”راه توده“ انديشه طبري را مسخ مي كند! تز عاميانه مذهبي را نمي توان به احسان طبري نسبت داد!

image_pdfimage_print

مقاله شماره: ١٣٩٢ / ١١ (١٥ ارديبهشت)

واژه راهنما: اين سخن نمي توان سخن طبري باشد! سياست مقوله اي طبقاتي است. انديشه مذهبي طرح شده، انديشه دوران قبيله اي جامعه بشري.

هيچ شماره ”راه توده“ نيست كه در آن عكس رهبران دانشمند و فعالين مبارز حزب توده ايران، به چاپ نرسد. آيا اين نمايش به معناي درك نظر و انديشه آن ها توسط ”راه توده“ است؟ پاسخ منفي است! نمونه زير نشان اين امر است:

در ”راه توده“ شماره ٤٠٥ (١٢ ارديبهشت ١٣٩٢)، «به همت ”سروش“ براي راه توده» از «كتاب پير پرنيان انديش ”سايه“» نقل قولي به چاپ رسيده است كه عنوان نوشتار را نيز تشكيل مي دهد: «طبري مي گفت: از سياست بيزارم!»

در متن كوتاه نقل شده، اين «بيزاري» تدقيق شده است: «طبري مي گفت از سياست به معناي خوب و بدش بيزارم.»

زنده ياد احسان طبري در كتاب ”درباره انسان و جامعه انساني“، با توانايي يك «نقاش چيره دست» و با بياني كه به ”شعر“ مي ماند و شباهت بسيار به بيان «نثر موزون شاعرانه» او در ”با پچپچه پاييز“ و شعرهاي زندانش دارد، به تصوير انديشه شكوهمند خود در ارتباط با توضيح «سُويه هاي» متفاوت هستي انسان و جامعه انساني مي پردازد، درستي و صلابت آن ها را بر پايه موازين علمي مبتني بر «جامعه شناسي ماركسيستي» يا ماترياليسم تاريخي، مستدل مي سازد.

در بخش نخست اين كتاب با عنوان ”جامعه به عنوان يكي از مقولات عمده وجود“، و در ارتباط با نشان دادن نادرستي نظر «جامعه شناسان و فلاسفه بورژوازي» كه مدعي هستند «جامعه شناسي (به ويژه ماركسيسم) … ايدئولوژي است، نه علم» (ص ١٨) و به منظور اثبات جامعه شناسي ماركسيستي به مثابه يك علم، به افشاي شيوه «سفسطه گران» و مداحان نظام سرمايه داري مي پردازد و در صفحه ٢٩ اثرش مي نويسد: «سفسطه گران وقتي مي خواهند مطلبي را رد كنند، اوّل آن را به حدّ اعلي عاميانه و ساده مي كنند، و آنگاه حكم مسخره و غلط و پيش پا افتاده اي را  – با باد در غبغب –  رد مي كنند.»

اكنون ما با چنين نمونه عاميانه سازي انديشه علمي روبرو هستيم.

”راه توده“ مي خواهد «به همت ”سروش“ براي راه توده» درخشش شكوهمند و صلابت فاخر انديشه علمي احسان طبري را كه در هر نوشتاري از او، همانند بلنداي «كاكل كوه ها، كه اولين تماشاگر سپيده دمانند، و اولين آشيانه زميني خورشيد» (احسان طبري، ”به آنكس كه به او مي انديشم“، شعر زندان)، با سفسطه خود «به حدّ اعلي عاميانه و ساده» كند تا بتواند آن را به مثابه ”هجوي“ به سُخرِه بگيرد. زهي خوش خيالي!

سخني كه به طبري نسبت داده شده است، نمي تواند سخن او باشد! اين ادعايي است كه در سطور زير مستدل شده و نشان داده شده است كه تز عاميانه مذهبي را نمي توان به احسان طبري نسبت داد:

زنده ياد طبري در همان آخرين اثر پيش گفته خود كه در آخرين روزهاي پيش از دستگيري او توسط ارتجاع حاكم در جمهوري اسلامي ايران به پايان رسيده و نثري شبيه «نثر موزون شاعرانه» دارد كه ازجمله در شعرهاي زندانش به كار گرفته شده و حتي واژه هاي مشتركي در اين اثر و شعرهاي زندان وجود دارد، در بخش ٥ با عنوان ”سياست، حقوق، اخلاق“، اين سه مقوله را «سه شكل مهم از شعور اجتماعي» تعريف مي كند (ص ١٣٧). در همين بخش او «سياست [را] بيان متراكم اقتصاد» (ص ١٣٩) تعريف كرده و مي نويسد: «اقتصاد در قبضه كدام نيروهاست، سياست هم در قبضه همان هاست. … طبقاتي كه ثروت جامعه در دست آنهاست، طبيعي است موفق شوند دولت، مجلس، دستگاه قضايي، رهبري نظامي، سياست داخلي و خارجي، فرهنگ و آموزش را تابع تمايلات خود سازند.»

طبري سپس به نتيجه گيري مي پردازد و همانجا نشان مي دهد كه «لذا سياست، طبقاتي است و نه مارواي طبقات».

