مقاله شماره: ۲۹ ( ۱۸ خرداد ۱٣۹۷ )
واژه ی راهنما: سیاسی– تئوری
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6100
مقدمه
در این نوشته کوشش می شود که ادعا توده ای بودن با تحلیل و مرور خط سیاسی حاکم بر “راه توده” محک زده شود. نگارنده در برابر بدگویی ها و پشت سر سخن گویی ها گوش خود را کر و چشم را کور می کند. ولی همان گونه که می دانیم “در دروازه را می توان بست دهان مردم را نه”. بخشی از این سخن چینی ها متاسفانه جزیی از فرهنگ سیاسی ما شده است.
اگر ما واقعن می خواهیم انسان تراز نوین باشیم و به وحدت می اندیشیم نباید تا این حد سقوط کنیم. باید به مضمون و محتوی کلام بپردازیم و سلیقه های شخصی را در مورد هم در صندوقچه ی دل نگه داریم. فضای اندیشیدن سازنده و چاره گر گسترده تر خواهد شد اگر که ما به بازتاب این گونه گزاره ها در میان خود میدان ندهیم.
این اما همزمان به این معنا است که همه ی توده ای ها موظفند در زمانی مناسب در برابر یک مجمع حزبی صالح گزارشی از فعالیت های خود به حزب و به شک و شبهه ها در باره ی خود پاسخ روشن و قانع کننده بدهند. بگذارید تا آن زمان ما به مضمون و محتوی سیاست ها بپردازیم.
در باره وحدت
وقتی که در باره ی وحدت سخن گوییم یک نکته بسیار روشن است. هواداران و عضوهای حزب توده ایران هیچ نیازی به ثابت کردن “برادری و خواهری” خود ندارند. چرا که آنها همواره در “خانه ی مادر و پدری” خود بوده اند و سنت های افتخار آفرین آن را زنده نگه داشته اند. این وظیفه دیگر مدعیان توده ای برون مانده و یا برون رانده است که “برادری و خواهری” خود را ثابت کنند و به جای واقعی خود یعنی خانه زحمتکشان برگردند. و از سوی دگر نمی توان در دروازه زحمتکشان را به روی فرزندان آنها بسته نگه داشت. بنابراین شایسته “برادران و خواهران” درونی نیز هست تا “برادران و خواهران بازگشته” را با آغوش باز بپذیرند.
ولی برای ثابت کردن “برادری و خواهری” تنها سوگند خوردن کافی نیست. باید ما بتوانیم با تکیه به معیارهایی سنجش این ادعا را به طور عینی، علمی و عملی محک بزنیم.
رفیق امید برخی از سایت های “توده ای” را به خاطر برآورده کردن شرایط زیر بخشی از نیروهای وحدت آینده می داند. رفیق امید به کارکرد این سایت ها با احترام به چهار چارچوب زیر را دلیل پذیرفته شدن آنها در خانه وحدت می داند.
یک- خود را معتقد به مارکسیسم- لنینیسم، هوادارِحزب توده ایران و وفادار به تاریخ و سنن ومشی انقلابی حزب معرفی کرده اند.
دو- خود را انشعاب و شاخه ای، و یا سازمان و تشکیلاتی مجزا و در مقابلِ تشکیلاتِ رسمی حزب توده ایران نمی دانند.
سه- خود را مخالف دیکتاتوری ولایت فقیه وخواهان تغییرات بنیادین وتحولات انقلابی به سود کارگران وزحمتکشان می دانند.
چهار- خود را در جایگاه رهبری یا سخنگویی از طرف حزب توده ایران با هدف حزب سازی و رهبر تراشی معرفی نکرده اند.
بدیهی است که ثابت کردن این ادعاها با گفتن مدعیان آنها کافی نیست. نیازی به یک دستگاه سنجش برای محک زدن انکارناپذیر است
رفیق با تجربه ما، رفیق عزیز عاصمی، دو شرط سنجشی برای محک زدن ادعاها در پراتیک روزانه می گذارد. رفیق عاصمی برگزیدن هیچ سیاستی “پراگماتيسمي” را به خودی خود خطا نمی داند مگر اینکه دو شرط مهم رعایت شود.
