امپریالیسم آمریکا با ورشکستگی اقتصادی خود، نه دیگر میتواند مانند گذشته فرمانروایی کند و نه مردمش دیگر میخواهند که گرسنگی، بیکاری، بیخانمانی، آدمکُشی و ناامنی، آلودگی و دزدی و ربایش از دارایی مردم را بپذیرند. تردیدی نیست که سازه های عینی واژگونی هژمونی امریالیسم آمریکا در روند تند شدن است. آن چه که هم اکنون و برای زمان کوتاهی طبقههای زورمند و بهرهکش را از مرگ ناگزیر رهایی میدهد، نبود شرایط شایسته ذهنی، بویژه نبود یک سازمان پیشآهنگ و مستقل سوسیالیستی نیرومند است.
نبود شرایط شایسته ذهنی را میتوان یکی از دلیلهای بالا آمدن دوباره ترامپ دانست. كوشش سياست امپرياليستی، نه تنها در آمريكا كه در اروپا نيز، بر این است كه خواستهای دمكراتيک و دادخواهانه تودههای ميليونی زحمتكشان را به کژراهه به راست، به سوی فاشيسم بکشانند. همان گونه که ما آن را در آلمان، ايتاليا و در … سده گذشته دیدیم.
“چپ” امریکا باید به مردم بگوید که چرا و چگونه کوبا سوسیالیستی در ۱۵۰ کیلومتری آمریکا و با تحریم و چنبره اقتصادی ضدانسانی شست ساله از سوی جهان سرمایهداری توانست که نه تنها گرسنگی مردم را از میان بردارد، بلکه با ساختن یک سیستم آموزشی و بهداشتی رایگان به شکوفایی فرهنگی و مادی مردم خود بپردازد.
دموکراسی بورژوازی در امریکا بر ایده یک رای- برای-هر کس استوار است ولی راستش این است که این دلارهاست که اندازه رای هر کسی را برآورد می کند. بورژوازی با کاربرد میلیاردها دلار و با در دست داشتن رسانههای گروهی و با خریدن “دانشمندان” علم آمار، سیاست و تبلیغات و روانشناسی و جامعهشناسی، میتواند آنچه را که از صندوق رای بیرون خواهد آمد را از پیش برنامهریزی کند. نظام انتخاباتی امریکا به گونهای برنامهریزی شده است تا از گام گذاشتن “خط سومی ها” به میدان نبرد پارلمانی جلوگیری کند.