به سخني ديگر كه همين معناي مورد نظر طبري را بيان مي كند، از منظر جامعه شناسي علمي، يا ماترياليسم تاريخي، براي احسان طبري به مثابه فيلسوفي پايبند به اسلوب ماترياليسم ديالكتيكي، «سياست به معناي خوب و بدش» اصلاً وجود ندارد. «سياستِ طبقاتي» مي تواند بنا به مرحله رشد تاريخي جامعه، «خوب» و يا «بد» باشد. «سياست طبقاتي» بورژوازي انقلابي دوران طلوع كه به حاكميت فئوداليسم پايان بخشيد، سياستي ترقي خواهانه و به لفظ عاميانه «خوب» بود. اين در حالي است كه «سياست طبقاتي» كنوني بورژوازي امپرياليستي در دوران افول صورتبندي اقتصادي- اجتماعي سرمايه داري – كه دوران گذار به سوسياليسم است -، سياستي ارتجاعي و با لفظ عاميانه «بد» است!

(آن طور كه طبري در صفحه ١١٠ كتاب ذكر مي كند، زمان پايان رسيدن كتاب ١٣٦٢ بوده و «نگارنده موفق نشد نسخه را دوباره خواني و تصحيح كند» (ص II))

متاسفانه ماخذي براي ”بيزاري“ طبري از سياست در نقل قول از ”سايه“ ارايه نشده است. تا آنجا كه نگارنده با كتب و آثار طبري آشنايي دارد، با چنين بياني روبرو نشده است. آنچه كه مي تواند زمينه سوتفاهم از برداشت طبري را براي انديشه غيرديالكتيكي مصاحبه كنندگان با ”سايه“ و انتشار دهندگان كتاب ممكن ساخته باشد، نكته اي است كه او در ارتباط با ديالكتيك رفورم و انقلاب در همين اثرش، در بخش ٣ با عنوان ”زيربناي اقتصادي و اجتماعي جامعه انساني“ بيان مي كند.

طبري درباره «انقلاب ها» در صفحه ٨٤ كتاب مي نويسد: «در انقلاب ها (كه همه اِعمال قهر و تحميل اراده انقلابي بر اراده ضدانقلابي است)، شيوه هاي نظامي و سياسي مبارزه، هر دو، در جاي لازم به كار مي رود.» او سپس به توضيح موضع «كساني» مانند نهرو مي پردازد كه «انقلاب و به ويژه انقلابات خيزشي و نظامي را رد مي كنند» و اضافه مي كند كه «البته مطلق كردن شيوه انقلابي مسلحانه به عنوان تنها روش خطاست، ولي رد آن نيز خطاست. اِعمال قهر از نوع شكل مسلحانه (Violence) به صورت جنگ و انقلاب در تاريخ  – خواه بپسنديم يا نه –  نقش بزرگي داشته است. انقلاب ها لوكوموتيو تاريخ و ماماهاي زاياننده آنند.»

طبري سپس در سطوري ديرتر در صفحه ٨٥، با نگرش به درون خود، نگرش به احساس و عاطفه انساندوستانه خود، سطري را مي نگارد كه مي تواند زمينه سوتفاهم را براي ”راه توده“ و … ايجاد نموده باشد. ”راه توده“، «به همت ”سروش“ براي راه توده»، و به مثابه نشان نافهمي خود از انديشه طبري، عنواني را براي مقاله انتخاب نموده است كه مي تواند بيان سوتفاهم براي انديشه غيرديالكتيكي آن ها («طبري مي گفت: از سياست بيزارم!») باشد.

در صفحه ٨٥، طبري درباره احساس و عاطفه خود چنين مي نويسد: «اين مولّف از خون ريزي بيـزار است و خود قادر به آزار موري نيست. ولي وجدان علمي خود را به دنبال خصيصه روحي خود نمي كشد [تكيه از من].» او سپس «وجدان علمي» خود را تعريف مي كند و مي نويسد: «وجدان علمي به او [مولّف] حكم مي كند كه تاريخ را چنان كه هست ببيند. در پديده هاي تاريخي، ”محتوي“ را بايد از ”پوسته“ جدا كرد. شورش به سود كه؟ اِعمال قهر به سود كه؟ قانون به سود كه؟ سياست به سود كه؟ … شيوه ها در ظاهر يكسانند. ”مصادره“ يك شيوه است. به سود جامعه، خـوب است، به سود جيب شخصي فلان قُلدرُ، بـد است [تكيه از من].»

مضمون طبقاتي انديشه و «حجم ذهن» سترگِ استاد ديالكتيسين توده اي، زنده ياد احسان طبري، همانند «كاكل بلند كوه ها، كه اولين تماشاگر سپيده دمانند، و اولين آشيانه زميني اشعه خورشيد»، آنچنان مي درخشد كه به طور قطع نيازي به توضيح بيشتر در اين سطور نيست. سياست نه خوب است و نه بد، سياست اهرم حاكميت طبقاتي است.