اول- سرشت گذرايي – زيرا دمكراتيك – آن پذيرفته و اعلام شود- به سخني ديگر در عمل به سرشت گذرايي موضع پراگماتیستی پايبندي نشان داده شود، يعني هيج يك از اين گام هاي پراگماتيستي مطلق گرايانه “تنهـا” شيوه ي توده اي اعلام نشود. مشي خود را محق و ديگري را نا محق نداند؛
دوم- كه از اهميت قطعي برخوردار است، اين شرط است كه در سخن و در كاركرد، حتي لحظه اي سرشت برنامه حداقل كارگري حزب توده ايران مورد پرسش قرار نگيرد! به سخني ديگر، پايبندي به وظايف دمكراتيك و سوسياليستي حزب حفظ گردد. امري كه به اين معناست كه بايد همه شرايطي را كه ما را مجبور به برداشت اين يا آن گام پراگماتيسمي مي كند، حتي المقدر و با سرعت تغيير دادن!
محک زدن ادعای “راه توده”
با تکیه به دو شرط بالا ما به سنجش توده ای بودن “راه توده” می پردازیم. تنها معیار سنجش این ادعاها گذری به ان چه گفته و نوشته شده است و تحلیل محتوای آن است.
وقتی ما از این منظر به تحلیل نوشته های “راه توده” بیش از بیست سال می پردازیم به آسانی درمی یابیم که بر خلاف آنچه که ادعا می شود این سایت پیوسته و همیشه برضد سیاست های رسمی حزب توده ایران عمل کرده است. وقتی که حزب توده ایران با تحلیل مشخص روز و با درایت بی مانندی به شعار “طرد رژیم ولایت فقیه” رسید، (شعاری که به سرعت از سوی جناح “چپ” جنبش پذیرفته شد) تنها “راه توده” آن هم بسیار سخت کوش نیروی خود را در سالهای درازی بی پشتوانه علمی در مخالفت با این شعار به کار برد.
پس از آن هم “راه توده” به گونه ای مستمر از یک جناح بورژوازی در حکومت در هر شرایطی دفاع کرد و بدین گونه می خواست که حزب توده ایران با دست کشیدن از سیاست مستقل به یک جناح مارکسیستی اصلاح خواهان حکومتی بدل گردد.
“راه توده” با کژفهمی دفاع جانانه حزب را از اهداف ملی و دموکراتیک انقلاب که در راه حل تضاد اصلی مرحله رشد جامعه ایرانی گام جدی بر می داشت، آن سیاست مارکسیستی درست را تا حد دفاع همیشگی و مستمر و بدون قید و شرط از جناحی از حاکمیت جمهوری اسلامی تقلیل می دهد. “راه توده” بدون توجه به شرایط موجود استحاله پذیری دیکتاتوری را در هر زمان شدنی می داند و همواره ما را به گزینش “بد” به جای “بدتر” فرا می خواند!
بدین گونه “راه توده” زیر چتر “واقعیت پذیری” و با کاربرد مکانیکی “نبرد که بر که” راه چاره های ما را در چارچوب از پیش تعیین شده حکومتی محدود می کند. و در واقع ما را به تسلیم شدن در برابر وضعیت موجود تشویق می کند.
“راه توده” هنوز پس از بیش از سه دهه که جمهوری اسلامی گام به گام ولی مستمر در اقتصاد نئولیبرالی دیکته شده توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول غرق شده است، امکان اصلاح رژیم را شدنی می داند. برای اثبات امکان استحاله “راه توده” به جای بررسی طبقاتی دائمن می خواهد با بزرگ کردن تناقض های “غیر عمده” و یا “خود ساخته” ما را متقاعد کند. گستره ی سلطه ی اندیشه ی نظری و سیاسی “تسلیم” را در نزد “راه توده” می توان با اسیر کردن خواننده در سطح “غیرعمده” و “خرد” وقایع نشان داد. “راه توده” به جای کاربرد اسلوب مارکسیستی اندیشه غیر مارکسیستی- دیالکتیکی خود را با قرار دادن تضاد های غیرمهم و گاهی ذهنی در مقابل هم و با تیترهای جنجالی و عاطفی و با پیام تسلیم در بسته بندی های توده ای به خواننده عرضه می کند. بسیاری از خوانندگان هم با ناامیدی از چرخش دائمی و بدون انتهای “نبرد که بر که” به یک لاقیدی سیاسی (apolitisation) دچار می شوند.
“راه توده” اگر عضوی از گردان توده ای می بود می بایست به تقویت جنبش ضددیکتاتوری از جمله آماده کردن توده های زحمتکش برای شرکت در مبارزه طبقاتی می پرداخت.
ولی “راه توده” توده ها و توده ای ها را دائمن پند می دهد که خود را با خواست ها و توانایی های موجود جامعه وقف دهند. این طور به نظر می رسد که “راه توده” چون شرایط انقلابی مناسب ذهنی را فراهم نمی بیند پس از برای از گود خارج نشدن هر سازشی را مجاز می داند. اگر ما حتا این ادعا را بپذیریم که سیاست سازش کارانه “راه توده” درست است ،”راه توده” می بایست به دو شرط رفیق عاصمی در باره گذرا بودن آن و در تضاد نبودن آن با “برنامه حداقل کارگری” وفادار می ماند که نیست. اگر این چنین می بود “راه توده” می بایست توانایی پاسخ به پرسشهای زیر را داشته باشد. تا چه زمان “نبرد که بر که” ادامه دارد؟ نشانه های پایان این “نبرد” و پیروزی ضد انقلاب چیست؟ و “راه توده” در چه زمان و در چه شرایطی از دفاع از بخشی از حاکمیت دست برمی دارد؟
بررسی وظیفه های یک جریان مارکسیستی انقلابی در شرایط غیر انقلابی نشان می دهد که “راه توده” فراهم کردن شرایط انقلابی را جزیی از وظیفه حزب طبقه کارگر نمی داند و به جای آن به تبلیغ سیاست تسلیم می پردازد. “راه توده” با “صداقت” شگفت انگیزی وظیفه حزب طبقه کارگر را نه کمک به ایجاد شرایط انقلابی بلکه به استفاده از امکانهای موجود یعنی پشتیبانی بدون قید و شرط و دنباله روی از اصلاح طلبان می داند تا قدرت چانه زنی آنها در برابر ولایت فقیه زیاد شود.
بدین ترتیب “راه توده” چه بخواهد و چه نخواهد خود به عنوان یکی از بازدارندگان رشد شرایط ذهنی انقلابی بدل می شود.
باز هم اگر فرض را بر این بگذاریم که تمام پندهای “راه توده” صادقانه است به این نتیجه می رسیم که تصویر “راه توده” از حزب موفق کارگری این است که با زدودن و یا کمرنگ کردن خصلت پرولتری حزب آن را به یک حزبی که می تواند قابل هضم سیستم باشد تبدیل کند. مسلم است که جمهوری اسلامی هیچ مشکلی با یک حزب “مارکسیستی و لنینستی” که وظیفه اصلی خود را انتخاب “بد” می داند ندارد و چه بسا که هزینه دود و چای جلسه های آن را هم تامین کند.
انحراف نظری و سیاسی “راه توده” ها در نظر نگرفتن رابطه دیالکتیکی مبارزه ی دمکراتیک و سیاسی- طبقاتی حزب طبقه کارگر در کلیت نبرد طبقاتی ریشه دارد. “راه توده” به خاطر جایگاه طبقاتی خود نمی تواند درک کند که دیکتاتوری رژیم ولایت فقیه روبنای مناسب برای اجرای خشن برنامه های اقتصادی نئولیبرالستی در میهن ماست. به همین خاطر “راه توده” نمی تواند و نمی خواهد که علیه سیاست اقتصادی خانمان برانداز آقای روحانی و اجرای برنامه های اقتصادی نئولیبرالی و خصوصی سازی دولت او مبارزه کند. و بدین گونه “راه توده” از پاسخ به سوال ساده ای چون خاستگاه طبقاتی آقای روحانی و اینکه دولت ایشان نماینده چه طبقه و یا طبقاتی در حاکمیت است عاجز است.
