مقاله ۲۲/۱۴۰۳
۷ شهریور ۱۴۰۳، ۲۸ آگوست ۲۰۲۴
پیشگفتار
آقای پزشکیان رییس جمهور شد، و کسانی که به او رای دادند، یک بار دیگر نومید از هرگونه دگرگونی در ساختار این نظام سرمایهداری آلوده، با افسردگی به مهندسی رویدادها از سوی لایههای بورژوازی انگلی به رهبری ولیفقیه مینگرند.
خوشبختانه، بخش بزرگی از مردم به انتخابات نمایشی پشت کردند، ولی رژیم آب سردی به روی آنهایی که در پندار پیدا کردن روزنهای در این سیاهخانه بودند ریختهاست؛ انگار کوه موش زایید. همانگونه که ما گفته بودیم، با گزینش پزشکیان هیچ دگرگونی بزرگ و یا کوچکی برنامهریزی نشده است. دستکم پزشکیان به آن اندازه راستگو هست که بگوید چینش وزیران از سوی رهبر گرامیاش انجام شدهاست که در آن سرکوبگران و نئولیبرالیستها کنار هم چینهبندی شدهاند. او رکوراست میگوید که افزون بر ولیفقیه، «با سازمانهای امنیتی و سپاه تفاهم کردیم بعد افراد را معرفی کردیم.» روزنامه کیهان به این راستگویی پزشکیان تاخت.
همهی رسانههای جمهوریاسلامی دستور دارند که با پزشکیان مانند یک ستاره سینما برخورد کنند. البته هم او به خوبی نقشی را که ولیفقیه به او داده است را در چهار سال آینده بازی خواهد کرد. پزشکیان برای دستگاه ددمنش طبقاتی جمهوریاسلامی، به گفته اروپاییها یک “نادان سودمند” (useful idiot) است.
سه دقیقه از سخنرانی پنج دقیقهای رییس جمهور در کنار ولیفقیه، نه به زبان شیرین مادری او آذری و نه به زبان شیوای ملی او فارسی، بلکه به زبانی که او با آن بیگانه است، یعنی به زبان عربی، آن هم به شیوهای که مایه چندش هر عرب زبان بود، انجام شد. در آن سخنرانی او ریشه چالشهای کشور را نه در شکاف طبقاتی و جنگ طبقهها، بلکه خوشباورانه در “هوای نفس” دانست و از همه لایههای بورژوازی انگلی خواست که برای “حفظ نظام” از “هوای نفس” خود بگذرند. سادهانگاری او از دستگاه فرمانروایی جمهوری اسلامی تا بهدانجا است که می گوید: «بیایید با هم برادر شده و پیمان برادری ببندیم.»
بگذارید یکبار دیگر بر پایه رسانههای خود رژیم نشان دهیم که نظام سرمایه داری- دینی با چالشهای فراوانی روبرو است که هیچگاه با جابجایی مهره ها حل نخواهد شد.
بگذارید نخست به کاهش توان صنعتی کشور به دلیل خاموشی پی در پی برق بپردازیم؛ و با بررسی نمونههایی، سیاست ضدکارگری این نظام نئولیبرالیست را نشان دهیم؛ سپس شرایط غم انگیز زندگی لایههای میانی و چگونگی روند نابود شدن آنها را بشکافیم.
کاهش توان صنعتی و سیاست ضدکارگری نئولیبرالیستی
در کشوری که این هم باد، آفتاب، رودخانه و دریا دارد و به دنبال انرژی هستهای است به گفته هاشم اورعی، استاد برق دانشگاه شریف، تنها پنج درصد برق کشور با این شیوهها تولید میشود. هم اکنون شهروندان، کارگاهها و کارخانهها، درپی ساعتها خاموشی برق، زیان فراوانی میبینند. برای نمونه، نانواییها نمیتوانند خمیر زدهشده را در تنور گذارند و این کار به ترش شدن خمیر نانواییها میانجامد. تولید تولیدکنندگان دارو نیز در نبود برق کاهش یافتهاست.