نه ”راه توده“ و نه ”سروش“ و نه هيچ كس ديگر نمي تواند انديشه طبري را تهي از مضمون ماركسيستي- توده اي آن كرده، و آن را به برداشتي «عاميانه» و مبتذل بدل ساخته، تا بتواند آن را مخدوش كند. چنين برداشتي، خوش خيالي رسوا كننده از كار در مي آيد!

انديشه اي را كه ”ميلاد عظيمي و عاطفه طليه“ در سناريويي كه مي خواهند به نام ”سايه“  به خورد «رفقا» بدهند، تا مدال افتخار «جمعي از پژوهشگران موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي» وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي را به سينه خود زده باشند، بي محتوا تر از آن است كه ارزش ”عكس بردان“ براي كودكان را هم داشته باشد، چه رسد به ”مدال“!

اين مصاحبه كننده ها ظاهراً در بخشي از سناريوي خود كه آن را ذكر نكرده اند، ولي ”سايه“ با اشاره به «قران» آن را افشا نموده است، انديشه اي را مطرح ساخته اند كه داراي مضموني ”مذهبي“ است. اشاره ”سايه“ به «قران» متوجه اين مضمون مذهبي سخنان آن هاست: «تُو قران هم اومده. فاجعه بشريت اينه، اگه نكُشي، كشته مي شي و اگر بكشي، قاتلي. …».

آنچه كه در قران آمده و ”سايه“ لابد با لبخند استهزاآميز نامرعي در گوشه لب، در پاسخ به سخنان ذكر نشده مصاحبه كنندگان نقل مي كند، انديشه دوران قبيله اي جامعه بشري است كه زمان وقوع انقلاب محمدي مي باشد.

در انديشه مذهبي، خوب و بند، بهشت و دوزخ، خداوند و شيطان و …، جفت هاي متضاد ”دوآليستي“ فلسفه ذهن گراي ايده آليستي را تشكيل مي دهند كه در برابر يكديگر در مطلقيت و ابديت خود وجود دارند و به نبرد ابدي بر سر بود و نبود مي پردازند. اين در حالي است كه در انديشه ديالكتيكي، دو قطب متضاد در پديده، به وحدت دست مي يابند.

توضيح سرشت مذهبي ”بحث“ در سناريوي ”ميلاد عظيمي و عاطفه طليه“، ناشران كتاب، در اين سطور، سخن را به درازا مي كشاند. شايد زماني ديگر چنين ضرورتي به وجود آيد و «رسن» (طبري) بحث دوباره به دست گرفته شود.

One comment

  1. بهرام

    رفیق دکتر عاصمی، با درود به شما و سایت “توده ای ها”

    مقالات منتشر شده در سایت “توده ایها” را می توان با جرئت مقالاتی موفق و در سطح ردیف اول نشریات فارسی قرار داد. موفقیت شما را در این را “سنگلاخ” صمیمانه آرزو میکنم. مدتهاست که می بایستی چند خط راجع به مطالب و مندرجات در سایت “توده ایها” می نوشتم. امروز با نشر مقاله شماره 1392 / 11 تحت عنوان “راه توده اندیشه طبری را مسخ میکند”، دیگر میسر نشد که امروز و فردا کنم.
    رفیق عزیز
    “راه توده” بعد از اسباب کشی به برلین و جدا شدن از زادگاه، برنامه خود را در مخالفت با حزب توده ایران و شخصیت های ردیف اول آن مخفیانه، ولی علنا شروع کرده و این جا و اون جا دنبال فاکت ها و دستک و دوزک هائی است که حزب را سیاه کنه.
    یکی از این ردیف ها، تهمت بی شرمانه “راه توده” راجع به زنده یاد احسان طبری است که مدعی است که او گفته “از سیاست بیزارم”.
    این یک تیکه “خاله زنک بازی”، فقط میتونه در “راه توده” قلابی نوشته بشه! این سخن طبری نیست، طبری که در آخر زندگیش در زندان جمهوری اسلامی در شعرهای توده ایش در نهایت عشق و پایداری، امیدواری و اعتقاد به حزبش، به راه حزب توده ایران نوشته و با نگاه از میان شیارهای آهنین سلول زندانش زمزمه کرده: حزب من – یگانه من – محبوب من …، چطور میتونه این سخن “من از سیاست بیزارم”، سخن احسان طبری باشه. این حرف های “خاله زنک بازی” اینقدر احمقانه و کثیفه که نمیبایستی در موردش کلمه ای گفته بشد، چه برسه مقاله علمی بررسی شده شما رفیق فرهاد. ولی بخاطر احترام و بزرگداشت این انسان دانشمند و توده ای میبایستی به این مطلب خاله زنکی جوابی داده میشد که با مقاله شما شد.
    رفیق عاصمی، انتساب این حرف به احسان طبری، عمدا برای خراب کردن نام او، شخصیت ادبی او، حزب او، حزب توده ایران انتخاب شده. باید با این روش “راه توده” مبارزه کرد. باید نشون داد که “راه توده”، راه توده ای نیست. این گرگ در پوست گوسفنده.
    موفقیت شما را آرزو میکنم.
    بهرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *