اهداف عملیاتی CIA هر چیزی است که CIA یا رئیسجمهور ایالات متحده ، بدون توجه به قوانین بینالمللی یا آمریکایی آن را به عنوان منافع آمریکا در یک زمان خاص تعریف میکنند. روشهای آن پنهانی و گمراهکننده است. عدم پاسخگویی آن به این معناست که CIA و رئیسجمهور سیاست خارجی را بدون نظارت عمومی پیش میبرند. کنگره مانند یک پادری، یک نمایش جانبی است.
همانطور که مایک پومپئو، یک مدیر سابق CIA در مورد دوران خود در CIA گفته است: «من مدیر CIA بودم. ما دروغ میگفتیم، فریب میدادیم، دزدیدیم. ما دورههای آموزشی کامل داشتیم. این ما را به یاد عظمت تجربه آمریکایی میاندازد.»
CIA در سال 1947 به عنوان جانشین دفتر خدمات استراتژیک (OSS) تأسیس شد. OSS در طول جنگ جهانی دوم دو نقش مختلف ایفا میکرد: اطلاعات و فعالیتهای تخریبی. CIA هر دو این نقشها را بر عهده گرفت. از یک طرف، CIA موظف به تأمین اطلاعات برای دولت آمریکا بود. از طرف دیگر، CIA باید «دشمن» را، یعنی کسی را که رئیسجمهور یا CIA دشمن تعریف میکرد، از طریق اقدامات مختلفی نظیر ترور، کودتا، برانگیختن ناآرامیها، تسلیح شورشیان و دیگر شیوهها، تضعیف میکرد.
این نقش اخیر است که برای ثبات جهانی و حاکمیت قانون در آمریکا ویرانگر ثابت شده است. این نقشی است که CIA هنوز هم به آن ادامه میدهد. در واقع، CIA ارتش مخفی آمریکا است که بدون اینکه نیاز به پاسخگویی داشته باشد قادر به ایجاد هرج و مرج در سراسر جهان است.
وقتی رئیسجمهور آیزنهاور تصمیم گرفت که ستاره سیاسی در حال ظهور آفریقا، پاتریس لومومبا، رئیسجمهور منتخب دموکرات از زایر (اکنون جمهوری دموکراتیک کنگو)، «دشمن» است، CIA در قتل او در سال 1961 مشارکت کرد و امیدهای دموکراتیک برای آفریقا را تضعیف کرد.