به جای آن دست اندرکاران “راه توده” با دامن زدن به بحث دائمی تضادهای درونی جمهوری اسلامی مانند تضاد میان روحانی و خامنهای خط مشرک اقتصادی آن ها را از جمله “تعدیل اقتصادیِ” و “خصوصی سازی اقتصادی” و تسلیم کامل به برنامه نواستعماری امپریالیستی را به فراموشی می سپارند.
برای نمونه “راه توده” در شماره جدید خود می نویسد که “از دیماه گذشته که طرح کودتا علیه دولت حسن روحانی به ضد خود و به شورش همزمان و گسترده در نزدیک به یکصد شهر ایران تبدیل شد، حکومت و ایران وارد یک دوران بیثباتی شد که با وخامت سریع و شدید اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور توام گردید.”
به زبانی دیگر به ضم “راه توده” شورش های کنونی ریشه در شکست کودتا علیه دولت آقای روحانی دارد. که پس از آن “ایران وارد یک دوران بیثباتی شد که با وخامت سریع و شدید اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور توام گردید”. به ضم “راه توده” پیش از این شورش ها ایران باثبات و اوضاع اقتصادی وخامت چندانی نداشت.
پس از این آغاز تلقینی به خواننده “راه توده” با این که در این نوشته چند خطی نُه بار واژه هایی چون “شکاف، فاصله، نابرابری” بکار می برد ولی حتا یک بار هم چیزی راجع به دلیل اصلی این شکاف طبقاتی که اجرای اقتصاد نئولیبرالی است که توسط دولت روحانی و به دستور بانک جهانی و صندوق بین المللی پول انجام شده است نمی نویسد!؟
تمام تلاش “راه توده” در این است که از نقش ضدملی و ضدمردمی دیکتاتوری در حمایت و تحکیم نظام اقتصادی نئولیبرالی و وابستگی به “بازار جهانی” بکاهد و نقشی فراطبقاتی برای دولت قائل شود. بدین گونه “راه توده” به طور مکانیکی نقش دیکتاتوری را در تنظیم و اجرای سیاست اقتصادی نئولیبرالی می پوشاند.
پایان سخن
تردیدی نیست که هدف اصلی “راه توده” اکنون تقویت سازش کاری و جناح سوسیال دموکرات در “چپ” است. بدین گونه نمی تواند به عنوان “توده ای” در خانه وحدت در کنار دیگر نیروهای توده ای قرار گیرد.
اما همان طور که در یک نوشتار دیگر نوشتم، روند وحدت و یکپارچگی پرتضاریس است و در این راه ناهموار و پرخارِ برخی ها بر زمین خواهند ماند و کاروان به پیش خواهد رفت. “راه توده” با ادامه این سیاست چنین سرنوشتی دارد. آیا عنصرهای مثبتی که اینجا و آنجا در نوشتارها به چشم می خورد قادر خواهد بود وضع را تغییر دهد، روشن نیست.
نشانی اینترنتی این مقاله: https://tudehiha.org/fa/6100
سرمقاله راه توده 647: حکومت بر سر دو راهی نجات خویش از بحران حاکم!
رفیق سیامک گرامی؛
با سپاس از ابراز نظرِ شفاف شما نسبت به مضمون نوشتارم، شما مرقوم نموده اید که: “رفیق امید برخی از سایت های “توده ای” را به خاطر برآورده کردن شرایط زیر بخشی از نیروهای وحدت آینده می داند…” این برداشت شما کاملا درست است، اما به نظرم نیاز به تدقیق بیشتری به شرح زیر دارد:
1- دربخش دوم از نوشتار،پاسخ به دو پرسش بعدی(کدام سایت ها در”گفتگوها” و سپس در “وحدت” می گنجند؟) به بخش بعدی نوشتارموکول گردیده و درعین حال، فرآیند و ترکیبِ افراد و گرایشاتی را که در “گفتگو” شرکت می کنند، از فرآیند و ترکیب افراد و گرایشاتی که در “راهِ ناهموار و پرخار و سخت و دردناک و پر تضاریس” گفتگوها به “وحدت” دست خواهند یافت، همچون شما متفاوت دیده و می بینم.
