مقاله شماره ٣٣ (١٨ بهمن ١٣٨٨)
رفيق گرامى خاورى
قطعا شما نيز با تارنگاشت “ياران ما” آشنا هستيد كه به همت “فراكسيون كمونيستى سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت)” انتشار مىيابد. اين تارنگاشت چهار سال است كه توسط جمعى از هواداران سازمان در «داخل كشور» ايجاد شده است.
نگارنده از طريق نوشتار سوم بهمن ١٣٨٨ اين تارنگاشت، با آن آشنا شدم. فعالين “ياران ما” در اين نوشتار نكته پراهميتى را مطرح ساختهاند. نكته پراهميت برشمرده شده، در ارتباط قرار دارد با مساله ايدئولوژىزدايى از جنبشهاى ماركسيستى كه زندهياد جوانشير آن را در “سيماى مردمى حزب توده ايران”، «اشغال» احزاب كارگرى و كمونيستى از درون مىنامد، كه برنامه شناخته شده ارتجاع جهانى و داخلى بوده و شناخت دقيق از آن و همچنين موضعگيرى در برابر آن، همانطور كه اين رفقا نيز برجسته مىسازند، از اهميت ويژه برخودار است.
فعالين هوشمند “ياران ما” در نوشتار خود درباره «بحران ايدئولوژيك» حاكم بر سازمان فدائيان اكثريت، مىنويسند: «از روزى كه رهبرى سازمان پروژه ايدئولوژىزدايى را آغاز نمود، در حقيقت با فاصله گيرى از ايدئولوژى رهايى كارگران و زحمتكشان، ايدئولوژى بورژوا- ليبرالى را بر سازمان حاكم ساخت. البته همچون سوسيال دموكراتها در لفافهاى از تعاريف بىمحتوا و نقش و نگارهاى سوسياليستى …
سازمان ما با كنار گذاشتن سوسياليسم علمى و روى برگرداندن از انديشههاى ماركس و لنين و ديگر انديشمندان جنبش كمونيستى- كارگرى ايران و جهان، تاكنون نتوانسته است جايگزينى براى آن انديشهها معرفى نمايد. هرچند كه ليبراليسم و حتى پارهاى از انديشههاى نئوليبراليستى بر انديشهها و تئورىهاى سازمان حاكم گشته، ولى ترس از طغيان بدنه سازمان، آنها را از اعلام علنى چنين رويكردى بازمىدارد. رهبران متحول شده ما تنها راه چاره را در حذف صورت مسئله و زدودن ايدئولوژى از پيكره سازمان يافتهاند. ايدئولوژىزدايى در حقيقت نام ديگر ماركسيسمزدايى است كه توسط ايدئولوگهاى بورژوازى در نيمه قرن بيستم ابداع گرديد.»
در ادامه، اين رفقا توجه را به ترفندى جلب مىكنند كه مدافعان “اقتصاد بازار” و مداحان حاكميت سرمايهدارى امپرياليستى در نبرد عليه جنبش كمونيستى جهانى در قرن پيش، در چارچوب “مكتب فرانكفورت” و تداوم آن در انديشه “پسامدرن” در خدمت وضع حاكم موجود در كشورهاى متروپل و پيرامونى ابداع كردند: «رهبران سازمان ما بجاى استناد به يافتههاى علمى انديشمندان كمونيستى و كارگرى، امروز آنچه را كه ايدئولوگهاى بورژوازى مانند هابرماس، گيدنز، شيلز، فريدمن و … در آكادمىهاى مراكز سرمايهدارى براى انحراف جنبشهاى سياسى- اجتماعى توليد مىكنند را ملكه ذهن خود ساختهاند. …»
“ياران ما” سپس «اتكاء به انديشههاى دشمنان طبقاتى جنبش كارگرى و مخالفين آشتىناپذير كمونيسم و نافيان جامعه سوسياليستى» را «با اين ادعا كه سازمان فدائيان خلق ايران (اكثريت) معتقد به سوسياليسم مىباشد، در تناقض بنيادين» ارزيابى كرده و آن را گوشزد مىكند.
