مقاله شماره: ۲۱ ( ۱۵ اردیبهشت ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5683
برپايي چادر حزب توده ايران در روز اول ما مه در شهرهاي مختلف در كشورهاي خارجي جايگزين براي حق حزب طبقه كارگر ايران نيست، تابلوي خود را در ايران نيز برافرازد و با مردم در تماس و تبادل نظر باشد. اما بهره گيري از اين امكان در خارج از كشور نيز وظيفه اي جدي است. ديروز، در چنين روزي گفتگوهاي سودمندي ميان توده اي ها برقرار بود كه در برخي از آن ها شركت داشتم.
در اين گفتگوها سه نكته مورد توجه بيش تر قرار گرفت كه مي خواهم آن ها را از منظر خود بازتاب دهم.
١- مساله ي اسلوب مبارزه با سياست ارتجاع داخلي و خارجي براي پاره پاره كردن حزب توده ايران؛
٢- مساله ي تعريف و جايگاه سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران؛
٣- مساله خطر تجاوز امپرياليستي.
١– مساله ي اسلوب مبارزه با سياست ارتجاع داخلي و خارجي براي پارهپاره كردن حزب توده ايران
در بحث توافق برقرار شد كه اسلوب انديشه و شناخت حزب توده ايران، اسلوب ديالكتيك ماترياليستي استكه بانيان سوسياليسم علمي، ماركس- انگلس و لنين آن را پايه ريخته اند و توسط انديشمندان بعدي، ازجمله زنده ياد احسان طبري تدقيق يافته است. روندي كه ادامه دارد و به گفته طبري «بي انتها»!
توافق برقرار شد كه اسلوب ماترياليسم ديالكتيكي، و شناخت ماترياليسم تاريخي متكي بر اين اسلوب كه انديشه و ايدئولوژي حزب طبقه كارگر ايران را در اساسنامه و برنامه انقلابي آن تشكيل مي دهد، ارتباطي با انديشه ي “ماركسيسم ايراني” ندارد كه ازجمله ظاهراً فرخ نگهدار آن را مطرح مي ساخته.
اين انديشه كه جديد نيست، اما كوشش جديد انديشمندان بورژوازي در مبارزه با ماركسيسم- لنينيسم و شكل جديد مبارزه ي ضد كمونيستي است، انديشه ي سوسيال دمكرات راست را تشكيل مي دهد كه در چارچوب بحث هاي اطاق هاي فكر بورژوازي با عنوان «خوانش جديد ماركس» نوسازي شده و توسط برخي ازنظريه پردازان ايران مانند شيدان وثيق و ديگران مطرح مي شود. اين انديشه مي كوشد سرشت انقلابي انديشه ي ماركسيست- لنينيستي را از اين طريق نابود سازد كه اول- وحدت ماركسيسم و لنينيسم را نفي كند، و دوم- ماركسيسم را به بحثي آكادميك بدل سازد.
براي نمونه فيلسوف فرانسوي آلت هوسر مدعي است كه نه انسان تاريخي، بلكه «مناسبات توليدي حاكم (وروابط ايدئولوژيك- سياسي حاكم بر جامعه) فاعلان واقعي» را در جامعه و تاريخ تشكيل مي دهند (ورنرزپمان، شولاستيك به جاي پراتيك – جهان جوان ٢٩ آوريل ٢٠١٨).
اين برداشت و انديشه ي مكانيكي را مي خواهد «خوانش جديد ماركس» به ماركس نسبت دهد كه ازجمله در تزها درباره ي فويرباخ با قاطعيت، بلاترديد با ماترياليسم مكانيكي بريده، و انسان- فاعل تاريخي و«پراتيك انقلابي» آن را تكانه ي رشد ترقي خواهانه جامعه اعلام كرده است. بر پايه اين برش تاريخي از«ماترياليسم قديمي»، بانيان سوسياليسم علمي علم ماترياليسم ديالكتيك را براي اولين بار پايه ريزي كردند!