درهمین ارتباط بود که درقسمت (۳- تفاوت محورهای “گفتگو” و “وحدت”) آمده است: “همه افراد و گرایشاتی که در مرحله نخست “گفتگو”ها مشارکت می کنند، الزاما همه آنهایی نخواهند بود که به “وحدت” می رسند.”
2- تصور وتصویرِ ماندگاری که از رساله پراهمیت شما در ذهن دارم، این عبارتِ طلایی و راهگشای شماست که: “درمرحله نخست(گفتگوها) باید همه ی دسته های توده ای که به سرنوشت میهن و آینده زحمتکشان آن علاقه و عشق می ورزند شرکت کنند.” به عبارتی، در سراسر رساله ارزشمند شما هیچ فیلتر و استثنایی برای آغاز گفتگوی سازنده میان توده ایها قرار داده نشده است. پس به تعبیر خودتان “بگذارید (وبگذاریم) همه ی درون- برون حزبی ها درعمل نشان دهند که شایستگیِ بودن در این گُردانِ را دارند. آنها می خواهند قطره ای از این رودِ رونده و بخشی از این سمفونیِ مبارزهء درجریان باشند.”
این آرزو تحقق یافتنی و شدنی است زیرا “آنچه در کارنامه زندگیِ بشری شده، از “شدنی ها” حکایت دارد”(ا.ط)
دربخش سوم و پایانی نوشتارم دراین باره بیشتر خواهم گفت.
دست شما را به گرمی می فشارم.
با احترام فراوان – امید
با تشکر فراوان از شما رفیق امید که پرشور در گفتگو در باره ی یکپارچگی توده ای ها شرکت می کنید.
شما از مقدمه رفیق عاصمی بر نوشته خود ستایش کردید. چکیده آن مقدمه گذاشتن دو شرط برای “پراگماتیسم” سیاسی آنهایی که ادعای توده ای بودن دارند بوده است.
من کار دگری به جز کاربرد آن معیار در سنجش ادعای برخی ها نکرده ام.
این مانند این می ماند که من با در دست داشتن یک نوار متر اندازه پارچه ادعایی پارچه فروش را امتحان می کنم.
فروشنده هم می تواند بگوید:
یک- نوار متر شما درست نیست.
دو- پارچه ای را که اندازه می گیرید پارچه ی ما نیست.
بنابراین دفاع از سیاست خود و درست فهماندن کژفهمی ها حق همه است و مسلم است که این حق شامل “راه توده” نیز می شود. و آنها در صورت تمایل می توانند از خود دفاع و ادعای نگارنده را نفی کنند.
باید یادمان باشد که حزب توده ایران از روز پس از ضربه کوشیده است که دفاع از اهداف مترقی انقلاب ملی- دموکراتیک را به دفاع از آقای خمینی و دیگران تقلیل ندهد. “راه توده” برعکس سالهای دراز کوشیده است که هر چه را که حزب در این باره رشته است پنبه کند.
برای نمونه پس از سی سال دوست مجاهدی را اتفاقی دیدم. اصلن حال و حوصله بحث را هم نداشتم. اولین سوالش پس از سلام ولی رای مرا برگرداند.
گفت: توده ای که دیگر نیستی؟ گفتم: چطور مگر؟ گفت: تو همیشه انسان صادقی بودی و حتما بعد از چهل سال خیانت حزب راه از آنها جدا کردی. گفتم: چه خیانتی؟ گفت: همین که آنها پس از این همه جنایت جمهوری اسلامی هنوز هم به طریقی از آن حمایت می کنند. گفتم: نه. این درست نیست. با روی شگفت زده نگاهی دلسوزانه به من انداخت و گفت: مگر نشریات خودتان را نمی خوانی؟ گفتم: کدام نشریه بدون مکث گفت: راه توده گفتم: دوست عزیز. ارگان حزب ما “نامه مردم” است. لطفن در یکی دو هفته آینده آنرا بخوان تا بعد صحبت کنیم که چه کسی و برای چه خیانت کار است.