براى اين رفقا، «بحران سياسى» حاكم بر سازمان فدائيان اكثريت در سالهاى گذشته، ريشه در ايدئولوژىزدايى از سازمان دارد. امرى كه موجب آن شده است كه «سازمان ما در اين چند سال اخير نتوانست رويكردهاى سياسى منسجمى را اتخاذ كند. ما همواره اسير و دنبالهروى حوادث بوديم. …». پيامد قانونمند سردرگمى نظرى، مستولى شدن «بحران تشكيلاتى» بر سازمان مىباشد.
رفيق خاورى گرامى، بايد از جسارت و صراحت بيان اين رفقا، از موضع قاطع و شناخت دقيق نظرى آنها از شرايط حاكم بر جنبش كمونيستى ايران، كه جنبش تودهاى ستون فقرات و تاريخ پرافتخار آن است، آرى بايد از اين موضع روشن و صريح بسيار آموخت! اين رفقا پاشنه آشيل پراكندگى نظرى و سياسى و سازمانى را نه تنها در سازمان فدائيان اكثريت، بلكه همچنين در جنبش تودهاى با روشنبينى برجسته و مطرح ساختهاند و بايد قدردان آنها بود.
آيا اين رفقا انگشت بر وضعى نگذاشتهاند كه به سرنوشت تاسفبار جنبش تودهاى و حزب توده ايران در دو دهه اخير نيز تبديل شده است؟ متاسفانه بايد به اين پرسش، پاسخى مثبت داد!
رفيق گرامى، اجازه دهيد در سطور زير، نگارنده نيز به صراحت و روشنى بيانِ اين رفقا پايبند باشد!
نگارنده به علل مختلفى ضرورى مىداند كه شما را در اين سطور، چنانكه در موارد ديگرى نيز، مورد خطاب قرار دهد. علت نخست آن، شناخت و احترامى است كه نگارنده درباره زندگى مبارزاتى شما كه عميقاً مورد احترام اوست، دارد. بيش از آنكه زندگى مبارزاتى شما و شخصيت احترام برانگيزى كه جانمايه آن را تشكيل مىدهد، خصلتى فردى و شخصى باشد، نما و تراشى از ساختار پرتراش جنبش عظيم تودهاى را تشكيل ميدهد، گوشهاى از تاريخ پرافتخار حزب توده ايران و جنبش كارگرى ميهن ما بوده و لذا بزرگداشت به حق از آن، بزرگداشت تاريخ همه مبارزان تودهاى است. طنين پرافتخار “نـه” رساى شما به مامور جلاد كشتار افسران تودهاى، ازجمله خسروى روزبه، درباره خواست او براى همكارى شما با رژيم واپسگراى شاهـ ساواكى در دوران اسارتتان در زندان ستمشاهى، براى هميشه در مسير طى شده تاريخ حزب پرافتخار توده ايران شنيده خواهد شد.
درست با توجه به اين نكته پراهميت است كه نگارنده، سطور كنونى را در خطاب به شما به رشته تحرير درآورده و تا برطرف شدن ابهام و از بين رفتن گمانه زنىها، ادامه خواهد داد.
وضع حاكم بر حزب توده ايران را بايد با آموزش از رفقاى پيشگفته، «ايدئولوژىزدايى كه نامى براى ماركسيمزدايى» است، ناميد. روند فاجعهانگيزى كه در دوران مسئوليت شما راه به زندگى حزبى يافته و در شرف تثبيت شدن است. فاجعهاى كه مىتواند به برباد رفتن گذشته پرافتخار شما نيز بانجامد.
نكته دوم دومى كه بر ضرورت مورد خطاب قرار دادن شما در اين نوشتار تاكيد دارد، امكان يگانهاى است كه شما در اختيار داريد براى دفع خطر پيشگفته و كوشش براى برطرف ساختن پراكندگى نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى و حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران.
ترديدى وجود ندارد كه كليد برپا شدن امكان گفتگو و جدل صميمانه و علمى- انقلابى ميان تودهاىها تنها در دست شما قرار دارد. ترديدى وجود ندارد كه چنانكه شما با فراخوانى از همه تودهاىها بخواهيد در چنين گفتگويى شركت كنند، آنانى كه در آن شركت نكنند و يا مغرورانه خود را مورد خطاب نپندارند، خود را به مثابه عناصر غيرتودهاى افشا و منفرد خواهند كرد. ترديدى وجود ندارد كه در چنين صورتى هيچ تودهاى صادق نمىتواند با سكوت خود و شركت نكردن در بحث و جدل رفيقانه و علمى- انقلابى، عملاً خواستار تداوم در پراكندگى نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى باشد. وضعى كه خواست و برنامه ارتجاع داخلى و جهانى را تشكيل مىدهد.