صمد حسنزاده، رییس اتاق بازرگانی ایران گفت: «اینطور نمیشود که وزارت نیرو هر زمان بخواهد برق واحدهای تولیدی را قطع کند و هیچ غرامتی هم پرداخت نکند. صنایع کشور از ضعف مدیریت انرژی بسیار متضرر شدهاند».
حسنزاده میافزاید که «در ۳۶ ماه گذشته توسعه اقتصادی ما به پایینترین میزان خود رسید، اما در تیر ۱۴۰۳ بهدلیل قطعی برق باز هم در ۱۳ رشته صنعتی کشور شاهد کاهش رشد بودیم.» حسنزاده دستکم همهی گناهان کاهش تولید و افت اقتصادی را به گردن خاموشی برق نمیگذارد.
رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی اتاق بازرگانی خراسان، محمد سهامیان مقدم به روزنامه هممیهن گفت که «با حدود هزار کارخانه تماس گرفته شده» و گفته شد که « باید مصرف برق را به مدت دو هفته بیش از ۹۰ درصد کاهش دهید در غیر این صورت به دلیل مشکلات شبکه، بیخبر برق قطع خواهد شد.»
همچنین سامان فیروزی، مدیرعامل بزرگترین کارخانه خصوصی خودروسازی، کرمانموتور در بارهی خاموشی برق میگوید که «اثرات مخربی بر خط تولید کارخانجات گذاشته و تولید خودرو را مختل کرده است». علیاکبر الوندیان، دبیر انجمن کارفرمایی صنعت سیمان ایران، به اقتصادآنلاین گفت: «صنعت سیمان امسال نسبت به سال گذشته با کاهش تولید روبرو بوده و در حال حاضر ۷۰ درصد کورههای صنعت سیمان متوقف شده است». محمد بحرینیان، پژوهشگر توسعه و صنعتگر به خبرآنلاین گفت که خاموشی برق روزانه بیش از ۵ هزار میلیارد تومان به صنعت زیان میزند.
همانگونه که میبینیم بیبرنامگی دستاندرکاران رژیم ضربه سنگینی به تولید صنعتی کشور ما زدهاند، ولی این حتا پایان کار نیست. به گزارش ایلنا، در بخش صنعتی مادر مانند کارخانههای فولاد و ذوب، تولید در تابستان امسال به یکسوم سال پیش کاهش یافتهاست. آرش نجفی، عضو کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران، به ایلنا گفت: «واقعیت این است که ما از ۱۰ سال قبل بحران امروز را پیشبینی میکردیم». شگفتی در این است که آنها با این که ده سال است که میدانستند خاموشی برق زیانهای فراوانی به اقتصاد میهن ما خواهد زد، کاری سوای دست به روی دست گذاشتن و چشم به راه “امام زمان” ماندن نکردند. این بیبرنامگیها افزون بر سخت کردن زندگی مردم، میخهای پایانی را نیز به تابوت بورژوازی بیمار ملی کوبیدهاست. بورژوازی انگلی که درآمد خود را با دادوستد، کاغذبازی و پولسازی در میآورد، در بارهی افت توان صنعتی کشور نه برنامهای دارد و نه حتا نگران است.
بنگاهها و کارگاههای تولیدی هم با این که زیر فشار بورژوازی انگلی هستند، با بهرهجویی از از سیاستهای ضدکارگری نئولیبرالیستها، تاوان زیانهای خود را از کارگران می گیرند؛ یا آنها را بیرون میکنند و یا این که به دلیل خاموشی برق دستمزد آنها را کاهش میدهند. کارگری در کارگاه قطعهسازی در حاشیه تهران به خبرنگار ایلنا، میگوید: «وقتی برق در میانه روز و در ابتدای شیفت کاری ما قطع میشود، ما را به مرخصی اجباری میفرستند و از مرخصی استحقاقیمان کم میکنند. ما چه گناهی مرتکب شدهایم که باید چوب بیتدبیریها و سمبلکاریها را بخوریم. آنها برق کشور را نمیتوانند تامین کنند ما باید رنج بیپولی را ببریم؟»
درآمد کارگران ساختمانی نیز بهدلیل خاموشی برق کاهش یافتهاست. حسن عزتی، رییس انجمن صنفی کارگران ساختمانی بانه، به ایلنا گفت: «کارگرانی که حرفه آنها فصلی است و تنها در یکی دو فصل سال یعنی بهار و تابستان میتوانند کار کنند، حالا به علت قطعی مدام برق دستشان در حنا مانده و سفرهشان خالیتر از همیشه است.»