این نمونه کوچکی از آشفته بازاری است که “راه توده” ایجاد کرده است. و هیچ توده ای از آن نباید به آسانی بگذرد. دست کم باید از دست اندر کاران آن پاسخ بخواهد.
شما که دست به قلم دارید می دانید که نوشتن چقدر سخت است. من و شما هر چه را که دلمان خواست می نویسیم. هر مقاله “نامه مردم” باید مورد تایید هیئت تحریریه و هیئت سیاسی قرار گیرد تا هم خوانی آن با خط کلی حزب تایید شود؛ سندی است که دوست و دشمن سالها به ان مراجعه و استناد می کنند.
فکرش را بکنید که بعد از این همه زحمت برای ترسیم سیاست حزب و تبلیغ آن کسانی به همان نام چیز دیگری را تبلیغ کنند؟ آیا این در بهترین حالت گیج کردن توده ها با پیام های متضاد ولی زیر نام مشابه نیست؟
یک نمونه مشابه برای درک عمق فاجعه خوب است. اگر یک گروهی به نام Way-Of-Microsoft به تبلیغ فراورده های Apple می پرداخت فکر می کنید چه اتفاقی می افتاد؟ آیا Microsoft همه ی نیروی مادی و حقوقی خود را برای بستن آن بکار نمی برد؟
در پایان باید افزود که من درهای بازگشت را کاملن نبستم. در جمله آخر خواستم به آن تعداد از اعضای هیئت تحریریه “راه توده” که خواهان دنبال کردن خط دیگری هستند بگویم که آنها می توانند تا دیر نشده رهبری ترسیم خط سیاسی نشریه را بدست گیرند. هنوز من امیدوارم.
با اشتیاق منتظر خواندن نوشته بعدی شما هستم.
دست شما را به گرمی می فشارم
با سپاس از سیامک گه این بحث بسیار حیاتی را راه انداخت، و دیگر رفقا که در این بحث شرکت کرده اند.
حدود ده روز در پاسخ یکی از نزدیکانم پس از ارسال مقاله ای به من “در باره نامه اردشیر زاهدی که از خاک و تمامیت ارضی ایران در مقابل آمریکا دفاع کرد”، به ام گفت: باورت می شود این را یک توده ای نوشته باشد؟ البته در باره آقای اردشیر زاهدی پیام دیگری دادم که اینجا نیازی به گنجاندن آن نمی بینم. کلمات داخل کروشه را الان اضافه کردم و نیز نوشته را از حالت خودمانی به رسمی تر تبدیل کرده ام:
متن زیر را در جواب به پیام او نوشتم:
[نمی توان هر نویسنده ای این چنینی و هر وبسایتی این چنینی را توده ای و از حزب توده ایران دانست، به عنوان مثال] امروز هم مثلا همیشه راه توده را نگاه کردم. پر از تناقض است و نمی توان این رسانه را رسانه ای مارکسیستی لنینیستی نامید. یک نمونه اش را مثال می زنم:.
در ستون سمت راست راه توده مقاله ای هست که [وقتی می خوانی اش متوجه می شوی] نه فقط چیزی از نئولیبرالیسم نمی گوید بلکه مثل شایع و خاله زنکی حرف زدن است.
در سطر اول سرمقاله اش، از کودتا علیه دولت روحانی حرف می زند که می گوید بر ضد خودش تبدیل شد. آخر نمی فهم تو چطور مثلا داری طعنه (بسیار ملایم) می زنی به نئولیبرالیسم در ایران که اصلا نقش آقای روحانی در این نئولیبرالیسم را یا نمیدانی و یا داری خودتو سر به خواب می زنی. آقای نویسنده سرمقاله ی راه توده: یعنی تو نمی دانی آقای روحانی یکی از بنیانگذاران مکتب خاوران هست؟ تو کتاب این آقا در مورد اقتصاد را خوانده ای یا نه ( به نقل از دکتر محیط می گم چون خودم چنین کتابی را ندیدم). درک نمی کنم دفاع شما از به قول معروف اعتدال گرایان [و اصلاح طلبان] که سردمداران آن رفسنجانی و همین روحانی هستند برای جیست؟ آیا از بنیانگذاران [و مجریان] اقتصاد سیاسی نئولببرالیسم ایران که این آقایان باشند باید دفاع کرد که الان بیش از سی سال دارید ازش دفاع می کنید؟
چیزی که من از “راه توده” می فهمم این است که این آقایان تنها با خامنه ای و امثالهم مشکل دارند و بقیه تلاش راه توده عملا جیزی جر دفاع از کل یا [بقای] حاکمیت نیست. این راه به ناکجاآباد میرود.