بدين ترتيب در بحث اين توافق برقرار شد كه پايبندي توده اي ها به اسلوب شناخت ديالكتيك ماترياليستي براي شناخت پديده هاي اجتماعي و طبيعي، شناخت شرايط مبارزه ي سياسي- انقلابي حزب توده ايران، حلقه ي واسط و ملات وحدت نظري- تئوريك ميان توده اي ها را تشكيل مي دهد كه نمي توان بر سر آنبه بحث پرداخت و آن را مورد پرسش پوشيده و يا علني قرار داد.
كوشش هاي گذشته در اين زمينه هميشه ناموفق از كار درآمده و به ابزار سواستفاده ي دشمن طبقاتي، ارتجاع جهاني و داخلي براي پاره پاره كردن حزب توده ايران بدل شده است. كوشش كنوني سوسيال دمكراتيك آن را نيز بايد در خارج و در داخل حزب توده ايران افشا و خنثي شود.
ارزيابي مبتني بر زاويه نگرش انسان تاريخي به پديده
بر خلاف ضرورت وچود وحدت نظري- تئوريك در حزب توده ايران كه بر پايه وحدت در اسلوب شناخت از واقعيت و پديده ايجاد مي شود، وجود ارزيابي هاي مختلف از سرشت و جايگاه پديده ي مورد بررسي در لحظه ي تاريخي، نزد توده اي ها امري طبيعي و سودمند است.
بازتاب پديده را در ذهن انسان، لنين شكل بروز ماده ارزيابي مي كند. فقدان بازتاب، به معناي نفي وجود پديده است. اين بازتاب كه در تئوري انعكاس توضيح داده مي شود، موضوع مساله ي پراهميت شناخت پرسويه ي بودن پديده و درك ديالكتيكيِ آن است – در نظرات آموزگار توده اي ها احسان طبري در ارتباط با “آينه ها” و همچنين در كتاب با همين نام كه فيلسوف آلماني هولس نگاشته است -.
تفاوت ميان برداشت مكانيكي از ماده كه برداشت از ظاهر پديده است، با برداشت ماترياليست ديالكتيكي از آن كه با شناخت سويه هاي مختلفِ پديده به طور عام و از پديده ي طبيعي و يا اجتماعي به طور خاص انجام مي شود،انسان به درك مضمون پديده دست مي يابد.
مي كوشند كليت وجود انسان را به جمع عددي سيستم هاي بيولوژيك- فيزيكي- شيميايي و روحي انسان خلاصه سازند. تعريف ماركسيستي از شخصيت انسان اما انسان را به مثابه موجودي بيو- روحي- رواني-اجتماعي (بيو- پسيكو- سوسيال) ارزيابي مي كند كه در آن، عنصر اجتماعي براي درك شناخت از انسان ومضمون انسانيت تعيين كننده است.
رابطه ي روحيِ فرد انسان، بدون درك رابطه ي جامعه شناختي فرد و جمع در جامعه ي انساني غيرقابل دسترسي است. پديدار شدن «انسان اجتماعي» در روند رشد ماده ي زيستمند، گذار هستي زيستمند اززندگي گروهي- حيواني به مرحله رشد كيفي والاتر «آدميت» انسان اجتماعي است. زنده ياد احسان طبري اين نكته را در نوشتارهاي بسياري خاطر نشان مي سازد!
چگونگي تحقق يافتن اين روند را اسلوب ديالكتيكي بررسي مشخص – ديالكتيك مشخص – مي آموزاند كه نگارنده زواياي آن را از كتاب تاريخ و ديالكتيك، اثر لئو كفلر، فيلسوف لهستاني- اتريشي آموختم. براي اينآموختن به ترجمه كتاب پرداختم كه در كتابخانه ي صفحه توده اي ها قابل دسترسي است و بايد در چاپ بعدي تدقيق گردد.