با انتشار فراخوان شما، شيوه بكارگرفته شده توسط نيروهاى واپسگرا و سازمانهاى امنيتى داخلى و خارجى براى تداوم پراكندگى نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى خنثى خواهد شد.
ترديدى وجود ندارد كه با انتشار فراخوان شما، ديگر كسى نمىتواند خود را به ريا تودهاى بنامد و يا خود را در پشت نظريات گذشته حزب توده ايران و يا در پس نام رهبران سابق آن پنهان سازد. ترديدى وجود ندارد كه ديگر كسى نمىتواند با طرح نظريات انحرافى و نافى «انديشه ماركس و لنين و ديگر انديشمندان كمونيستى- كارگرى ايران و جهان» كه رفقاى “ياران ما” پيامدهاى تلخ آن را گوشزد مىكنند، مدعى دفاع از سوسياليسم علمى بوده و يا با تاريخنويسى هدفمند براى حزب توده ايران، براى خود اعتبار دست و پا كند.
ازاينروست كه بايد بارى ديگر بر اهميت كليدى نقش شما براى برطرف ساختن پراكندگى نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى، انگشت گذاشت و آن را برجسته ساخت.
اميد مىرود با ارزيابىاى كه در اينجا مطرح شد كه برآيند نظريات مطرح شده بسيارى از تودهاىها است و يا مىتواند باشد (براى نمونه نگاه شود به آخرين ابرازنظر توسط “حميد” در “تودهاىها”)، نتواند كسى در آينده مدعى گردد كه بر اهميت كليد در اختيار شما براى برپايى وحدت نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى پىنبرده بوده است.
نكته سوم پراهميت ديگرى كه مورد خطاب قرار دادن شما را اجتناب ناپذير مىسازد، از اهميت عملكردى در پراتيك انقلابى براى حزب توده ايران برخودار است. مطلب را بشكافيم:
وضع نظرى حاكم بر جنبش تودهاى اجازه مىدهد از ديدگاه تئوريك، ريشه پراكندگى نظرى حاكم بر جنبش تودهاى را در ناروشن بودن نقطه آغاز بحث ارزيابى نمود. بحثى كه بايد آگاهانه و هدفمند براى ارزيابى وضع طبقاتى حاكم بر جامعه و شناخت منافع طبقه كارگر و ديگر زحمتكشان شهر و روستا و همچنين لايههاى ميانى ميهن دوست و آزادىخواه ميان تودهاىها برگزار شود، تا از درون آن، امكان كشف و استخراج مشترك وظيفههاى روز و تعيين اولويتها بوجود آيد.
ناروشن بودن نقطه آغاز بحث نزد گردانهاى متفاوت در جنبش تودهاى، موجب آن شده است كه با تكيه غيرمستدل بر وظيفههاى روز در اين جنبش، نتواند پراتيك منسجمى توسط جنبش تودهاى در خيزش انقلابى مردم در دوران كنونى مطرح گشته و مبتنى بر استدلال دقيق علمى درستى آن مستدل شود. وضعى كه امكان سواستفاده دشمن طبقاتى را بوجود آورده و تقويت مىكند.
براى نمونه در جنبش تودهاى موضعهايى وجود دارند كه مسئله “اتحاد” را در شرايط كنونى به درستى “تضاد عمده” در جامعه اعلام و آن را برجسته مىسازند، اما درباره درونمايه و سرشت چنين اتحادى موضع روشنى اتخاذ نكرده و موضع خود را مستدل نمىسازند. يا گردانهاى متفاوت، بر اين يا آن مضمون و درونمايه “اتحاد” انگشت مىگذارند و در نتيجه و به طور عملى در كنار اين يا آن لايه از طبقات و نيروهاى اجتماعى قرار مىگيرند و برپايى اتحادهاى متفاوتى را ضرورى مىپندارند. در اين روند اغلب منافع آنى و آتى طبقه كارگر كه از منافع كل جامعه دفاع مىكند (مانيفست كمونيستى)، در برخى از نظريات اصلاً مطرح نشده و لذا كلاً مورد بىتوجهى و بىمهرى قرار مىگيرد. وضعى كه همانطور كه بيان شد، زمينه سواستفاده دشمن طبقاتى را بوجود آورده است.