البته وظیفه بزرگ دیگرش [یعنی راه توده] عملا به رسوایی کشیدن حزب توده ی ایران است که البته دیگر خوشبختانه تقریبا همه این [رسانه و مالکانش] را شناختند.
و البته وظیفه دیگرش به انحراف کشاندن توده ای های صادق گذشته است، و در این کار تا حدودی موفق بوده است.
اگرچه این خویشاوندم هنوز به این پیام بالا پاسخی نداده است، امیدوارم اگر این پاسخ را بار دیگر در اینجا دیده است، در این بحث ضروری شرکت کند و واکنش خود را ابراز کند و همه ما را در رسانده به این وحدت نطری و سازمانی یاری کند.
برخی انگار الویت اصلی اشان نه اصول که رفیق بازیست. عملکرد راه توده که عملکردی بشدت مخرب چه برای توده ای ها و چه برای جنبش تحول طلبی مردم ایران است. فرد یا نشریه ای را تا زمانی میتوان کج فهم یا کم آگاه تلقی کرد که باندازه ضرور به مدارک و اسناد دسترسی نداشته باشد. امروز که اسناد زد و بندهای خمینی با امریکا در دهه 60 میلادی و یا مشاوره هایش با جاسوسان امریکا در پاریس از طریق ابراهیم یزدی فاش شده اند، کسی یا نشریه ای از وی با عنوان آقای خمینی یا رهبری بلامنازع وی یاد کند، ریگی به کفش دارد. کسی که کتاب حسن روحانی که در آن مبارزات سندیکایی را خطری برای امنیت جمهوری اسلامی معرفی کرده خوانده باشد و باز هم از وی و دولت نولیبرالش جانانه دفاع کند، توده ای که نیست هیچ چپ یا حتی سوسیال دمکرات هم نیست! این فرد یا نشریه اصلا سیاسی نیست، کاسب است.
در مورد مسائل حزبی هم با ماجراجوییهای (کودکانه؟) بدنامی ببار میاورد، مثلا با پرتوی و شهبازی در تماس است و عملا به بلندگوی این خائنان به حزب و همرزمانشان تبدیل شده و مصاحبه ها و ادعاهای آنان را عینا باز نشر میکند. اگر وقتی صرف این نشریه باید شود، همانطور که آقای سیامک بدرستی کرده اند، باید صرف افشای این نشریه کرد و نه حدس و گمانهای خیرخواهانه از سر رفیق بازی!
مدیریت محترم سایت توده ای ها؛
رفیق گرامی؛ دکتر عاصمی
از شما که امکانات سایت را با مدیریت هوشمندانه خود به فضایی سالم و با طراوت برای گفتگوی رفیقانه میان توده ایها برای امر تاخیرناپذیر “وحدت” تبدیل نموده اید، انتظار میرود در گزینش و انتشار نظرات و مقالاتی که درک ناقصی از شرایط خطیر کنونی دارند، دقت بیشتری مبذول فرمایید
انتشار نظراتی نظیر “جنابِ رک گو” که نامی جز “شلیک مستقیم به قلب گفتگوهای وحدت آفرین میان توده ایها” نمی توان بر آن نهاد، صرفا با هدف ایجاد انشقاق و انحراف در مسیر بحث های جاری تنظیم و ارسال می گردند که ارزش پاسخگویی نیز ندارند.