طبق تئوري بازتاب، و مبتني بر جايگاه انسان نظاره گر مشخص در جامعه (و يا جايگاه مكانيكي آينه ها)، زاويه هاي بازتاب واقعيت- پديده ي اجتماعي و طبيعي در ذهن انسان متفاوت است. اين تفاوت امكان مي دهد سويه هاي متفاوت پديده شناخته شود و با به كار گرفتن آن در بررسي، رابطه ميان سويه ها را دريافت و مضمون پديده شفاف گشته و سرشت آن تبلور يابد. از اين طريق كليت پديده به مثابه يك واقعيت درك ميشود.
انديشه غيرديالكتيكي كه مساله ي بازتاب را نيز به طور مكانيكي درك مي كند، زاويه ديد هر انسان و يا آينه را مطلق مي سازد. و بر اين پايه، مضمون پديده را «يا اين جور و يا آن جور» و لذا انحرافي درك ميكند. سرشت خرده بورژوازي و يا بورژوازي بزرگ و يا اصلاح طلب را در لايه هاي حاكميت، و يا طبقه ي كارگر را در نظام سرمايه داري حاكم بر ايران مطلق مي سازد و وظيفه ي حزب توده ايران را دنباله روي از اين يا آن و يا ديگري اعلام مي كند. راست روي و “چپ روي” ناشي از اين برداشت مطلق گرانه و يك سويه از واقعيت است.
حالا اين انديشه ي يك سويه و معيوب كه مي خواهد اسلوب مكانيكي خود را مقبول توده ها سازد، پايبندي به آن را عين دمكراسي نيز اعلام مي كند و آن را نشان كثرت نظر و تكثر در جامعه مي داند كه گويا دستاورد فرهنگي بزرگ دوران تمدن است كه انديشه ي مكانيكي به آن نايل شده، «توتاليتاريسم» و «جامعه بسته»را به قول پوپر پشت سر گذاشته و به “دمكراسي” بي كران و ماوراي طبقاتي دست يافته است!
برداشت ماركسيستي- توده اي امكان سودمند وجود زاويه هاي مختلف ديد انسان را به پديده، اهرم پرتوان براي درك همه جانبه پديده ي مورد بررسي ارزيابي مي كند. از اين رو انديشه و كار جمعي را براي تودهاي ها به مثابه ي اهرم انقلابي تغيير شرايط ضروري ارزيابي مي كند. آن را ريشه ي سرشت انساندوستانه و رهايي بخش برداشت ناشي از انديشه و پراتيك جمعي مي داند كه شناخت هرچه دقيق تر انسان را از واقعيت ممكن مي سازد.
دمكراتيك بودن پايبندي به توجه به ديدگاه و ارزيابي ها متفاوت از پديده ي سياسي- اجتماعي، پيامدسرشت ترقي خواهانه و علمي تئوري بازتاب است، پيامد سرشت انقلابي آن است كه در خدمت تغيير شرايط حاكم عمل مي كند.
اين در حالي است كه “دمكراسي” مورد نظر ماترياليسم مكانيكي از اين رو ضدانقلابي است، زيرا خواستارحفظ شرايط حاكم است. زيرا در جستجوي علل علّي پديدار شدن پديده نيست. بي جهت هم نيست كه پوپر،جامعه كمونيستي كهن را همان قدر غيردمكراتيك و «توتاليتر» ارزيابي مي كند، زيرا در آن مصالح جمع و گونه ي انساني سلطه داشته است كه «رشد فرد انسان به مثابه شرط رشد آزاد جامعه انساني» كه ماركس به عنوان سرشت جامعه كمونيستي آينده اعلام مي كند نيز گويا غيردمكراتيك و «توتاليتر» است، زيرا يك«افسانه بزرگ و اتوپياي دست نيافتني است» (پوپر).