اين در حالى است كه به طور قانونمند و با پايبندى بر موازين انديشه ماركسيستى- تودهاى توسط همه گردانهاى تودهاى، امكان اتخاذ نتيجهگيرىهاىِ بكلى متضاد در جنبش تودهاى از تصور دور مىباشد. براى نمونه نمىتواند در جنبش تودهاىِ پايبند به انديشه علمى و نظريات ارايه شده انديشمندان بلامنازع تودهاى، به ويژه پايبند به نظريات صريح و موشكافانه زندهياد احسان طبرى، يك گردان در ارزيابى از وضع حاكم بر جامعه به نتايجى نايل شود كه برپايه آن، جاى خود را در كنار لايهاى از حاكميت بشدت ضدكمونيست كنونى در ج ا ايران، جايگاهى درست ارزيابى كند و ديگرى جاى خود را در كنار نيروهاى شديداً ضدكمونيست و سلطنتطلب بداند و آن را تجويز كند.
چنين وضعى با “اختلاف نظر” ميان انديشههايى كه پايبند به اسلوب مشترك ارزيابى و بررسى علمى و همچنين پايبند به اصول مبانى انديشه ماركسيستى- تودهاى مىباشند، هم جنس نيست و رابطهاى ندارد. نمىتوان اين وضع را وضعى “طبيعى” و در چارچوب “تفاوتها و تكثر نظر” ارزيابى نمود كه انديشمندان “مكتب فرانكفورت” و مدافعان پسامدرن آن تبليغ مىكنند و رفقاى “ياران ما” آنها را در نوشتار خود برجسته ساختهاند.
ظاهراً در اين پراكندگى نظرى، يك “گير” و ناروشنى تئوريك وجود دارد. لذا بايد در ابتدا درباره آن به نتيجه مشترك نايل شد.
نگارنده ترديدى ندارد كه وضع موجود در جنبش تودهاى و پراكندگى اين چنانى داراى عللى نيز مىباشد كه بايد آن را ناشى از اقدامات هدفمند دشمن طبقاتى و سازمانهاى امنيتى آن در ايران و خارج از ايران ارزيابى نمود. درست با توجه به جنبه اخير از واقعيت مبارزه طبقاتى است، رفيق گرامى خاورى كه بايد بر نقش پراهميت شما انگشت گذاشت. نمىتوان تنها با بيان اينكه «توطئه است!» مطلب را تمام شده دانست و به كنج خانه خزيد و يا با بستن در بر روى ديگران گويا خطر را برطرف ساخت. در اين زمينه نبايد به شيوه شناخته شده دشمن در ارتباط با “نرم” كردن رهبران احزاب كارگرى و كمونيستى بىتوجه بود كه زندهياد جوانشير آن را در “سيماى مردمى حزب توده ايران” «اشغال حزب از درون» مىنامد و گرباچف و ديگران نمونههاى تلخى براى آن هستند. مخالفت بجاى شما براى «انتقال مركز حزب به غرب» كه بابك اميرخسروى در ديدار با شما و رفيق نديم و نگارنده در پيش از برگزارى پلنوم هيجدهم در جلسه “كميته برون مرزى” مطرح ساخت، ريشه در شناخت شخص شما از خطر اشغال حزب از درون» داشت.
مخالفت با شركت همه تودهاىها در چنين گفتگو و جدل رفيقانه و علمى- انقلابى حتى با برداشت غيرديالكتيكى “هاتف رحمانى” (“نويد نو”، اول فروردين ١٣٨٧، نگاه شود به http://www.tudeh-iha.com/?p=1040&lang=fa) كه مايل است بحث را در كلوبى در بسته انجام دهد كه كليد آن را در جيب جليقه خود مىپندارد، نه تنها از نظر تقسيم تودهاىها به “خودى” و “غيرخودى” قابل تائيد نيست و موضعى درغلطيده در سطح است؛ نه تنها اين نظر عملاً بيان ناتوانى در شركت در بحث است، بلكه درست اقدامى است در خدمت برنامه ايجاد پراكندگى در جنبش تودهاى. اين برداشت امكان افشاى عناصر ناخلف و نفوذى را در جنبش تودهاى از اين طريق مسدود مىسازد كه آنها را از پيروى كردن از فراخوان شما براى شركت در بحث، مبرا اعلام مىكند.