در هفته گذشته کارگران نفت و گاز و ساختمانی زیر گرمای کُشنده در خوزستان و دیگر استانهای جنوبی پتروشیمی، به سر کار رفتند. به گزارش «رکنا»، یک کارگر پتروشیمی خوزستان زیر گرمای۴۷ درجه و در زیر تابش خورشید جان سپرد. دو هفته پیش نیز کارگر دیگری از شرکت پارس جنوبی دچار گرمازدگی شد و جان سپرد.
علیرضا میرغفاری، رئیس هیئت مدیره انجمنهای صنفی کارگران پالایشگاه گاز بوشهر در گفتوگو با «خبرآنلاین» میگوید: « غالبا در فصل گرم سال، مخصوصا در مجموعه پالایشگاهی نیروهای ستادی تعطیل میشوند و یا ساعات کار آنها کم میشود اما نیروهای عملیاتی به همان روال همیشگی به کار خود ادامه میدهند».
وبسایت «رویداد ۲۴» نیز به نقل از یک کارگر صنعتنفت در جنوب نوشتهاست: «مشاغل کارگران در این مناطق از جمله فاز ۲ پالایشگاه آبادان و پتروشیمی آبادان، همگی سخت و زیانآور بوده و خارج از توان عادی بدن است.»
کارگری نیز در گفتوگو با «تجارت نیوز» میگوید: «گرمای هوا [] بیش از ۵۰ درجه []، باعث شده است ما هر سال با تعداد قابلتوجهی از کارگران مواجه باشیم که بر اثر شدت گرما کارشان به بیمارستان میکشد و در مواردی هم جانشان را از دست میدهند»
اکبر شوکت، رئیس کانون صنفی انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی ایران به «ایلنا» گفتهاست: «در بسیاری از موارد کارفرمایان پروژهها حتی از تامین آب آشامیدنی سالم و خنک برای کارگران هم امتناع میکنند». این واپسگرایان بیدین سالانه یک خلقی را در چهل روز برای بی آبی مردم کربلا در بیش از ۱۳۰۰ سال پیش به گریه در میآورند، ولی آب را از کارگران ما دریغ می دارند! در کجای جهان کارگران را بدون آب در گرمای ۴۷ درجه به سر کار میفرستند؟
کارگران ما تنها از بیآبی نیست که میمیرند، بلکه به دلیل سیاستهای نئولیبرالیستی، شرایط ایمنی کارگران در سر کار به آن اندازه بد است که کارگران هنگام کار کردن کُشته میشوند و از کارفرمایان هیچ بازخواستی در این باره نمیشود. آمار سازمان پزشکی قانونی ایران، نشان میدهد که در سال گذشته در هر روز بیش از ۵ کارگر جان خود را هنگام کار از دست دادهاند . هر روز نان آور پنج خانواده، به دلیل آزمندی سرمایهداران جان خود را از دست میدهند و ناخواسته فرزندان و زنان بیوه شده خود را در دنیای سنگدل سرمایه، در گرسنگی رها میکنند.
کوچک شدن لایه میانی
جمهوری اسلامی، جامعه ما را به تندی دوقطبی میکند. در یک سوی این قطب دهدرصد دزدان توانگر و در سوی دیگر آن نود درصد تنگ دست هستند. بورژوازی انگلی، آزمندی خود را تا بهدانجا کشاندهاست که لایههای میانی در روند نابود شدن هستند.
به گزارش دنیای اقتصاد، مسعود نیلی، اقتصاددان که خود در دولتهای رفسنجانی و روحانی در برنامهریزی و بودجه نقش داشتهاست، دهه نود را دهه کاهش درآمد لایههای میانی در جامعه میداند. او میگوید که یک درصد بالایی جامعه “۸۶ برابر” یک درصد پایینی درآمد دارد.