با چنين برداشت از تكثر زاويه ديد و نگرش به سويه هاي متفاوت پديده است كه ضرورت آزادي بيان و عقيده و وجود شرايط دمكراتيك و سازنده در جامعه و در حزب طبقه كارگر به اصلي خدشه ناپذير تبديل مي شود. تنها با كمك اسلوب پيش گفته ديالكتيك ماترياليستي و وجود امكان ابراز نظر آزاد و دمكراتيك، شرايط ايجاد وحدت مشتركِ شناخت علمي و توافق همه جانبه و ديالكتيكي از مضمون پديده به وجود مي آيد.
نياز جنبش توده اي و حزب توده ايران، حزب طبقه كارگر ايران به فضاي بحث و تبادل نظر در حزب طبقه كارگر ايران از درك اسلوب ديالكتيك ماترياليستي ناشي مي شود. نادرستي شيوه ي سكوت و پنهان داشتن نظرات خود در پشت انواع بهانه هاي ظاهري كه به آن لباس اساسنامه اي و يا امنيتي و انواع ديگرپوشانده مي شود، از چنين پايه نظري- نئوريك مكانيكي برخوردار است. مبارزه توده اي ها براي بازگرداندن شيوه كاركرد انقلابي به حزب توده ايران كه با شكستن اسلوب سكوت متكبرانه عملي مي شود،و به ضرورت تاريخي عاجلي بدل شده است، بر اين پايه مستدل و ضروري مي گردد و مبارزه اي است عليه انواع انحراف هاي چپ و راست روانه در جنبش كارگري ميهن ما.
٢ – مساله ي تعريف و جايگاه سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران
تعريف سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران كه در گفتگو ها بلافاصله مورد تاييد قرار گرفت، متكي به برداشت نظري- تئوريك پيش گفته است كه البته در گفتگو با اين دقت و وسعت مطرح نشد و نمي توانست مطرح گردد.
تعريف سياست مستقل طبقاتي حزب توده ايران، به نقل از كتاب باليني توده اي ها، «برنامه حداقل كارگري» اعلام شد. برنامه اي كه داراي دو بند است. «وظايف دمكراتيك و سوسياليستي حزب تودهايران»!
به گفته زنده ياد جوانشير، دبير كميته مركزي حزب توده ايران در سيماي مردمي حزب توده ايران، برنامه حداقل كارگري، برنامه سوسياليستي نيست. برنامه اي دمكراتيك است.
اما از آن جا كه حزب طبقه كارگر ايران در مبارزه براي حقوق دمكراتيكِ زحمتكشان و همه ي توده هاي مردم ميهن ما پيگير است و با پايبندي و جانبداري بي خدشه خواستار تحقق بخشيدن به حقوق آن ها است، مبارزه ي دمكراتيك با مبارزه ي سوسياليستي و مبارزه ي رهايي بخش ملي پيوند مي خورد.
مبارزه ي دمكراتيك از تغيير قانون كار به تفهيم ضرورت گذار از نظام سرمايه داري فرامي رويد،ضرورت مبارزه سنديكايي به آگاهي براي مبارزه سوسياليستي ارتقا مي يابد و كارگر زحمتكش يدي و روشنفكر آزادي خواه به انقلابي ماركسيست- توده اي بدل مي شود. روند تحكيم آگاهي طبقاتي چنين است!
بدون پذيرش برنامه حداقل كارگري براي حزب توده ايران، همكاري جمعي براي نبرد مشترك، با مشكلات روبرو خواهد شد. بايد نخست علل علّي نظري- تئوريك اين مشكلات را جستجو و بر طرف ساخت، تاوجود ارزيابي هاي متفاوت از پديده و شرايط حاكم سياسي و امكان ها درباره ي چگونگي تحقق بخشيدن به برنامه حداقل كارگري، به اهرم توانايي مبارزه ي توده اي ها بدل گردد و نه به ابزار پاره پاره كردن بازهم بيش تر آن ها!
متاسفانه براي اولين بار با پديده ي جديدي در پاره پاره شدن حزب توده ايران در گفتگوها در شهري كه به آن رفته بودم آشنا شدم. در گفتگو با اين رفقاي ترديدي براي من باقي نماند كه علت چنين تشتت ها و انحراف ها، شيوه ي برخورد غير سازنده مسئولان حزبي به نياز گفتگوها در حوزه ها و جلسه هايحزبي است.
