتماعي» براي طبقه كارگر و متحدان طبيعي آن، زحمتكشان شهر و روستا، زن و مرد، معلم و دانشجو، به معناي شناخت مبارزه براي گذر از نظام سرمايه داري حاكم و بندهاي تنيده شده سلطه آن توسط دستگاه ديكتاتوري حاكم به وجود مي آيد! اين شناخت، شناخت «غيرعقلايي» بودن نظام سرمايه داري و اثبات سرشت «عقلانيتِ» پيكار براي گذر از ديكتاتوري ولايي است!
ديكتاتوري مي كوشد سياست خود را از اين طريق سحرآميز و براي زحمتكشان غيرقابل شناخت سازد كه براي آن انواع عنوان هاي دروغين را مانند ”مبارزه با استكبار“، ”حفظ حق غني سازي“، ”اقتصاد مقاومتي“، و … انتخاب مي كند. اين پرده پوشي با خشنودي و تائيد خانم كريستين لاگارد، مدير عامل صندوق بين المللي پول از سياست نظام سرمايه داري حاكم در ايران، همراه است: «”مديرعامل صندوق بين المللي پول“ موفقيت هاي حاصله را بسيار مثبت و اميدوار كننده ارزيابي كرد» (ولي الهه سيف، رئيس كل بانك مركزي ايران، ٢٢ فروردين ٩٣- به نقل از نامه مردم ٩٤٥).
ماركس بر اين نكته تاكيد دارد كه براي درك و شناخت سياست سحرآميز و پرده پوشي شده عاملان نظام سرمايه داري، در مورد ايران رژيم ديكتاتوري ولايي- امنيتي، روشنگري ي نظري در باره شرايط و روابط حاكم بر زندگي زحمتكشان ضروري است. تنها از طريق چنين فعاليت نظري در همه صحنه هاي نبرد، ازجمله و به ويژه در ارتباط با «روز جهاني نبرد طبقه كارگر» است كه انديشه براي تغيير شرايط فعال مي شود و از اين طريق به نيروي مادي بدل مي گردد: انسان «با شناخت و درك عينيت موجود، همزمان به درك ضرورت نفي آن كه ضرورت گذر از آن را در بر دارد، دست مي يابد، [زيرا] هر شكل موجود از پديده را در حركت آن ديده و مورد توجه قرار مي دهد، به سخني ديگر، وجه گذرايي بودن پديده را درك مي كند، ديگر پرده پوشي [ارتجاع] موثر نخواهد بود و بدين ترتيب انديشه داراي مضموني انتقادي و انقلابي مي شود» (كارل ماركس، به نقل از ”اوتست“، مركز ماركس- انگلس برلين، ١١ آوريل ٢٠١٤).
اين حكم ماركس از اين رو خواستي انقلابي است، زيرا خواستار شناخت ضرورت تغيير شرايط توسط انسان است كه در تز يازدهم در باره فويرباخ بيان شده است. از اين رو محك براي تميز سياست انقلابي و غيرانقلابي، بود و يا نبود حركت انديشه در فعاليت نظري و پراتيك مبارزاتي است!
* مچر، فيلسوف ماركسيست معاصر آلماني در رساله اي با عنوان ”روشنگري تمسخرآميز“ نشان مي دهد كه Euripides (شاعر و تائتر و طنزنويس يوناني، ٤٨٥-٤٠٦ ماقبل تاريخ اروپايي) و شكسپير موضع مشابهي عليه اين پندار دارا هستند كه گويا سناريورها در باره جنگ تروا رويايي سحرآميز و نه توصيفي براي ”روز محشر“ Apokalipse است. مچر هر دو شاعرِ فيلسوف ٢٥٠٠ و ٥٠٠ سال پيش را كه در دوران بحران هاي بزرگ جامعه بشري زندگي مي كردند، نمايندگان «تائتر سياسي» مي داند زيرا هر دو، «روشنگري را در ارتباط با شفاف ساختن غيرعقلايي» بودن شرايط نظام حاكم در عصرِ خود قرار مي دهند و از اين طريق از يك سو تائتر آن ها، «برنامه روشنگرانه باقي مي ماند، [از سوي ديگر اما در سناريو، انديشه از حركت باز نمي ماند، زيرا] آن چنان توصيف مي شود كه دورنماي گذر از شرايط حاكم را نيز بر مي شمرد؛ زيرا هدفِ برقراري ي استقلال انسان، در موضع انتقادي دو شاعر حفظ مي شود». (دنياي جوان، ٢٦ آوريل ٢٠١٤).