آرام بختیاری .
هایدگر،- و شکست اسطوره هستی شناسی متافیزیکی.
تبارشناسی هایدگر گرایی ایرانی- اسلامی، با کتاب” غربزدگی” آل احمد آغاز میشود. این اصطلاح یا مفهوم را او از احمد فردید گرفت. فردید که پیش از انقلاب عضو حزب رستاخیز بود،بعد از انقلاب کوشید تا هایدگر و فلسفه اش را با کمک نظرات “کورمن” اسلامی نماید. فردید خود زیر تاثیر افکار کورمن بود. و کورمن یکی از مبلغان هایدگرگرایی در خاورمیانه است.فردید درباره کتاب آل احمد گفته بود ” این مردک مرا اشتباه فهمید”.
هایدگرگرایان ایرانی بر این باورند که او با باعث شد تا ایرانیان به شناخت بهتر غرب و درک تاریخ و هویت خود برسند.طبق ادعای این گروه، “کورمن”، شرق شناسی هایدگر را به عرفان ایرانی اسلامی نزدیک نمود، و هایدگر باعث شد تا ایران در برابر غرب و مدرنیته آن به ایستد و دچار غرب زدگی نشود. یکی از افراد این گروه مدعی است که در دیدارش با جناب خمینی در نجف، این کتاب آل آحمد را در قفسه کتابهای ایشان دیده است.
امروزه اشاره میشود که دو موضوع و مفهوم “غرب زدگی” و “ولایت فقیه”، تنها اصطلاحاتی هستند که تاکنون از فرهنگ ایرانی وارد محافل دانشگاهی یا رسانه های جنجالی غرب شده اند. آل احمد چون مدتی هوادار حزب توده بود، احتمالا منظورش از غربزدگی، مخالفت با فرهنگ امریکایی و فکولیسم کراواتی، در فرهنگ پیش از انقلاب ایران بوده و نه مخالفت رمانتیک و ارتجاعی با صنعت و تمدن مدرن غرب در قرن بیست.
هایدگر پیش از همه اینها نقاد و منتقد مدرنیته غرب بود که نتیجه ای نیهلیستی داشت. یکی از دلایل محبوبیت هایدگر میان مسلمانان و برخی از ایرانیان، ممکن است این نکته باشد. هایدگر میگفت غرب یعنی متافیزیک و تفکر فلسفی، و دین یعنی “ترانسندنس” یا فلسفه استعلایی. او نه تنها به بحث های هپروتی،غیرعلمی،ایده آلیستی و متافیزیکی دامن میزد بلکه کلا مخالف رشته فلسفه نیز بود و میگفت تفکر آینده، دیگر فلسفی نخواهد بود بلکه بشکل زبان و به حالت اسطوره و ساده مطرح خواهد شد.
مارتین هایدگر(1976-1889م)، فیلسوف آلمانی، از جمله مهمترین فیلسوفان بورژوایی قرن بیست و یکی از بازیگران فلسفه مدرن گلوبال، پایه گذار اگزیستنسیالیسم ایده آلیستی؛ و بفول سوسیالیستها، یکی از” حامیان و جاده صاف کن های فاشیسم آلمانی “است که با تکیه بر نظرات نیچه، میگفت معنی هستی در تصمیم انسان برای استقبال از مرگ و در راه” اراده برای تسخیر قدرت سیاسی” است. وهستی انسان یعنی آمادگی و در انتظار مرگ بودن.و به نقل از کیرکگارد، به این دلیل انسان مدام دچار اضطراب،هراس و ترس است.
هایدگر روی مکاتب هرمنوتیک، پست مدرن، ساختارگرایی،نئوپراگماتیسم، فنومنولوگی، مارکسیسم مکتب فرانکفورت، و اگزیستنسیالیسم فرانسوی، تاثیر مهمی گذاشت. با اینهمه تا امروز او و فلسفه اش مورد اختلاف نظر گوناگون است و ادعا میشود که در مورد اهمیت او” سوء تفاهم” پیش آمده و به او حتی اتهام” شارلاتانیسم” فکری نیز نسبت میدهند. هایدگر حدود یکسال عضو حزب نازی آلمان و مدتی رئیس دانشگاه بود ولی بعد از پایان جنگ، نیروهای متفقین او را فقط به اتهام” سیاهی لشکر” بودن برای فاشیسم، به 6 سال ممنوعیت از تدریس محکوم نمودند.
هایدگر میگفت” تکنیک” انسان را در هستی خودخواه میکند و انسان در چهارچوب هستی جهان و حضور” خدا” نمی تواند مستقل و آزاد باشد. او میگفت هستی انسان یعنی آمادگی و در انتظار مرگ و نیستی و پوچی ، و انسان تنها موجودیست که در جستجوی معنی و دلیل هستی است. در هستی شناسی هایدگر، معنی اضطراب انسان پیرامون خود مهم است، و در مرکز بحث تجزیه و تحلیل هستی شناسی انسان، موضوع تجزیه و تحلیل مقوله” مرگ “قرار دارد. عنصر رابطه مهم انسان با مرگ مفهوم ترس است؛ ترس از مرگ غیرقابل اجتناب است. اینگونه حالات روحی انسان را هایدگر از کیرکگارد گرفت، و میگفت در لب پرتگاه تاریکی کامل، انسان معمولا به طرح پرسش “معنی هستی” میپردازد. وبهتر است انسان چوپان هستی گردد و بزرگترین وظیفه انسان کمک به هستی برای آموزش یک زبان برای بیان خود است. هستی یعنی” سرگردانی” میان خدا و فلسفه. زندگی در” حقیقت هستی” عیرممکن است. هستی انسان فقط در انتظار برای مرگ است. ترس و هراس انسان محدود است چون مرگش حتمی است. تنها “تجربه بنیادین” انسان در هستی، ترس است. فلسفه دیگر قادر به نجات بشر و تغییر شرایط زندگی انسان نیست. هایدگر میگفت فقط یک خدا میتواند انسان را نجات دهد.