اقتصاددانان خود جمهوری اسلامی میگویند که ۵۷ درصد از لایههای میانی به مرز تنگدستی رسیدهاند. به گزارش اخبار جدید، حسین اشرفی، عضو معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق بازرگانی تهران از کوچک شدن لایههای میانی جامعه گفت و افزود که «طبقه متوسط سالانه به میانگین ۱۱ درصد کوچکتر شده است».
سیاست مالیاتی به گونهای برنامهریزی و پیاده میشود که به بورژوازی بازرگانی، مالی، نظامی و دیوانسالاری (بوروکراتیک) ضربهای کاری نزند. برای همین، بار افزایش نرخ مالیات بر دوش لایههای میانی افتادهاست. افزون بر این، سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی مایه دشواری زندگی لایههای میانی شدهاست. وحید شقاقی، کارشناس مسائل اقتصادی، در گفتگو با فرارو گفت: «اگر طبقه متوسط با همین سرعت بهسوی محوشدن حرکت کند، [] کشور روزبهروز با جمعیت فقیرتری روبهرو خواهد شد.»
خوشبختانه بخشهای آگاه لایههای میانی نمیخواهند تنها تماشاچی نابودی خود باشند و آهسته ولی با بیباکی گام به پهنه نبرد گذاشتهاند. نشستهای آموزگاران، بازنشستگان و اعتصاب پرستاران نشان میدهد که تا چه اندازه لایههای میانی زیر فشار اقتصادی هستند. فشار اقتصادی این لایهها را به سوی تنگدستی و حتا زیر خط تنگدستی کشاندهاست و آنها چارهی دیگری سوای نبرد نمیبینند.
اعتصاب پرستاران اکنون به بیش از ۱۰ شهر گسترش یافتهاست. خانه پرستار خراسان رضوی در بارهی دلیل اعتصاب نوشت که «سیاستهای غلط، دیدگاههای تنگنظرانه، نگاههای تبعیضآمیز و مدیریت پزشکسالارانه است». پرستاران به دلیل اجرایی نشدن قانون تعرفهگذاری، دستمزد کم، شیفتهای دراز و دیر شدن دریافت دستمزد به خیابانها آمدهاند.
به گفته محمد شریفی مقدم، دبیرکل خانه پرستار ایران، یک پرستار ماهانه ۱۲ تا ۱۵ میلیون تومان، برابر با ۲۰۰ دلار دستمزد میگیرد: «در آلمان یک پرستار به محض ورود به کار ۲ هزار دلار میگیرد و در برخی دیگر کشورهای اروپای ۴ هزار دلار و در آمریکا و کانادا نیز ۵ هزار دلار حقوق ماهانه به پرستار میدهند».
در دستگاه رستهبندی (سلسه مراتبی) جمهوریاسلامی، پرستاران هم به دلیل پرستار بودن و هم بسیاری به دلیل زن بودن پشیزی ارزش ندارند. محمد شریفی مقدم گفت: «مدیران وزارت بهداشت از صدر تا ذیل پزشک هستند و پزشک هیئت علمی دانشگاه که ۷۰ میلیون حقوق ثابت میگیرد و چند صد میلیون تومان کارانه»
بازنشستگان شرکت مخابرات ایران در ۱۱ استان با خواستهای صنفی و پاکسازی دستگاه اداری «بنیاد تعاون» و «ستاد اجرایی فرمان امام» همچنان به نشست اعتراضی می پردازند.
یکی از راهکارهایی که لایههای میانی برای گریز از تنگدست شدن و هم تراز شدن با لایههای پایینی جامعه پیدا کردهاند، کوچ است. کوچ دستههای بزرگی از دانشآموختگان دانشگاهی مانند مهندس، پزشک و پرستار برای پیشرفت آینده کشور ما نگران کنندهاست.هم اکنون نیروهای کار ساده و ویژه کار (ماهر) نیز برای یافتن کار یا دستمزد بالاتر روزانه به کشورهای همسایه کوچ میکنند. حتا روزنامه اعتماد هم نوشت که خیزاب بزرگ کوچ از کشور نشانگر این است که در زمینه نگهداشت و بهکارگیری سرمایههای انسانی جمهوری اسلامی شکست خوردهاست.
