نابرابری جنسیتی نمیتواند به سادگی تنها در چارچوب فمینیسمهای لیبرال بررسی شود.
برخی فمینیستها نابرابری جنسیتی را به نبرد زنان علیه مردان تقلیل میدهند، اما مارکسیسم تأکید میکند که ستم جنسیتی و ستم طبقاتی بهطور پیچیدهای درهمتنیدهاند. در نظام سرمایهداری، هم مردان و هم زنان از طبقه کارگر بهرهکشی میشوند. تمرکز صرف بر تضاد جنسیتی میتواند تضاد طبقاتی گستردهتر و نابرابریهایی که سرمایهداری برای همه کارگران، چه مرد و چه زن، ایجاد میکند را پنهان کند.
زنی که مدیر یک شرکت بزرگ است، مانند یک مرد مدیر، از کارکنان زن خود بهرهکشی میکند. جایگاه طبقاتی او بهعنوان سرمایهدار این امکان را میدهد که از نیروی کار زنان طبقه کارگر بهرهبرداری کند.
در بسیاری از خانوادههای بورژوایی، زنان از کارگران خانگی استفاده میکنند که دستمزد پایینی دریافت میکنند و از هیچگونه امنیت شغلی برخوردار نیستند. فمینیستهای غیرمارکسیستی گاهی از رهایی زنان طبقه بالا که با برونسپاری کارهای خانگی از نقشهای سنتی خود رها میشوند صحبت میکنند، بدون آنکه از زنان فقیر و بهرهکشی شدهای که این کارها را انجام میدهند، سخنی بگویند.
جنبشهای فمینیستی غیرمارکسیستی در کشورهای شمال جهانی برای برابری جنسیتی مبارزه میکنند، اما هیچ همبستگی جهانی با زنان در جنوب جهانی که تولیدکنندگان کالاهای مصرفی هستند، ندارند. زنان در کشورهای مانند بنگلادش با دستمزد اندک و ساعتهای طولانی کار، بهرهکشی میشوند، و زنان فیلیپینی برای کار خانگی به کشورهای ثروتمند میروند.
نادیده گرفتن تضاد طبقاتی میان زنان شمال و جنوب جهانی با اهداف آزادیخواهانه فمینیسم غیرمارکسیستی تناقض دارد. بهرهکشی زنان طبقه پایین توسط زنان طبقه بالا نشان میدهد که چگونه سرمایهداری نابرابریها را حتی درون جنسها حفظ میکند. یک جنبش فمینیستی که به دنبال آزادی همه زنان است، باید این تضاد طبقاتی را درک کند و آزادی جمعی را برتر از دستاوردهای فردی زنان در طبقات بالاتر بداند.