عبارت آخر ایشان پاسخ روشن به جمله پایانی نوشتار رفیق سیامک و پاسخ به این ابراز امیدواری شماست که هر فرد و جریانی از جمله “راه توده” این فرصت را برای مشارکت در گفتگوها برای “اثبات استدلال خود یا اثبات نادرستی استدلالات متقابل” داشته باشد. آیا نظر شما غیر از این است؟
تصور میکنم همین یک مورد تامل برانگیز باشد که امثال “جناب رک گو” میخواهند به مدیریت سایت توده ای ها بیاموزند که وقت “عزیز و گرانبها” را باید صَرفِ افشا و اتهام زنی به نشریات مخالف کرد و نه “حدس و گمان های خیرخواهانه از سر رفیق بازی!”…
بدیهی است درصورت عدم دریافت پاسخ روشن یا واکنش مناسب، تا اطلاع ثانوی او با عرض پوزش از همکاری با “سایت وزین توده ای ها” معذور خواهم بود.
با احترام رفیقانه – امید
21 خرداد1397 برابر با 11 ژوئن2018
آقای امید محترم، کمی آهسته تر تا با هم برویم. من نه عضو حزب توده ایران هستم و نه قصد ورود به بحث “وحدت توده ای ها” را دارم. من یک چپ هستم. و معتقدم اگر جریانات چپ از هر طیف فالش بزنند، کل سمفونی را به باد میدهند. اگر عده ای با نام حزب کمونیست کارگری جلسه بر هم میزنند و نام چپ را تخریب میکنند، شما سکوت را تجویز میکنید؟ اگر خیر، وقتی سایت راه توده از زمان تک نفره شدنش جز تمسخر رهبری رسمی آن حزب یا ترویج پرونده سازیهای اطلاعات سپاه، جز تعدادی عکس یادبود شهدایی که اگر قادر به خواندن مطالب این سایت بودند در گور میچرخیدند، چیزی دیگری ارائه نمی دهد، چه؟ باز هم سکوت. شما بجای دلخوری و گله مندی به این سوالات پاسخ دهید!
اگر بخاطر کامنت یک ناشناس که من باشم، شما وظیفه خطیری چون وحدت دوباره هم حزبیهای کنونی و سابقتان را به گوشه ای پرتاپ کنید، آیا میتوان این تلاش شما را جدی گرفت؟
لطف کرده و در این بحث بمانید و کامنت من را نشنیده بگیرید. اما دست ازین گروکشیهای غیر حرفه ای بردارید. این روحیه امثال “سردبیر” راه توده است که خود را “ستون خیمه” حزب توده میپنداشت. برازنده هیچ انسان فرهیخته و صادقی نیست که ادامه گفتگو و همکاریش را به سانسور نظرات مخالفش از سوی گردانندگان یک سایت مشروط کند. اگر حرفی برای دفاع از سایت راه توده دارید بگویید با جان و دل میشنوم.
به عمل کار بر آید به سخندانی نیست!
جناب عاصمی در میان همه این بحث ها تکلیف مطالبی که خود شما راجع به مشکوک بودن علی خدایی، دزدیدن آرشیو راه توده از خانه شما، مسافرت مشکوکش به آمریکا، بدون پاسپورت، تماس با نیروهای امنیتی و ماجرای نامه ا.ک چه شد؟
چگونه می توان چنین فرد و معدود دو سه نفر اطرفیان او را که خود بهتر می شناسید به گفت و گو با توده ای ها دعوت کرد!! چگونه چنین افرادی را با آن پیشینه، و بخصوص در مورد علی خدایی آن دروغ بافی های افشاء شده اش درباره خروجش از ایران (یا بهتر بگویم اعزامش برای انجام ماموریت) می توان توده ای دانست. راستی نظر شما درباره دربارۀ سخنان رفیق زنده یاد آذر معتمدی (همسر رفیق جوانشیر) و هشدار رفیق شهید میزانی(جوانشیر) در مورد علی خدایی و دیدن او در زندان در کنار شکنجه گران چیست؟ آیا شما هم او را “زن ساده و غیر سیاسی” می دانید که از دادن یک پیام کوتاه و عادی به رفقای توده ای عاجز بود؟
تا کی باید گفت “انشالله گربه است”!! مسئولیت شما در این زمینه و به راه انداختن راه توده با این فرد چیست؟ توده ای بودن تنها با ادعای های قلمی اثبات نمی شود.
به قول سعدی: به عمل کار بر آید به سخندانی نیست!