من نمي دانم كه رفقاي گرامي محمد اميدوار و نويد شمالي كه در كلاس هاي درس دانشگاهي و يا دركنفرانس هاي بين المللي با توانايي مواضع خود را توضيح مي دهند و تفهيم مي كنند، چرا از گفتگو با توده اي ها و شركت در حوزه هاي حزبي و جلساتي كه مي توان سازمان داد، نظرات خود را مطرح و مستدل نمي سازد؟
٣– مساله خطر تجاوز امپرياليستي
به علت اهميت و مبرميت اين بخش از مضمون گفتگوها، بخش زير با تغييراتي به صورت سخن روز در روز ١٤ ارديبهشت ١٣٩٧ انتشار يافت. در اين جا تنها براي كامل بودن سخن اضافه مي شود.
بحث را از مساله ي سوم آغاز كنيم كه مبرميت آن به علت توطئه هاي خارجي عليه امنيت ايران،انكارناپذير است.
دو جنبه مبارزاتي- كاركردي براي فعاليت توده اي ها در گفتگوها مطرح شد.
يكي- كوشش براي تجهيز نيروهاي صلح طلب در جهان و ايران عليه توطئه تجاوزگري پوشيده و علني-نظامي امپرياليسم. وظيفه اي كه با هشياري از طريق انتشار بيانيه گروهي از مبارزان فعال در ايران پساز حمله تبهكارانه آمريكا، انگليس و فرانسه به سوريه به بهانه دروغين و شرم آور به كار بردن سلاح شيميايي توسط دولت سوريه آغاز شده است.
در كنار انتشار و توسعه اين كوشش ميهن دوستانه ي مبارزان در ايران كه قطعاً آن جا هم ادامه خواهد يافت، اكنون در خارج از كشور بايد همه ي نيروهاي صلح طلب را تجهيز نمود. بايد خطر ادامه جنگ عليه مردم سوريه و توسعه آن به سرزمين ايرانيان را براي مردم جهان برملا ساخت و نشان داد كه چرا اين اقدام تبهكارانه گامي است در جهت برپايي جنگ سوم جهاني.
بايد نشان داد كه نظام سرمايه داري امپرياليستي كه با بحران تعميق يابنده روبروست، هر روز بيش تر به سوي راه حل تبهكارانه جنگ براي نجات از بحران حركت مي كند. انتخاب ترامپ در آمريكا به عنوان رئيس جمهور، دولت نظامي حاكم بر اين كشور، چنان كه بحران كشورهاي امپرياليستي مانند انگليس وكوشش امپرياليسم فرانسه براي نابودي دستاوردهاي زحمتكشان در اين كشور، چنانچه كوشش نتانياهو، سلطان عربستان و تركيه و .. همه در اين سو است كه ارتجاع جهاني براي حل مشكلات خود راه حل برپايي جنگ جهاني را دنبال مي كند.
امپرياليسم مي كوشد كوشش صلح آميز «تجارت آزاد جهاني» را كه ازجمله در پروژه ي «راه جديدابريشم» توسط جمهوري خلق چين دنبال مي شود، با جنگ جهاني خنثي سازد. مقايسه ي كشتار ٣٠٠بازرگان مغول توسط محمد خوارزمشاه با شرايط كنوني در جهان گامي همه جانبه و دقيق نيست، اما مردم ميهن ما تجربه تلخ بي توجهي حاكمان به شيوه ي صلح آميز در روابط ميان خلق ها و تجاوزگرانه را كه منافع حاكمان را تامين مي كند، در خاطره ي تاريخي خود دارند.
جنبه ي دومي كه در اين ارتباط بايد مورد توجه قرار گيرد، اشاره به بي توجهي حاكمان به سياست ميهن دوستانه و صلح آميز در شرايط كنوني در ايران است كه روي ديگر سياست تجاوزگرانه امپرياليستي راتشكيل مي دهد.