همانطور كه در نوشتار “گفتگويى با مدعيان” (كه آدرس آن در سطور پيش ارايه شد) نشان داده شده است، نمىتوان ناتوانى در شركت در بحثى صميمانه، علمى- انقلابى را از اين طريق نفى و گويا جبرانم كرد كه با تكيه يك سويه به «موازين اساسنامه»، انديشه تودهاى را در مالكيت خود پنداشت. هاتف رحمانى بايد مستدل سازد كه برپايه كدام ضرورت مبارزاتى در جنبش تودهاى- كمونيستى ايران، درونمايه و مضمون نظريات تودهاىها در شناسايى حق آنها در تودهاىبودن، فاقد ارزش معنوى- اخلاقى و همچنين تئوريك و سياسى است. با كدام استدلال هاتف رحمانى ديالكتيك وحدت نظرى و سازمانى را براى شناسايى و تعريف تودهاى بودن اين يا آن رفيق، نفى مىكند و بىارزش مىپندارد؟
چنين شيوه غيرعقلايى و متضاد با پراتيك چندين ده ساله تاريخ حزب توده ايران تنها و تنها در خدمت تحقق يافتن برنامه ارتجاع داخلى و جهانى است كه خواستار تداوم و تشديد پراكندگى نظرى و سازمانى در جنبش تودهاى مىباشد، زيرا شانس خود را در سياست “تقسيم كن و حكومت كن” شناخته و در طول تاريخ آن را در جهان تجربه كرده است.
نقش پراهميت شما رفيق گرامى خاورى در ايجاد سد براى «اشغال حزب از درون»، با استدلال فوق به اثبات مىرسد و با اقدام مثبت و فعال و خلاق شما در برپايى گفتگو و جدل رفيقانه و علمى- انقلابى در جنبش تودهاى تحقق خواهد يافت. اقدامى با هدف برطرف ساختن پراكندگى نظرى وسازمانى در جنبش تودهاى كه قادر است كوششهاى دشمن طبقاتى را افشا و برملا ساخته و عناصر نفوذى را خنثى سازد.
«…
جوينده را حق است كه بانگ كند.
بگذار آن را ديوارهاى گنگ
و بتهاى چوبينه
نشنوند.
عصبها و قلبها مىشنوند.
مدام بر درهاى بسته كوفتيم:
– بـگشايـد!
…»
احسان طبرى، “شعر و رويا”، از ميان ريگها و الماسها
رفيق گرامى، نگارنده نوشتارهاى خود را پيش از انتشار به شماره فاكسى كه از شما در اختيار دارد، ارسال كرده و تا زمانى كه اين شماره فعال باشد، خواهد كرد. كوشش براى صحبت تلفنى با شما و مطمئن شدن از آنكه نوشتارها به دست شما مىرسد، در اين اواخر ديگر ممكن نشده است. شما ديگر و برخلاف گذشته كه با شنيدن صداى نگارنده، گوشى را بر مىداشتيد، چنين نمىكنيد. علت آن ناروشن است. روشن نيست كه نمىخواهيد و يا نمىتوانيد به تلفن پاسخ دهيد. در صورت اينكه نمىتوانيد به تلفن پاسخ دهيد، علت آن در ابهام قرار دارد. معلوم نيست علت، حال مزاجى شماست كه اميد مىرود كماكان خوب بوده و شما از سلامتى كامل برخورداريد و يا علل ديگرى را بايد دليل ناتوانى شما در پاسخ به تلفن دادن گمان نمود؟
تمنا دارم از حال مزاجى خود نگارنده را مطلع سازيد.
خلاصه نوشتار: برخورد به ايدئولوژىزدايى در حزب توده ايران و جنبش تودهاى با توجه به نظريات “ياران ما” و نشان دادن نقش رفيق على خاورى در اين مبارزه.
نوشتار پيش از انتشار و تدقيق نهايى در تاريخ ١٧ بهمن ١٣٨٨، ٥ فوريه ٢٠٠٩ در اختيار رفيق خاورى گذاشته شد.