همزمان با با کوچ ایرانی ها از کشور، به گفته یاسر دستمالچیان، دبیر کارگروه تنظیم و کنترل بازار املاک و مستغلات وزارت راه و شهرسازی، شهروندان کشورهای دیگر خانهها و زمینهای خوب خوزستان را خریدهاند و برای همین بهای خانه و زمین در این استان آن چنان افزایش یافته است که بسیاری از مردم به ناگزیر به شهرهای دیگر کوچ کردهاند. او میگوید که «بومیان خوزستان در این استان ملک و زمین نمیخرند، چراکه دیگر زمینی نیست و اراضی مرغوب از سوی خارجیها خریداری شده و اگر هم باشد قیمت آن بهشدت افزایش پیدا کرده، چراکه تقاضای خارجیها قیمتها را بالا برده است».
دستمالچیان در گفتوگویی به رسانهها در هفته گذشته گفت: «در حال حاضر سرمایهگذاری عمانیها، قطریها و اماراتیها در بازار مسکن شیراز را شاهدیم. همچنین سرمایهگذاران افغانستانی وارد بازار مسکن چابهار شدهاند و در خوزستان و برخی مناطق استانهای غربی هم سرمایهگذاران اقلیم کردستان و عراق ورود پیدا کردهاند.» به زبان دیگر، میهنفروشی سردمداران جمهوری اسلامی لایههای میانی خوزستان را بدبخت کردهاست و از کوچه و خیابانهای مادرزادی خود راندهاست.
پایان سخن
همانگونه که دیدهایم، جمهوریاسلامی نه تنها هیچ برنامهای برای پیشرفت صنعتی ما ندارد، بلکه حتا نگران از دستدادن ساختارهای صنعتی ما هم نیست.
با نابودی صنعت، یکی از نگرانیهای بزرگ “نظام”، یعنی جنبش طبقه کارگر نیز از میان برداشته خواهد شد. نظام سرمایه داری- دینی جمهوری اسلامی به آن اندازه ضدکارگر است که حتا با بستن شیر آب به روی کارگران آنها را تشنه به لب میکُشد.
دزدی و پولبهجیب زدن آقایان که نیازی به صنعت پیشرفته ندارد، فروش نفت، رانتخواری، کارهای تجاری، کاغذبازی و دیگر شیوههای پولسازی برای به دست آوردن میلیاردها بس است.
بورژوازی انگلی با شیوههای گوناگون سرمایه مردم ما را به دوستان خود میسپارد. با این که نهادهای گوناگونی که زیر رهبری ولی فقیه هستند، بودجه خود را از درآمدهای غیرقانونی و فراقانونی ولی فقیه دریافت میکنند و با کنشهای انگلی خود پول اندوزی میکنند، نهادهای دیگر انگلی پول خود را از بودجه دولت دریافت میکنند. این نهادها که نه گردانندگانشان و نه دامنه کنشهایشان به روشنی برای مردم پیشگزاری می شود، پشت مهره رژیم برای سرکوب و شست و شوی مغزی هستند. این نهادهای دزد، سرکوبگر و انگلی نزدیک به هزار میلیارد تومان، یعنی به اندازه دستمزد ده هزار کارگر در سال، از دولت برای انجام کارهای ناروشنی پول میگیرند.
سرمایهداری ددمنشانه در جمهوریاسلامی، همراه با دیکتاتوری دینی هر گونه راه را برای دگرگونی از درون بسته است. منافع طبقاتی بورژوازی انگلی زندگی طبقه کارگر و دیگر رنجبران و لایههای پایینی میانی را سیاه کردهاست و واپسگرایی دینی، راه نفس کشیدن زنان، جوانان، دگرباشان، دگراندیشان و دگرباوران را بسته است. تنها راهی که به بهرهکشی ددمنشانه طبقههای رنج پایان میدهد و آسمان آزادی خواهان را آبی میکند، راه نبرد است. تنها با برپایی یک نظام ملی- دموکراتیک با سمتگیری اقتصادی روشن غیرسرمایهداری و روبنای دنیوی (سکولار) غیردینی میتوان مردم میهن ما را از دشواریهای بیشماری که با آن روزانه دست به گریبان هستند، نجات داد.