در گفتگوها ارتباط مبارزه ضد امپرياليستي و ضد ارتجاع حاكم و نظام سرمايه داري وابسته در ايران برجسته شد. نشان داده شد كه رژيم ديكتاتوري ولايي كه مجري برنامه اقتصاد سياسي ديكته شده توسط امپرياليسم در ايران است، داراي منافع “طبيعي” مشترك با سرمايه داري جهاني است. لذا دعواي آن ها برسر تقسيم سهم خود از غارت منابع متعلق به مردم ميهن ما و نسل هاي آينده ساكن سرزمين همه ي خلقهاي ايراني است.
امپرياليسم جهاني مي كوشد با تشديد فشار بر حاكمان ديكتاتور در ايران، “برجام” جديدي را به مردم ميهن ما تحميل كنند و وابستگي نواستعماري ايران را به اقتصاد سرمايه داري تشديد كند. ارتجاع حاكم بر ايران و رژيم ديكتاتوري داعش گونه آن نيز كه مانند همتاي خود در عربستان مردم را به شلاق مي كشد و در زندان ها زجر كش مي كند و روزانه به قتل مي رساند و اعدام مي كند، با شيوه هاي مشابه و با سياستي ماجراجويانه پاسخ مي دهد و منافع مردم ميهن ما و صلح در منطقه را به خطر مي اندازد.
دفاع از حق حاكميت ملي مردم سوريه كه فدراسيون روسيه با جسارت و هشياري قابل تحسين آن را به طور علني و با برجسته ساختن دفاع از منشور سازمان ملل متحد دنبال مي كند، از جنسي ديگر است وهدف ديگري را دنبال مي كند از آنچه رژيم ديكتاتوري در ايران دنبال مي كند. روسيه با سر بلند و از موضعي بالا مي كوشد حق حاكميت مردم سوريه و دولت ملي آن را منطبق با قوانين بين المللي حفظ كند، نظام وابسته به اقتصاد امپرياليستي در ايران مي كوشد صحنه نفوذ خود را توسعه دهد و ايدئولوژي اسلام ارتجاعي خود را صادر كند. سياست روسيه بدون ترديد در جهت حفظ منافع ملي اين كشور قرار دارد. آيامي توان توسعه اسلام ارتجاعي داعش گونه رژيم ديكتاتوري در ايران را با آن هم جنس ارزيابي كرد؟پاسخ منفي است! اين به اين معنا نيست كه مردم ميهن ما نبايد از منافع ملي مردم سوريه دفاع كنند. اين دفاعبايد انجام شود و آن جا كه ضروري و ممكن است، دفاعي نظامي نيز باشد. چنين همبستگي اما با سياست ماجراجويانه رژيم ديكتاتوري ولايي هم جنس نيست.
بدين ترتيب، سياست ضد مردمي رژيم حاكم در ايران در شكل ماجراجويانه كنوني آن به ابزار تشديد فشاربه مردم ميهن ما بدل شده است و خطر تجاوز و دستبرد امپرياليستي را در منطقه تشديد كرده است. از اينروست كه وحدت مبارزه ضد امپرياليستي و ضد نظام وابسته به اقتصاد امپرياليستي در ايران و شكل ديكتاتوري حاكميت آن، كه در بحث ها مطرح شد، قابل درك مي شود.
انتقال اين شناخت و درك به صحنه تبليغات عليه خطر جنگ در ايران و خارج از كشور، به حزب توده ايران و مبارزه ي ميهن دوستانه مبارزان كمك مي كند قادر به تجهيز نيروهاي حامي صلح در ايران و جهان گردند. همزمان مانع آن خواهد شد كه برخي ها بپندارند كه به علت خطر تجاوز خارجي بايد به همكاري با رژيم ديكتاتوري پرداخت.
برعكس، بايد خطر جنگ را به اهرم پيشبرد مبارزه ي انقلابي براي تحولات بنيادين در ايرن بدل نمود.