هایدگر در جوانی زیر تاثیر هستی شناسی و افکار ارسطو،الهیات کاتولیکی، نئوکانتیسم، متدلوژی فنومنولوژیک هوسرل، و فلسفه استویی یونان باستان بود. از زمان ارسطو و افلاتون، فلسفه پرسش هستی شناسی و متافیزیکی “معنی هستی” را طرح نمود. معنی هستی در تاریخ فلسفه در آثار گوناگون متفکران،فیلسوفان، دانشمندان، پیامبران، و هنرمندان مورد بحث قرار گرفته. افلاتون زمان پیش از خود را، “نبرد غولها بخاطر هستی” مینامد. هستی نزد چینی ها، یونانیها، و در قرون وسطی،معنی دیگری داشت تا نزد انسان مدرن.
هایدگر میگوید تاریخ اندیشه اروپایی بعد از کوششهای افلاتون و ارسطو، بحث هستی شناسی را فراموش کرد و دنبال “علم و صنعت” رفت. او خواهان نوعی رابطه خاص انسان نسبت به جهان و هستی است و توصیه میکند که بهتر است با آغوش باز، بی خیال و خونسرد به جهان برخورد شود و قناعت بجای دنبال “اعمال اراده”رفتن، رعایت گردد، چون در وضعیت روحی بی خیالی و آرامش است که برای او” حقیقت هستی” آشکار میشود. انسان روی هستی و روی اتفاق حقیقت هیچ تاثیری نمیتواند داشته باشد. او فقط برای آن حادثه میتواند آغوش باز خود را آماده کند و موجب شود رابطه رضایت با جهان داشته باشد.
هایدگر میگفت هدف شناخت، “هستی انسان” نیست بلکه شناخت تمام هستی است. اگزیستنسالیسم هایدگر خلاف سارتر، انسانگرایانه نیست. برای ناگواری های هستی، انسان نیاز به صبر و تحمل دارد. هایدگر خواهان جدایی کامل – من از جهان ، و عین از ذهن، بود و میگفت انسان باید بر “خدا دوری” خود غلبه کند. در بحث هستی شناسی، پرسش مهم است و نه پاسخ، چون پرسش،” تقوای فکر” است، و از طریق مقوله مرگ، انسان متوجه محدودیت و گذرابودن عمر و حالت استثناء بودن خود میگردد. انسان، بهشت پیشین یونان باستان و زندگی در” حقیقت هستی” را در پایان دوره یونان باستان از دست داد.
گروه دیگری از بیوگرافی نویسان میگویند برای فهم یک متفکر بهتر است زندگی پیشین و محیط اطراف او را مورد توجه قرار داد. هایدگر سالهای جوانی را در کلبه ای چوبی در روستایی در جنوب غربی آلمان میان جنگل و تپه ها با یک ساده گی اسپارتی گذراند. از چاه آب میکشید،برای گرمی کرسی خانه اش،درون جنگل هیزم خرد میکرد، لباس چرمی روستایی فولکلوریک می پوشید، ساعتها در تنها قهوه خانه روستا با کشاورزان همدم میشد یا جلو کلبه چوبی اش می نشست و به حرکت ابرها و به قله کوههای آلپ خیره میگشت. شاید همه اینها بی تاثیردر طرح پرسش” معنی و هدف هستی” انسان و جهان نبوده باشند. او شاهد شکست آلمان در دو جنگ جهانی و نابودی فرهنگ بورژوایی و شهروندی در نبرد پولاد و آتش و دود و خون بود و تحصیلات دانشگاهی را در سن 20 سالگی با الهیات کاتولیکی آغاز نمود. بقول مارکسیست ها، ممکن است هستی شناسی اسطوره ای نیهلیستی وی بی تاثیر از تجربیات گذشته اش نباشد.
از جمله آثار هایدگر- زمان و هستی، متافیزیک چیست؟، ماهیت حقیقت، کانت و متافیزیک، افلاتون و حقیقت، نامه هومانیسم، تفکر چیست؟، هویت و اختلاف، صنعت و بازگشت، فلسفه هراکلیت، و غیره هستند. کتاب “کوره راههای چوبی” او، مجموعه مقالاتش پیرامون ادبیات و اشعار هلدرلین، ریلکه، گئورگه، بن، و تراکل است. در کتاب “راه مزرعه”، او شاعر بودنش را به نمایش میگذارد. در کتاب “تاریخ فلسفه”، او به اندیشه های یونان باستان تا زمان بعد از نیچه میپردازد. زبان دقیق و خاص هایدگر تا یک دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم ،روی ادبیات آلمان تاثیر خاصی داشت.
————————————–
لطفن اگر ممکن است مقاله فوق را ،همراه تصویری از- احمد فردید، کورمن، جلال آل احمد، مارتین هایدگر، یا هر سه منتشر کنید. با سپاس.
Martin Heidegger 1889-1976