براي پيشبرد چنين مبارزه ي صلح جويانه و در عين حال انقلابي بايد كميسيون ويژه اي در حزب توده ايران تشكيل شود كه مبارزه را در هر دو سو، عليه خطر تجاوز خارجي، و در سوي جلب متحدان ايراني و براي سازماندهي آن به پيش ببرد. بايد ازجمله و در وحله ي نخست با مراجعه مشخص به حزب چپ ايران (فداييان خلق) كوشيد با آن به سياست و مبارزه ي مشتركي دست يافت.
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/5683
١٢ ارديبهشت ١٣٩٧ – ٢٢ آوريل ٢٠١٨
فرهاد عزیز جا دارد از زنده باد هوشنگ ناظمی معلم ماتریالیسم دیالکتیک توده ای ها یاد شود پایدار باشی بدرود
رفیق محسن عزیز، حق با شماست. این یادآوری تنها به خاطر حفط «بوی خاطره» از این رفیق نیست، بلکه مهم تر، به قول زنده یاد طبری، اهرمی است برای «زندگی کردن» با اندیشه و اسلوب جامعه شناسی علمی ماتریالیسم تاریخی و اسلوب دیالکتیکی شناخت از پدیده.
طبری در «سراینده گوید» در «از میان ریگ ها و الماس ها»، توصیه ای دارد که من آن را در ص ۳۲ کتاب «حماسه نبرد انسان، دیالکتیک اشعار زندان طبری» نقل کرده ام.
در آنجا طبری در ارتباط با توضیح احساس و ارزیابی از آفرینش خود در کتاب می نویسد: «آفرینشی متمرکز و دردناک»ی است «که در موفق ترین نمونه های خود، به قول فرخی هر تار آن به رنج از روان جدا شده است» و اضافه می کند: «شاید گاه موزاییکی از آن، اگر در چارچوب سخنی، نثری، نقل قولی جای گیرد، بهتر بتواند هماهنگی درونی خود را نشان دهد.»
درستی عکس این بیان را نیز باید پذیرفت و لذا من همانجا به طور مجزا از درون اشعار در پایان کتاب چنین کوششی را عرضه کرده و در توضیح آن نوشتم، «در نوشتارهای بسیاری، به کارگیری این موزاییک ها کمک بزرگی برای من بود، منظور خود را برای خواننده توضیح دهم و تشریح کنم. ..».
هنگام مطالعه ی هر کتابی همیشه زیر چنین ترکیب ها استه تیک، انتزاعی، استعاره و آن هایی که رابطه ی پدیده ها را قابل دریافت می سازد، خط می کشم. ازجمله کتاب ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک زنده یاد هوشنگ ناظمی. این کار اما دقیق و کامل نیست.
می توانید شما در این زمینه کمکی کنید و آن ها را جدا ساخته و به طور مجزا در اختیار بگذارید؟ شما و یا رفیقان دیگر؟ این کتاب و یا کتاب های دیگر؟
جمع آوری خبر و اتفاق ها در نبرد روزانه زحمتکشان می تواند همین نقش را ایفا سازد برای شناخت شرایط نبرد طبقاتی در جریان در ایران. بدون کار جمعی رفقا و هواداران ایجاد شرایطی که از درون مبارزات طبقاتی که به طور مشخص در ایرن امروز جریان دارد زاییده می شود، نمی توان ضرورت و شرایط گذار از دیکتاتوری و نظام استثمارگر سرمایه داری را شناخت، نشان داد و درک کرد. نباید فراموش کرد که مارکس کمونیسم را «یک وضع آرمانی» ارزیابی نمی کند که باید«واقعیت را بر پایه آن بر پا داشت.» بلکه آن را «شرایطی می داند که از درون نبرد طبقاتی در جامعه حاصل می شود .. و برای تحقق بخشیدن به آن باید طبقه کارگر بکوشد» و یا «هیچ باشد»، هیچ خواهد بود.